گفتوگو با کاپیتان تیم ملی بسکتبال که مستند آیدین نیکخواه بهرامی را تصویری واقعی از زندگی برادرش میداند
من و آیدین مثل دوقلوها بودیم
مهرداد رسولی
آیدین نیکخواه بهرامی برای بسکتبال ایران یک بازیکن معمولی نبود؛ فوقستارهای بود که وقتی زیر سبد به توپ میرسید، چشمها را خیره میکرد و تیم ملی بسکتبال با او تیم کاملتری بود؛ ستارهای که میتوانست یکی از برترین بازیکنان تاریخ بسکتبال ایران شود اما خیلی زود خاموش شد و خاموشیاش یک تراژدی بزرگ برای ورزش ایران بود. حدود 12سال از آن روزهای تلخ گذشته اما هنوز هم خیلیها او را مظهر اخلاق و نجابت در ورزش میدانند و معتقدند ورزش ایران یکی از بازیکنان راستین و آیندهدار خودش را از دست داد. ویژگیهای اخلاقی آیدین نیکخواه بهرامی و جای خالیاش در بسکتبال ایران، بارها فیلمسازان را هم برای ساخت مستندی از زندگی او به صرافت انداخت اما هر بار به سرانجام نرسید تا اینکه فیلمساز جوانی بهنام اشکان مهریار بعد از طی کردن 3سال پرفراز و نشیب مستندآیدین نیکخواه بهرامی را ساخت و این فیلم هفته گذشته اکران خصوصی شد. به همین بهانه سراغ صمد نیکخواهبهرامی، کاپیتان تیم ملی بسکتبال و برادر و یار غار آیدین رفتیم و با او درباره خاطرات مشترک با آیدین و فراز و فرودهای ساخت این مستند گفتوگو کردیم.
حدود 12سال از درگذشت آیدین گذشته اما هنوز هم خیلیها از بازیهای درخشان برادران نیکخواهبهرامی در تیم ملی بسکتبال میگویند. چه شد که هر دو برادر بسکتبال را انتخاب کردید؟
ماجرا به دورانی مربوط میشود که من و آیدین 8سال داشتیم. هر دو در دوران تحصیل شاگردان ممتازی بودیم و تابستانها هم برای ورزش به باشگاه شهید چمران که در نزدیکی خانهمان بود، میرفتیم. پدر و مادرم در دانشگاه بسکتبال بازی میکردند و ما هم دنبالهرو آنها بودیم. یک روز تابستان به باشگاه مراجعه کردیم تا در کلاس تکواندو ثبتنام کنیم اما ساعت کلاسهای باشگاه شهید چمران با کلاس موسیقی من و آیدین تداخل داشت. داشتیم از باشگاه خارج میشدیم که صدای توپ را شنیدیم. وقتی نزدیکتر شدیم آقای طاعتی که نخستین مربی من و آیدین است جلوتر آمد و مادرم به او گفت میخواهم هر دو پسرم را در کلاسهای بسکتبال ثبتنام کنم. آقای طاعتی به مادرم گفت بسکتبال برای بچه 8ساله زود است اما وقتی قد و فیزیک بدنی من و آیدین را دید، موافقت کرد.
بسکتبال انتخاب خودت و آیدین بود یا پدر و مادرت در این انتخاب نقش داشتند؟
بسکتبال انتخاب همه ما بود. پدر و مادرم در یک مقطعی برای تیم بسکتبال دانشگاه بازی میکردند و من و آیدین هم ناخودآگاه به این رشته علاقهمند شدیم اما اولویت ما ورزش در تابستان بود که به بسکتبال ختم شد.
بعد از ثبتنام در کلاسهای بسکتبال، موسیقی را ادامه دادید؟
تا 3-2 سال بعد موسیقی را ادامه دادیم اما معلم پیانوی من و آیدین یک روز به ما گفت انگشتان شما در بسکتبال زمخت شده و به درد پیانو زدن نمیخورد.به همین دلیل از ما خواست بین بسکتبال و موسیقی یکی را انتخاب کنیم. قطعا نوجوان قد بلندی که پدر و مادر بسکتبالیست هم داشته، بسکتبال را انتخاب میکند و من و آیدین همین کار را کردیم. وقتی در مسابقات باشگاههای تهران و قهرمانی کشور بازی کردیم یک مسیر تازه را پیشروی خودمان دیدم و فکر میکردیم به رؤیاهایمان نزدیک شدهایم.
