گفت وگو با فرهاد توحیدی به بهانه زادروز نویسنده بهترین اثر اقتباسی سینمای ایران
شنا با تقوایی در عمق زندگی
نگار حسینخانی
فرهاد توحیدی 6بار کاندیدای جایزه بهترین فیلمنامه از جشن خانه سینما و جشنواره فجر شدهاست. او نهتنها فیلمنامهنویس موفقی است که این حرفه را نیز آموزش میدهد؛ از اینرو مناسب دیدیم به مناسبت 19تیر زادروز ناصر تقوایی -کارگردان بنام و گزیدهکار سینمای ایران- با توحیدی درباره آثار اقتباسی سینمای تقوایی صحبت کنیم؛ آثاری که همچنان پس از گذشت سالیان در فهرست بهترین فیلمهای سینمای ایران از نگاه منتقدان قرار دارند. از او پرسیدهایم چگونه میتوان تقواییهایی برای سینمای ایران تولید و تکثیر کرد. توحیدی در پاسخ به این سؤالات بارها متأسف شد که فیلمنامههای خوب تقوایی ساخته نشد و سینما در این سالها از تماشای بهترینها بیبهره بوده است.
تولد ناصر تقوایی است و در اینجا میخواهیم درباره تأثیر او در سینما و فهمش از ادبیات صحبت کنیم. تقوایی را در این 2حوزه چگونه ارزیابی میکنید؟
تولد ناصر تقوایی را به او و به جامعه سینمایی ایران تبریک میگویم. تقوایی از کارگردانان بزرگ سینمای ایران است که پیش و پس از انقلاب آثاری ساخته و باید او را استاد اقتباس سینمای ایران نامید، اما چرا درباره او چنین میگویم؟ بهنظرم اگر او هیچ اثر دیگری غیر از «ناخدا خورشید» بهعنوان فیلمی سینمایی و «دایی جان ناپلئون» بهعنوان مجموعهای تلویزیونی خلق نکرده بود، امروز بر همین جایگاه و با همین اعتبار در سینمای ایران ایستاده بود. هر چند او آثار اقتباسی و غیراقتباسی ارزنده دیگری هم در کارنامه خود دارد. تقوایی از آنجا که فعالیت خود را با ادبیات آغاز کرده، قصه را خوب میشناسد. او استاد داستان و سینماست. استادی او در هر دو حوزه باعث شده سفرش از کلام مکتوب به فیلم، سفری روان و دلچسب باشد.
همچنان ناخدا خورشید بر قله آثار اقتباسی سینمای ایران ایستاده است. این فیلم که سال65 ساخته شده هنوز و پس از گذشت سهدهه نهتنها جزو بهترین آثار اقتباسی سینمای ایران که به اعتقاد تعدادی از منتقدان، بهترین فیلم از «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی است. چه ویژگیهایی این اثر را از دیگر آثار مشابه متمایز کرده است؟
تاکنون 3اثر سینمایی شاخص جدا از ناخدا خورشیدِ ناصر تقوایی، بر مبنای داشتن و نداشتنِ ارنست همینگوی ساخته شده است؛ داشتن و نداشتن (هاوارد هاکس/1944) با فیلمنامهنویسی جولز فورتمن و ویلیام فاکنر، «نقطه جدایی» (مایکل کورتیز/1950) با فیلمنامهنویسی رانالد مکداگال و «قاچاقچی اسلحه» (دان سیگل). از این میان اما هاکس خود با همینگوی دوستی داشت و معروف است که ایده ساخت این فیلم در یکی از سفرهای ماهیگیری هاکس و همینگوی به او پیشنهاد میشود. هر چند این اثر به نسبت آثار دیگر همینگوی چندان اثر مهمی نیست، با این حال غولهایی چون همینگوی، هاکس و فاکنر جمع شدهاند تا نسخه سینمایی داشتن و نداشتن ساخته شود. اما بهنظرم ناخدا خورشید از همه اقتباسها بهتر است. در نسخه هاکس پسزمینه ایدئولوژیک و فکری حذف شده است. در دیگر آثار نیز برخلاف فیلم تقوایی همین اتفاق افتاده. اما در نسخه ایرانی آن، دشواری رمان همینگوی توسط تقوایی رفع شده است؛ از آنجا که داشتن و نداشتن با چند زاویه دید نقل میشود و مدام در کتاب تغییر میکند، در فیلم تقوایی این اثر یکدست شده و به زاویه دید دانای کل محدود تغییر کرده که سوم شخص