نخستین جلسه محاکمه نجفی بدون دفاعیات او و وکلایش پایان یافت
جزئیات غیر علنی در جلسه علنی
46روز پس از فیلم جنجالی که نشان میداد محمدعلی نجفی، شهردار اسبق پایتخت با کت و شلوار به پلیس آگاهی رفته و به قتل همسر دومش میترا استاد با شلیک 2گلوله اعتراف کرده است، او این بار با لباس راه راه زندان به دادگاه کیفری منتقل و محاکمه شد تا تصاویر جنجالی دیگری از او ثبت شود. نجفی در نخستین جلسه محاکمهاش کیفرخواست بلندبالای نماینده دادستان و حرفهای وکیل اولیای دم که خواستهاش قصاص او بود را شنید تا برگ دیگری از زندگی پرفراز و نشیبش ورق بخورد.
به گزارش همشهری، صبح دیروز شمارش معکوس برای محاکمه محمدعلی نجفی به پایان رسید. پس از آنکه 3وکیل او از هفتهها قبل پرونده را مطالعه و چندین نوبت با او در زندان اوین ملاقات کردند همهچیز برای محاکمه آماده بود. خبرنگاران زیادی از صبح خود را به دادگاه کیفری یک استان تهران رسانده بودند تا اخبار مربوط به یکی از جنجالیترین پروندههای قتل دهههای اخیر را پوشش دهند. درحالیکه مسئولان مرکز رسانه قوه قضاییه در اقدامی عجیب از ورود خبرنگار همشهری به سالن امام خمینی دادگاه کیفری جلوگیری کرده بودند، خبرنگار ما از پشت درهای بسته و با کمک مانیتوری که در راهرو قرار داشت روند دادگاه را دنبال میکرد. قاضی محمدرضا محمدی کشکولی، رئیس شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران پس از رسمیت یافتن جلسه محاکمه، درحالیکه هیچیک از اولیای دم مقتول در دادگاه حضور نداشتند از محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی که به نمایندگی از دادستان در جلسه حاضر شده بود خواست کیفرخواست را قرائت کند.
جزئیات یک قتل
سرپرست دادسرای جنایی تهران در دفاع از کیفرخواست گفت: محمدعلی نجفی، فرزند احمدعلی، 66ساله، متهم است به مباشرت در قتل عمدی همسر 36ساله خود مرحوم میترا استاد با سلاح گرم، حمل و نگهداری سلاح و مهمات جنگی غیرمجاز و ایراد صدمه بدنی منتهی به غیرفوت. شهریاری در ادامه با شرح وقوع حادثه گفت: پس از این جنایت در هفتم خردادماه و حضور مأموران در محل حادثه، یک دست نوشته از متهم پیدا شد که در آن نوشته بود:«دریکسال و اندی گذشته تمام سعی خود را کردم تا بدون خونریزی مشکلات را با میترا استاد حل کنم، اما او هیچ نصیحتی را پذیرا نبود حتی پیشنهاد دادم که تمام حق و حقوقت را پرداخت میکنم؛ اما او به من میگفت در وهله اول برای گرفتن انتقام از همسر و دخترت آمدهام و تا خیانت نکنم دست بردار نخواهم بود. او شروع کرد به تماس گرفتن با مردانی که در گذشته با آنها سر و سری داشته است. از نظر من مهدورالدم بودن وی ثابت شده بود...» که البته بعدا متهم در اعترافات خود اعلام کرد که «چون احساس میکردم خانوادهام پس از این موضوع تحت فشار قرار میگیرند عنوان مهدورالدم را بهکار بردم و بهخاطر این بود که خانوادهام بتوانند از خود دفاع کنند.» شهریاری در ادامه دفاع از کیفرخواست گفت: با کشف دست نوشته چنین متبادر شد که ممکن است قاتل نجفی باشد. به همین دلیل تلاشها برای دستگیری وی آغاز شد. در محل وقوع جنایت آثار پاشیدن خون تا در حمام به چشم میخورد. آثار شلیک چند گلوله به در و دیوار مشهود بود. نماینده دادستان با اشاره به یک بالش سفید رنگ که روی میز بود گفت: این بالش سفیدرنگ در حمام کشف شد که متهم با خود مدعی شده آن را با خود برده بود که مقتول سلاح را نبیند. همچنین ساعت 11:43روز حادثه دوربینهای ساختمان نجفی را در حال خروج از آنجا نشان دادهاند که آن زمان یک کیف کوچک دستش بود. شهریاری ادامه کیفرخواست را اینطور توضیح داد: دختر متهم نیز روز حادثه در جریان تحقیقات گفت: راننده پدرم یک کیف که نامهای داخلش بود آورد. نگران شدم و همراه شوهرم و راننده به خانه پدرم رفتیم که با جسد میترا استاد روبهرو شدیم.