بین تو و آیدین از همان ابتدا رقابت بود یا حسادت هم وجود داشت؟
ما در همه سالهایی که کنار هم بسکتبال بازی کردیم با هم رقابت سالمی داشتیم. رقابت با برادر تجربه خوبی است چرا که هر دو برای پیشی گرفتن از یکدیگر به کارهای ناجوانمردانه متوسل نمیشوند. کسی که با برادرش رقابت میکند حتما انسان خوشبختی است. آیدین خیلی سعی میکرد از من بهتر باشد و در عین حال بهعنوان برادر بزرگتر حواسش به من بود. یک جاهایی چون بزرگتر بود وظیفه بزرگتر بودن را انجام میداد. اشتباهاتی که مقصرش نبود را به گردن میگرفت. البته ما برادر بزرگتر و کوچکتر نداشتیم اما جایی که لازم بود واقعا اتفاقها را به گردن میگرفت.
فکر میکنی کدامیک در بسکتبال موفقتر بودید؟
بهنظرم هر دو موفق بودیم. ما از تیم ملی نوجوانان تا بزرگسالان کنار هم بازی کردیم. در یک مقطعی آیدین از من جلوتر بود و یک وقتهایی من از او بهتر بودم. البته پدر و مادر خیلی خوب ما را هدایت میکردند و بهنظرم سفارشهای آنها در موفقیتهای ورزشی من و آیدین تأثیر زیادی داشت. درباره آیدین باید بگویم خیلی از بازیکنان مطرح 12سال قبل شانس آوردند. اگر آیدین زنده بود آنها نمیتوانستند در تیم ملی بازی کنند. اگر آن اتفاق تلخ رخ نمیداد تیم ملی با آیدین خیلی قویتر میشد چون بازیکن متفاوتی بود. آیدین یک بازیکن شوتزن بود، خوب دریبل میزد و قدرت حمل توپ بالایی داشت و همین ویژگیها او را از همه بازیکنان آن موقع بسکتبال ایران متمایز میکرد.
اینکه دیر به تیم ملی دعوت شد دلیل خاصی داشت؟
در آن سالها مربیان تیم ملی سلیقهای عمل میکردند و ارادهای هم برای جوانگرایی در تیم ملی وجود نداشت. قدیمیها خیلی خوب بازی میکردند و کمتر به جوانها میدان میدادند. به همین دلیل خیلی سخت بود که بازیکن جوان به اردو دعوت شود و خط نخورد اما آیدین این کار را کرد. وقتی به تیم ملی دعوت شد من بازیکن ثابت بودم اما او هم خیلی زود بازیکن فیکس تیم ملی شد و ما در تیم ملی همبازی شدیم.
شما سالها در تیم ملی همبازی بودید. بهترین خاطره مشترکی که از آن سالها دارید به چه دورهای مربوط میشود؟
آیدین با تیم ملی به المپیک صعود و اگر عمرش به دنیا بود و در المپیک بازی میکرد قطعا به لیگ فرانسه میرفت اما با درگذشت آیدین رؤیای دوران نوجوانیمان بر باد رفت. فکر میکنم شیرینترین خاطره ما میتوانست حضور در المپیک و بعد از آن انتقال به باشگاههای اروپایی باشد.
وقتی به تیم ملی دعوت نمیشد ناراحت نبود؟
آیدین یکسال از من بزرگتر بود اما مثل دوقلوها همیشه کنار هم بودیم. خیلی دوست داشت در تیم ملی هم کنار هم بازی کنیم و بازی برای تیم ملی هم برایش مهم بود. در آن سالها وقتی بازیکنی به تیم ملی دعوت نمیشد تا چند روز گریه میکرد اما آیدین میگفت همین که تو در تیم ملی بازی میکنی خوب است. مدام مرا تشویق میکرد و میگفت خوب تمرین کن تا در تیم ملی بمانی.
ارتباطتان در آن مقطع چطور بود؟
ارتباط ما صرفا با صحبت کردن نبود و گاهی اوقات با یک کلمه یا یک اشاره احساسمان را به هم منتقل میکردیم. با همه وجودم حس میکردم که آیدین از بودنم در تیم ملی خوشحال و راضی است. حقش بود که حداقل 2سال زودتر به تیم ملی دعوت شود اما همیشه موقعیت مرا در نظر میگرفت و هرگز از مربیان تیم ملی انتقاد نکرد. وقتی هم وارد تیم ملی شد با تمام وجودش تمرین و بازی کرد و نقش زیادی در صعود تیم ملی به المپیک داشت.آیدین بازیکنی باهوش با فیزیک بدنی عالی بود و به جرأت میگویم هنوز بازیکنی در حد و اندازه او در بسکتبال ایران متولد نشده است.
و میرسیم به روزی که یکی از تلخترین حادثهها برای ورزش ایران رخ داد.
بله هفتم دیماه، بدترین روز زندگی من است و رفتن آیدین برای بسکتبال ایران هم یک تراژدی بزرگ بود.