مفرد و زاویه دید دمکراتیکتری است و قضاوتهای ضمنی نویسنده را به بیننده منتقل نمیکند. زاویه دید دانای کل با استادی در بُعد فنی اقتباس اصلاح شده است. از سوی دیگر این رمان داستان دوران است؛ داستان هری مورگان که در دورهای از زندگی برای بقای خود و خانواده میجنگد و در این دوره مورد خیانت جانسون قرار میگیرد. جانسون به مورگان ضرر مالی و کاری میرساند؛ از اینرو مورگان برای ادامه زندگی چارهای جز انجام کار غیرقانونی ندارد. در ناخدا خورشید نیز خواجه ماجد با لو دادن ناخدا به او ضرر میرساند و او چارهای جز قاچاق ندارد. هر دو شخصیت گرفتار معیشتند؛ یکی انقلابیون کوبایی را قاچاقی از مرز خارج میکند و دیگری (ناخدا خورشید) تبعیدیها را از مرز فراری میدهد. با این حال داستان تقوایی کوتاهتر و از انسجام بیشتری برخوردار است؛ مثل استفادهای که او از ملول، دستیار ناخدا میکند. برخلاف مورگان که دستیارهای مختلفی در طول داستان دارد، تقوایی در طول داستان به یک نفر بسنده کرده است. همه اینها نسخه ایرانی داشتن و نداشتن را ویژهتر کرده است. همین باعث میشود که بهترین اقتباس سینمای ایران را ناخدا خورشیدِ تقوایی از رمان همینگوی بدانیم.
در آخرین نظرسنجی مجله فیلم که هر 10سال یکبار انجام میشود و در آن 140منتقد و نویسنده سینمایی حضور داشتند، «ناخدا خورشید» دومین فیلم فهرست برگزیدگان بود. این اثر اقتباسی چه المانهایی را در نوع اقتباس رعایت کرده که همچنان در صدر فهرست بهترینها قرار دارد و آیا نوع اقتباسکردن اثری دلیل بر موفقیت آن خواهد بود؟
اقتباس کردن کار بسیار سختی است. شاید عدهای گمان کنند، از آنجا که اثر وجود دارد، تنها زحمت هنرمند این است که آن اثر را به نسخه سینمایی بدل کند، اما اقتباس نوعی بازآفرینی است، خصوصا در انتقال از فرهنگی به فرهنگ دیگر کار بسیار پیچیدهتری است. نکته این است که موفقیت اثر، دلایل متعددی دارد؛ ممکن است صناعت و تکنیک اثر از نظر فیلمساز مطلوب واقع شده باشد یا روح و درونمایه اثر خوشایند او باشد. ممکن است اثر، نزدیکی و قرابت خاصی با مسائل روز و جامعه داشته باشد. اینکه چرا اثری اقتباس میشود، میتواند مبین برخوردمان با آن اثر اورجینال و اصلی باشد. دامنه اقتباس، طیف گسترده و وسیعی دارد؛ وفاداری مطلق یا برداشت آزاد. اینکه هنرمند کجای این طیف میایستد بهخودش مربوط است، اما زمانی که تصمیم گرفت، باید همه استانداردهای لازم را در برخورد با اثر اصلی رعایت کند. اما در برداشت آزاد، اقتباس نعل به نعل نیست و هنرمند آزادی عمل دارد و شاید فقط از درونمایه یا طرح اثر اصلی استفاده کند. تقوایی ازجمله کسانی است که ساختمان روایت و شخصیتها را در اثرش مجذوب میکند. او در فیلم «صادق کُرده» که پروندهای واقعی است به چهارچوب داستان وفادار است. در دایی جان ناپلئون و آرامش در حضور دیگران نیز شخصیتهایش را از داستان میگیرد، ولی ممکن است داستان را از جای دیگری آغاز کند یا تأکید و استرس را روی شخصیت دیگری بگذارد. مهم این است که فیلمساز بداند چرا آن اثر را انتخاب کرده و دوستش دارد. اما زمانی که متوجه شد، نحوه برخوردش با اثر نیز شکل میگیرد. تقوایی معمولا در تبدیل معادلهای سینمایی از اثر ادبی، فوقالعاده نبوغ از خود نشان میدهد و جهت دادن به انتخاب نقش و بازیگران از ویژگیهای اوست. نسبت وفاداری به اثر از طرف هنرمند بستگی به سلیقه و دیدگاه او دارد و هیچ الزامی درباره نوع اقتباس وجود ندارد.
