تلاش کوچک؛ بازدهی مناسب
مهدی توکلیان ـ عکاس و روزنامهنگار
لبخندی پر از مهربانی همیشه بر لبانش نقش بسته است. وقتی از خانه بیرون میآید به همه سلام میکند؛ از رفتگر و بقال محله تا رئیس و مدیر اداره و... همیشه احوال همسایههایش را میپرسد و از هیچ کمکی به آنها دریغ نمیکند. زباله را در خیابان رها نمیکند. بین خطوط رانندگی میکند و هرگز با عصبانیت پشت فرمان اتومبیل نمینشیند. حتیالامکان از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکند، عرض خیابان را فقط از روی خطکشی یا پل عابر طی میکند. قبضهای آب، برق، گاز، تلفن و مالیات و عوارض شهرداری را بهموقع پرداخت میکند. با هیچ راننده تاکسی بر سر مبلغ کرایه جر و بحث نمیکند. با خانوادهاش مهربان است و... او یک «شهروند نمونه» است. وقتی تمام مردم «شهروندان نمونه» باشند، میتوان گفت مدیران شهری کمتر وظیفهای برای انجام دارند. صحبت از اینکه کجا هستیم نمیکنم، چراکه این موضوع را میتوانیم هر روز در صحبتهای مردم و مسئولان بشنویم و در تیترهایریز و درشت روزنامهها از انواع تخلفات و جنایات و... بخوانیم. آنچه مهم است آنجایی است که باید به آن برسیم...
شعار قدیمی و البته ماندگار «شهر ما، خانه ما» را همه بهخاطر دارند. روند پیدایش این شعار را نمیدانم اما آنچه واضح است طراحان آن با تکیه بر دانش روانشناسی تبلیغات از یک خصوصیت ویژه روانی استفاده کردهاند. همه ما به محلهمان احساس تعلق میکنیم، هوای «بچهمحل»هایمان را داریم و در سطح کلانتر خود را متعلق به یک شهر میدانیم و در نهایت همه ما ایرانی هستیم. ما در فضای برخی گرانفالونها به دنیا میآییم، مهمترین آنها خانواده ماست. سایر گرانفالونها را خودمان انتخاب میکنیم؛ هرچند در انتخاب آنها نیز تحتتأثیر گروههایی هستیم که با آنها همانندسازی میکنیم (اگر نگوییم آنها بهجای ما انتخاب میکنند). همانندسازی همهجا اتفاق میافتد، وقتی عضو یک گروه میشویم یا از یک تیم ورزشی حمایت میکنیم وارد یک گرانفالون شدهایم که بهواسطه آن از یک رنگ، محصول، نوع لباس و... حمایت کرده و نمادهای آن را در معرض نمایش میگذاریم. هرچند دلایل ما برای تعلق به گروه، نامشخص و بیمعناست، با این حال همانندسازی با گروه روی میدهد و هر چیز که خود را به شکلی نمادین با «خانه» ما، خانواده، تیم، گروه، دوستان یا ارزشهای ما پیوند بزند به درون این انگیزش وارد میشود.
مردم محله باید به آن احساس تعلق داشته باشند. آنگاه که اینگونه اتفاق بیفتد، مصداق جهانی فکر کردن و منطقهای عمل کردن میتواند تمام شهر را به یک گرانفالون تبدیل کند که شهروندان به آن احساس تعلق کنند و این آغاز راه «خانواده بزرگ» است. هر قدر تابلوهای رنگارنگ در سطح شهر نصب و خیابانها و بزرگراههای متعدد ایجاد کنیم، تا وقتی فرهنگ صحیح رانندگی در بین مردم نهادینه نشود، گره کور ترافیک برخی نقاط شهر باز نخواهد شد و تا آن هنگام که فرهنگ صحیح دفع زباله در شهر ایجاد نشود، شمار موشهای شهر روزبهروز افزایش خواهد یافت و...
و برعکس، وقتی فرهنگ صحیح استفاده از وسایل شهری و زندگی شهری، بین شهروندان نهادینه شود، هر تلاش کوچکی بازدهی مناسبی را ایجاد میکند، چراکه مردم بهدنبال استفاده بهتر از خدمات خواهند بود و قدر آن را خواهند دانست.