چگونه از خبر تصادف آیدین با خبر شدی؟
شبی که از تهران به سمت شمال راه افتاد مدام تماس میگرفتم و پیگیر رسیدنش بودم. یک نگرانی خاصی داشتم که دلیلش را نمیدانستم. صبح که شد یکی از دوستانش تماس گرفت و خبر تصادف را به من داد. من هم گفتم چرا خود آیدین تماس نگرفته؟ گفتم چرا تو این خبر را به من میدهی؟ همان موقع تنم لرزید و احساس کردم اتفاق بدی افتاده است. وقتی به بیمارستان رفتیم متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است.
حدود 12سال از آن حادثه تلخ و درگذشت آیدین سپری شده است. این سالها برایت چگونه گذشت؟
تا چند روز بعد از فوت آیدین در شوک بودم و بعد هم فکر کردم نمیتوانم بسکتبال را ادامه بدهم. در اوج جوانی میخواستم از بسکتبال خداحافظی کنم چون هرگز تصور نمیکردم بدون آیدین بازی کنم و به زندگی عادیام ادامه بدهم. در همان روزها قرار شد در مراسمی که کمیته ملی المپیک به مناسبت هفتمین روز درگذشت آیدین برگزار کرد سخنرانی کنم. با خودم فکر کردم وقتی قرار است بهعنوان برادر آیدین در محافل و مجالس حضور پیدا کنم پس با دیدن من یاد آیدین برای خیلیها زنده میشود. بنابراین تصمیم گرفتم بسکتبال را برای زنده نگهداشتن یاد برادرم ادامه بدهم. خیلیها با دیدن من یاد آیدین میافتادند و خاطرات بازیهای او در تیم ملی برایشان تداعی میشد و به همین دلیل دوست نداشتم کسی مرا ضعیف و ناتوان ببیند. بسکتبال را ادامه دادم اما هنوز معتقدم اگر آیدین بود بسکتبالیست موفقتری میشدم.
معمولا چه وقتهایی سر مزار آیدین میروی؟
من زیاد اهل این کارها نیستم اما هر وقت حال خوشی ندارم میروم سر مزار آیدین و حسابی آرام میشوم.
فکر میکنی چه میراثی از خودش به جا گذاشت؟
آیدین خصوصیات اخلاقی منحصر به فردی داشت. مثلا فوقالعاده رازدار بود و امکان نداشت راز کسی را برملا کند. خیلی اهل مرام بود و رفقایش را دوست داشت. به حدی خوش قول بود که اگر سرش میرفت قولش نمیرفت. به حرفی که میزد عمل میکرد. وقتی اتفاقی بدی میافتاد، با اینکه مقصر نبود همهچیز را گردن میگرفت و برای ارتباطش با اطرافیان ارزش زیادی قائل بود. بعد از حدود 12سال هنوز همه بهعنوان یکی از بازیکنان با اخلاق بسکتبال ایران از او یاد میکنند و فکر میکنم مهمترین میراث او همین است.
آیدین دنبال مدیریت یا مربیگری در بسکتبال هم بود؟
او بسکتبال را برای پول و مزایای حضور در تیم ملی بازی نمیکرد. بسکتبال بازی میکرد که لذت ببرد و زندگی کند. البته که آینده را هم میدید و شاید یک روز مربی خوبی هم میشد اما بیشتر با بسکتبال زندگی میکرد.
اگر آیدین زنده بود، کدامیک از شما بهعنوان کاپیتان تیم ملی انتخاب میشدید؟
نمیدانم چون انتخاب نهایی همیشه با سرمربی است اما من زودتر وارد تیم ملی شدم و احتمالا کاپیتان میشدم.
ساخت مستند آیدین 3سال طول کشید
تصویرکردن زندگی ستاره فقید بسکتبال ایران در نگاه اول کار چندان سختی نیست اما حساسیتهای صمد نیکخواه بهرامی در مورد ارائه تصویری واقعی از زندگی و چهره آیدین باعث شد تا این کار 3سال زمان ببرد.
ساخت مستند «آیدین نیکخواه بهرامی» از کجا کلید خورد؟
ماجرا از این قرار است که اشکان مهریار، کارگردان این مستند توسط یکی از دوستان مشترکی که داریم درخواست ساخت مستند را مطرح کرد. وقتی پیشنهاد را به من دادند فقط یک شرط گذاشتم و گفتم اگر فیلم راضیکننده نباشد بهرغم هزینههایی که برایش میشود اجازه اکرانش را نخواهم داد.
