
اسیر تیر و ترکش جنگ نشدیم

«زنانی با گوشوارههای باروتی » مستندی جذاب و جسورانه است که در جشنواره فجر هم مانند جشنواره حقیقت که 7جایزه برد مورد توجه بسیاری از منتقدان و سینماگران قرار گرفت. فیلمی که درهنگام تولید، 2نفر از عواملش جان خود را از دست دادهاند.
رضا فرهمند این مستند را در شرایط سخت جنگ با داعش در عراق ساخت. مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» درباره خبرنگاری عراقی به نام نورا است که مشغول تهیه گزارش از نبرد با داعش است و به همین واسطه با زنان مختلف داعشی و غیرداعشی مواجه میشود و به آنان میپردازد. او درباره شرایط دشوار ساخت این مستند به سایت هنروتجربه گفته است:«برای تحقیقات میدانی به منطقه تلعفر عراق رفته بودم. تلعفر یکی از آخرین مناطقی است که در آن جنگ با داعش اتفاق میافتد. سوژه من تحقیق راجع به یک آقای خبرنگاری بود که در جنگ حضور داشت اما قبل از آنکه او را پیدا کنم، خانمی به نام نورالحلی را دیدم که در منطقهای که خبرنگارها در آن اسکان داشتند، مشغول به تهیه خبر بود. او یک فعال اجتماعی بود و در آنجا با حدود ۴۰ مرد زندگی میکرد. من در حوزههای خارج از ایران در زمینه زنان و کودکان کار کرده بودم و میدانستم که این حضور عجیب است. حضور زن در یک منطقه جنگی آن هم در عراق که زنان در سایه هستند، بسیار مهم است. کسانی که در عراق کار کردند میدانند که نمیتوان چندان با زنها تماس کاری برقرار کرد و فیلم ساخت.»
فرهمند فیلم را به لحاظ زمانی خیلی تازه میداند: «تلعفر جزو آخرین مناطقی است که در عراق از تصرف داعش درآمد و 6، 7ماه پیش از دست داعش آزاد شد. من با همان وسایل محدودی که در اختیار داشتم و وسایل محدود صدا، دست به دوربین شدم. ما بعد از این در مناطق دیگرهم کار کردیم اما چون وسایلمان کامل نبود برگشتیم به بغداد. وسایل ما کامل شد و فیلمبرداری را ادامه دادیم.» این فیلم تقریبا ۴۸ جلسه فیلمبرداری در 2ماه داشته است. اما امنیت از مهمترین چالشهای گروه بوده است:«صحنههای فیلم دقیقا در متن جنگ و در خط مقدم جنگ اتفاق افتاده است. حضور در خط مقدم برای منی که برای نخستین بار در جنگ فیلم میسازم، بسیار سخت بود. این شرایط برایم دشوار بود و هنوز صدای تکتیراندازها و گلولههایی که از بغل گوشم رد میشد را میشنوم و در ذهن دارم. شرایط خیلی خطرناک بود؛ آنچنان که در سکانس آخر فیلم میبینید خمپاره میآید و فیلمبردار و یکی از عکاسها را از بین میبرد. صدابردار گوشش را از دست میدهد و مترجم ترکشهای زیادی میخورد. مواقعی از روی تله انفجاری رد میشدیم و بعد متوجه میشدیم که تله انفجاری بوده است. این را در پشت صحنهها داریم. بعد فهمیدیم که چنین اتفاقی افتاده و باید بیایند آن را خنثی کنند. اما مهم برای خود من کار جسورانه است.در واقع موفقیت فیلم و جذابیت آن بهدلیل ورود به جنگ نیست. گروه سازنده وارد یک منطقه پرخطر شدند اما اسیر تیرو ترکش و جنگ نشدند و مسیر خودشان را دنبال کردند.»
فرهمند نحوه اکران فیلم را مربوط به تهیهکننده میداند:«تهیهکننده باید به این سؤال جواب دهد. فیلم میتواند در گروه هنروتجربه و حتی بهصورت آزاد اکران شود. ما تجربه «صفر تا سکو» را در گروههای سینمایی داریم و فکر میکنم دورنمای ذهنی تهیهکننده، اکران عمومی آن به این شیوه باشد.»