جزئیات دستنوشته نجفی
نماینده دادستان ادامه داد: با توجه به انتقال کیفها به خانه دختر نجفی در ادامه مأموران راهی آنجا شدند و در آنجا کیفها به همراه 3برگه دست نوشته پشت و رو به خط نجفی کشف شد. در این نامه نجفی نوشته بود:« مطالب را با عجله مینویسم تا از زندگیام مطلع شوید. ایشان(میترا) اردیبهشت 96به دیدنم آمد و گفت چون کاندیدای شورای شهر شده نیاز به کمک دارد که او را به دوستم معرفی کردم. دفعه اول محجبه و با روسری و چادر بود. بعد تقاضای ملاقات خصوصی کرد. این دیدارها موجب ایجاد علاقه و احساس شد. او گفت مسلمان و مطلقه است. بعد معلوم شد که 3سال قبل با یک کارگردان زندگی عاشقانه داشته است، بعد از آن به عقد موقت کسی در وزارت خارجه در میآید، بعد از آن هم به عقد موقت شخص دیگری در آموزش و پرورش درآمده است و بعد از آن در تیرماه به عقد موقت من درآمد که اشتباه و لغزش بزرگی بود. برخی نهادها وارد قضیه شدند و در نتیجه میترا استاد به عقد دائمی من با مهریه هنگفت در آمد. مشکلات فراوان بود. دائم توهین میکرد و تهمت میزد. تهدیدهای او به ارتباطات و فاش کردن مسائل بود و امروز کارش را یکسره کردم. امیدوارم خداوند به لطف و کرمش من را ببخشد. از ملت ایران عذرخواهی میکنم و از همه دوستان و آشنایان پوزش میطلبم و تقاضای عفو دارم. طلاق همسر اولم منتفی است. از دختر عزیزم که 6ماه است بهدلیل این خانم از دیدنش محروم شدم پوزش دارم. انا لله و انا الیه راجعون.» در این هنگام قاضی دادگاه به نماینده دادستان تذکر داد که اعلام برخی مطالب باید در جلسه غیرعلنی باشد و محمد شهریاری گفت که این مطالب در کیفرخواست آمده است. وی ادامه داد: از این دستنوشتهها احساس شد که نجفی دست بهخودکشی زده تا اینکه در ساعت ۱۹ همان روز نجفی خود را به پلیس آگاهی در خیابان وحدت اسلامی تسلیم کرد. متهم در اعترافات اولیهاش گفت: روز حادثه فرزند میترا به مدرسه رفت و او شروع به فحاشی کرد و بعد وارد حمام شد. اسلحه سازمانی که مسلح بود و یک بالشت را برداشتم تا سلاح دیده نشود و مقتول جلوی وان بود و اسلحه را نشان دادم ترسید. یک دست را روی شانهام گذاشت و گفت علی غلط کردم. چند تیر زده شد و تیر آخر به قلبش خورد و در وان افتاد. آنجا بود که با خودم کلنجار میرفتم که خودکشی کنم یا نه. دو یادداشت نوشتم و به اتوبوسرانی بیهقی رفتم و روانه قم شدم. در مدت ۸ماه عقد موقت و یک سال عقد دائم تماماً درگیری و جدل داشتیم و مدام به خانوادهام توهین میکرد. مجموعه این اختلافات وجود داشت حتی به درگیری فیزیکی و چندبار منجر به ضرب و جرح شد و حتی میترا استاد چاقوکشی کرد و به او پیشنهاد طلاق دادم اما او گفت که میخواهم از تو و دخترت انتقام بگیرم.