ماجراهای زندگی آیدین برای بسیاری از فیلمسازان دستمایه ساخت یک مستند خوب است. چرا چنین مستندی 12سال بعد ساخته شد؟
در این سالها خیلیها پیشنهاد ساخت مستند زندگی آیدین را مطرح کردند اما با این تصور که شاید تصویری واقعی از زندگی او نشان داده نشود این اجازه را ندادیم. وسواس من در این مورد خاص، باعث شد کار به تعویق بیفتد.
مستند آیدین نیکخواه بهرامی راضیکننده از آب درآمد؟
اشکان مهریار 3 بار این فیلم را بازسازی کرده است. بار اول این فیلم را به کارگردانهای مطرحی مثل ابراهیم حاتمیکیا نشان داد و تصمیم گرفت آن را از نو بسازد. وقتی قرار شد برای بار سوم مستند را بسازد، یک شرکت بینالمللی به عنوان حامی مالی وارد میدان شد و کارگردان که دستش باز شده بود تصمیم گرفت نواقص فیلم را برطرف کند. ساخت این مستند 3سال طول کشید اما خروجی کار راضیکننده است. اشکان مهریار در این 3سال فیلمها و عکسهای کمیابی از آیدین تهیه کرده بود که من هم از دیدن آنها تعجب کردم.
فیلم چه زمانی به اکران عمومی میرسد؟
اکران خصوصی که تمام شد، فیلم در سینمای هنر و تجربه اکران عمومی میشود. اگر همه کارها درست پیش برود و مجوز به موقع صادر شود، این مستند تابستان امسال اکران عمومی خواهد شد. از آنجا که موضوع این فیلم درباره زندگی آیدین است به نوعی تاریخچه تصویری بسکتبال ایران در یک دهه قبل هم محسوب میشود. من، آیدین، حامد حدادی و مهدی کامرانی جزو نسل جدید بسکتبال ایران در دهه80 بودیم و بخش زیادی از فیلم به این دوران تعلق دارد.
آیا این مستند، نسل جدید را با بازیکنی مثل آیدین نیکخواه بهرامی که جزو ستارههای بسکتبال ایران بود آشنا میکند؟
فکر میکنم اهالی بسکتبال، آیدین را فراموش نکردهاند. از بین نسل جدید هم پستها و کامنتهای زیادی در مورد او منتشر میشود که با دیدن آنها تعجب میکنم. خیلی از کسانی که در اکران خصوصی حضور داشتند از نسل جدید بودند و بعد از تماشای فیلم درباره شوتهای فوقالعاده او و حرکاتش با توپ صحبت میکردند. بهنظرم تا بسکتبال ایران زنده است آیدین هم زنده است.
به تیم ملی برگشتم تا کمک کنم
بازگشت صمد نیکخواه بهرامی به تیم ملی یکی از معدود اتفاقات خوشحالکننده بسکتبال در چندماه اخیر است. او که چندماه قبل بنا به دلایلی نامعلوم به تیم ملی دعوت نشد، ادعا کرد جا را برای بازیکنان جوان باز کرده اما حالا با بازوبند کاپیتانی به اردوی تیم ملی برگشته است و درون زمین تیمی را هدایت میکند که قرار است تا 3ماه دیگر در جام جهانی به میدان برود.
چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتی به اردوی تیم ملی برگردی؟
من از 18سالگی مثل سرباز برای موفقیت تیم ملی جنگیدهام و در همه این سالها معتقد بودهام که تیم ملی جای بازیکنان شایسته است. اگر جایی بتوانم به تیم ملی کمک کنم دریغ نخواهم کرد و در غیراین صورت جا را برای بازیکنان شایستهتر خالی میکنم.
فکر میکنی جایت در پستهای 3و 4 تیم ملی خالی بود؟
نمیخواهم در مورد این مسائل صحبت کنم؛ چرا که معتقدم مربیان تیم ملی تصمیم میگیرند که چه بازیکنی در چه مقطعی به اردوی تیم ملی دعوت شود و چه بازیکنی خط بخورد.
فکر میکنی در 36سالگی میتوانی با بازیکنان جوان تیم ملی رقابت کنی؟
تیم ملی بازیکنان جوان خوبی دارد اما شرایط بسکتبال ایران در مقایسه با سالهای قبل که چند تیم خوب در لیگ با هم رقابت میکردند،
مطلوب نیست.
بازگشتات به تیم ملی به رفاقت با مهران شاهین طبع، سرمربی تیم ملی بسکتبال هم مربوط میشود؟
همه ماجرا این است که سرمربی تیم ملی مرا به اردوی تیم ملی دعوت کرد و من هم سعی کردم در مسابقات مقدماتی جامجهانی که خیلی برایمان سرنوشتساز بود به او کمک کنم. حالا هم تیم ملی به جام جهانی صعود کرده و تلاشم این است که بهترین بازیهایم برای تیم ملی را در جام جهانی انجام بدهم.