قصههای کهن
سری سقطی
«سری» در ابتدا در بغداد مینشست. دکانی داشت و پرده در دکان آویخته بود.
یک روز، کسی از کوه «لکام» به زیارت وی آمد، پرده از آن برداشت، سلام کرد و «سری» را گفت: «فلان پیر، از کوه «لکام» تو را سلام میگوید.»
سری گفت: «وی در کوه ساکن شده است؟ پس کاری نباشد. مرد باید که در میان بازار، به حق مشغول تواند بود.»
تذکرهالاولیا ـ عطار نیشابوری
در همینه زمینه :