تلاش داماد نجفی برای احیای میترا استاد
در ادامه این جلسه داماد نجفی در جایگاه ایستاد و به سؤالات هیأت قضایی پاسخ داد. او گفت: روز حادثه همسرم گفت دکتر نامهای داده و نوشته اناللهواناالیهراجعون. نامه طولانی بود همه آن را نخواندم اما پاراگراف آخر که عذرخواهی و حلالیت کرده بود را دیدم. با دو ماشین به خانه دکتر رفتیم. حدود ۱۱ و ربع رسیدیم. اول در زدیم اما در باز نشد. آقای آقازاده(راننده نجفی) کلید داشت. من و همسرم در چارچوب در ایستادیم و صدا میکردیم که در همین حین مهیار (پسر استاد) آمد و جزوهای در دستش بود و چون تا حالا او را ندیده بودیم فکر کردیم از اهالی ساختمان است اما وقتی شروع به صدا زدن کرد، راننده او را به ما و ما را به او معرفی کرد. وی ادامه داد: در حمام باز شد و دیدم خون کف حمام ریخته است و مهیار داد میزد بابا مامانم را کشته و میخواست برود داخل. کف حمام را دید اما نگذاشتم به داخل بیاید و راننده او را به بیرون اتاق برد. ابتدا فکر کردم خانم استاد خودکشی کرده است. به اورژانس زنگ زدم و گفتند او را صاف بخوابانید اما خانم استاد به وان چسبیده بود و نمیشد او را تکان داد. ماساژ قلبی را تلفنی انجام میدادم که دیدم از سوراخ کوچکی در قفسه سینهاش بود، خون میآید. چند دقیقه بعد اورژانس و پلیس رسیدند. داماد نجفی در ادامه گفت: از اختلاف خانم استاد با خودمان خبر داشتم و ارتباط ما قطع شده بود و فقط همسرم زنگ میزد و حال دکتر را میپرسید. من زمانی که نخستین بار خانم استاد را دیدم در نمایش فیلمی در باغ کتاب بود و کنار دکتر با یک مانتوی سرخابی رنگ جیغ نشسته بود که به مراسم نمیخورد. به فاصله یک هفته بعد در مراسمی در برج میلاد او را به همراه برادرش دیدم اما کاملاً محجبه. این اختلاف پوشش و اینکه جلو مینشست برایم سؤال شد. مدتی بعد استاد به من زنگ زد، در محل کارم بودم و صحبت خوبی نداشتیم و حتی به من گفت تا تو باشی درمورد زن مردم پرس و جو نکنی. فکر میکنم دلیل مشکلش با من این بود و قبلاً او را اصلاً ندیده بودم. این مطلع درباره تماسش با نجفی بعد از وقوع قتل نیز گفت: ما در منزل مادر همسرم بودیم که دکتر زنگ زد و گفت حالم خوب است و میروم خود را معرفی کنم نگران نباشید همهچیز درست میشود.
حادثه به روایت راننده نجفی
سومین فردی که بهعنوان مطلع در جایگاه ایستاد راننده نجفی بود. او گفت: من از دوم یا سوم خرداد سال 97با ایشان آشنا شدم و در شهرداری هم کار میکردم و در این یک سال کنار ایشان بودم. آقای نجفی ساعت 9:26صبح با من تماس گرفت و گفت فوراً بیا. وقتی به خانه وی رفتم 2عدد کیف یکی مشکی و دیگری قهوهای رنگ به من داد و گفت دارم نامهای مینویسم، پایین باش و وقتی زنگ زدم بیا بالا و نامهها را برای زهرا دخترم ببر. حدوداً یک ربع بعد وی زنگ زد و وقتی بالا رفتم در کیف قهوهایرنگ نامه را گذاشت و به من داد. بنده در این لحظه دیدم مچ پا و لباس آقای نجفی خونی است، گفتم چه شده؟ گفت درگیر شدیم گفتم خانم استاد کجاست؟ گفت: بیرون رفته است.سپس بنده نامه را به خانه دختر آقای نجفی بردم و بعد همراه آنها به خانه آقای نجفی برگشتیم. وقتی جسد را دیدیم، پسر میترا به سمت آشپزخانه دوید و من هم به سمت او رفتم دستش را از جیبش بیرون کشیدم چون ترسیدم بلایی سر خودش یا دختر یا داماد آقای نجفی بیاورد.