چگونه میتوان نسخههای ثانی از ناصر تقوایی ایجاد و تکثیر کرد؟ آیا او و راهی که رفته ، قابل آموزش دادن است؟
تقوایی فرزند جنوب است و در یکی از طلاییترین دوران تکوین هنر در ایران زندگی کرده و با غولهای ادبی و هنری بسیاری در جنوب ایران و تهران معاشرت داشته است. آنها در همان دوره در جنوب فعالیتهای ارزندهای انجام میدادند و وقتی به تهران میآید این همراهی، با فضا و آدمهای جدیدی دنبال میشود. او در همزیستی با بزرگان زمانهاش تربیت شده است. از سوی دیگر تقوایی عکاس بزرگی است مانند عباس کیارستمی. نباید از خاطر ببریم که چشم یک عکاس با حساسیت بالایی فریمها را انتخاب و ضبط میکند و قاب خاصی را برمیگزیند و ترکیببندی برایش بسیار مهم است. از طرف دیگر تقوایی مستندساز است و ایران را وجب به وجب گشته. برای تربیت یک نویسنده باید عمری بگذرد؛ نویسنده باید در این عمر بسیار بخواند، ببیند و سفر کند. این نوع زندگی فردی استثنایی بهوجود خواهد آورد. مانند تقوایی که روح ایرانی را بسیار درست میشناسد. تاریخ، تمدن، روانشناسی، جامعهشناسی و... ایران را میداند. او در «زنگی و رومی» نگاهش به انسان کامل است. متأسفانه بسیاری از بهترین فیلمنامههایش هنوز ساخته نشده، مثل چای تلخ و همین زنگی و رومی و... . بدا به حال ما. شاید توصیه ما بهخودمان این باشد که اگر میخواهیم از تقوایی بیاموزیم باید زندگی را از عرض و عمق شنا کنیم چون طول زندگی، مفت گران است.
نزدیکیهای «ناخدا خورشید» و «داشتن و نداشتن»
ناخدا خورشید فیلمی جنایی و داستان ناخدا خورشید است. ماجرا از این قرار است که خواجه ماجد، ناخدا را لو میدهد و بار قاچاق لنج او به آتش کشیده میشود. دلالی به نام فرحان که میخواهد چندفراری سیاسی را از مرز آبی عبور دهد وارد بندر میشود. او با ناخدا خورشید تماس میگیرد. ناخدا که احتمال میدهد لنجش را مصادره کنند با فرحان همکاری میکند و چند مرد را که ظاهرا در ترور حسنعلی منصور دست داشتهاند به آن سوی آب میرساند. پس از آن چند تبعیدی نیز از فرحان میخواهند که اسباب فرار آنان را فراهم کند. ناخدا این بار نیز با اکراه به این ماجرا کشیده میشود. تبعیدیها پیش از فرار، خواجه ماجد و مباشرش را میکشند و مرواریدهای او را میدزدند. فرحان و ملول (دستیار ناخدا) نیز کشته میشوند و در نزاع خونینی که میان تبعیدیها و ناخدا درمیگیرد، همگی از پای در میآیند.
داشتن و نداشتن در هاوانا و کوبا میگذرد. شاید ماجرای این رمان از نخستین سفرهای همینگوی به این کشور در ذهن او کلید خورده باشد. در آن زمان کشور که بعد از جنگ دوم جهانی با کشمکشهای طبقاتی دست و پنجه نرم میکند، از سوی دیگر درگیر فعالیتهای انقلابیون است و رفتار پلیس در رودررویی با آنها. تقوایی نیز از این حال و هوا استفاده میکند و قصه را در بندر کنگ بازتولید میکند. او به مسئله قاچاق و... در دوره سیاسی خاصی در ایران میپردازد. در گفتوگوی احمد طالبینژاد با ناصر تقوایی، او به این نکته اشاره میکند که خورشیدنامی واقعی در آن شهر بود. این نمونه هم نشان میدهد ناصر تقوایی در برگرداندن رمانی آمریکایی به فضای بومی ایران توفیق داشته و توانسته فضایی نو، درجه یک و اورجینال به مخاطبانش ارائه کند.
تقوایی معمولا در تبدیل معادلهای سینمایی از اثر ادبی، فوقالعاده نبوغ از خود نشان میدهد و جهت دادن به انتخاب نقش و بازیگران از ویژگیهای اوست. نسبت وفاداری به اثر از طرف هنرمند بستگی به سلیقه و دیدگاه او دارد و هیچ الزامی درباره نوع اقتباس وجود ندارد