کِلک
نه اسفندیار از دام مرگ میرهد و نه آخیلوس و شمشون و زیگفرید و نه رویینتنان دیگر. حتی مرد خداواری چون کریشنا، زیباترین و انسانیترین تجسم ویشنو خدای بزرگ آفتاب، با آنکه سرنوشت خود را میداند، نمیتواند از آن بگریزد و سرانجام زندگی این جهانی را از دست میدهد. و همین مرگ به پیشواز پهلوانی چون گیلگمش هم میآید.
مقدمهای بر رستم و اسفندیار، شاهرخ مسکوب