ناگفتههای خانم خبرنگار از میترا استاد
چهارمین مطلع در جلسه محاکمه خبرنگار سایت خبری انصافنیوز بود. او درباره رابطهاش با میترا استاد گفت: مدتی قبل خبری آمد که زنی در زندگی آقای نجفی است. چون تلاش برای گفتوگو با آقای نجفی در اینباره به جایی نرسید تلاش کردم تا با خانم استاد مصاحبه کنم. یک مرتبه با ایشان تماس گرفتم و 2مرتبه دیگر ایشان با من تماس گرفت. او درباره مسائل خصوصی زندگیاش صحبت میکرد. میگفت نجفی همسر اول خود را طلاق داده و من میخواهم این موضوع را رسانهای کنم چون ایشان قولهایی داده است ولی اموال خود را به همسر و دخترش داده است. بار دوم که تماس گرفت یعنی دیماه سال گذشته، با صدای گرفتهای حرف میزد که مشخص بود درگیری داشته است.
میگفت مدارکی از قولهایی که نجفی داده دارد. گفتم بیا دفتر. اول قبول کرد اما بعد قرار را کنسل کرد. بار آخر هم قرار بود حرفهایی برایم بزند اما ساعت 3بعد از ظهر روز قبل تماس گرفت و گفت عصر عازم سفر هستیم و بعد از مسافرت یکدیگر را میبینیم.وی ادامه داد: شب قبل از حادثه حدود ساعت 2بامداد هم دو عکس نوشت برایم فرستاده بود که من فردای آن روز حدود ساعت 12یعنی بعد از قتل آن را دیده بودم. با پایان اظهارات خبرنگار انصاف نیوز رئیس دادگاه تأکید کرد که حضور اولیای دم در دادگاه و تحقیق از پسر مقتول ضروری است. وی همچنین با اعلام ختم جلسه گفت دومین جلسه محاکمه روز چهارشنبه 26تیرماه برگزار خواهد شد.
حرفهای دختر نجفی در دادگاه
با پایان قرائت کیفرخواست رئیس دادگاه از دختر نجفی خواست بهعنوان مطلع در جایگاه حاضر شود. او بعد از ادای سوگند گفت: روز حادثه راننده پدرم به منزل ما آمد و2کیف دستی به من داد و در یکی از آنها نامهای از پدرم که شامل سه صفحه بود مشاهده کردم و بهدلیل اینکه پدرم در آن نامه از مردم ایران و فامیل و خانواده عذرخواهی کرده بود ترسیدم. نگران شدم و با همسرم تماس گرفتم و حدود ساعت ۱۲ تا ۱۲ و نیم به برج آرمیتا محل زندگی پدرم رسیدیم.چند بار راننده زنگ زد ولی کسی جواب نداد و بعد با کلید در را باز کردیم و قبل از ورود آقای آقازاده باز هم همسر و پدرم را صدا زدند ولی صدایی نشنیدیم و هیچکس در را باز نکرد و ما نهایتاً وارد شدیم. راننده نخستین نفری بودند که جسد را مشاهده کردند. بعد همسرم رفت و سپس من جسد را مشاهده کردم و در این زمان پسر خانم استاد رسید که من از همسرم خواستم او را به بیرون ببرد تا این صحنه را نبیند و سپس راننده سمت اتاق خواب رفت و در را باز کرد و یک دفعه گفت یا ابوالفضل و همسرم پشت سرشان رفت و با جسد مرحومه روبهرو شدند، شوکه شدیم و به بدن میترا استاد دست زدند که سرد بود. دختر نجفی در ادامه گفت: من براساس نامهای که در آن نوشته شده بود اناللهواناالیهراجعون نگران شدم و فکر کردم میخواهد خودش را بکشد و بیشتر به این دلیل رفتم.