نکوداشت پدر تاریخ کرمانشاه
«محمدعلی سلطانی» 40سال در زمینه نگارش و ثبتتاریخ استان کرمانشاه فعالیت داشته است
«زندگانی هرکس به اندازه آثار اوست. هیچ یکی از مشاهیر عالم برای دیگری ننوشته است و دانشمندان و اهل فضل ابتدا به خود پرداختهاند، اما چون زادگاه من نیاز به شناخته شدن داشت، دست به ثبت تاریخ آن زدم.» این جملات را«محمدعلی سلطانی» در مراسم تجلیلش و در فیلم کوتاهی که از زندگی و آثارش پخش شد بیان کرد. به گزارش ایرنا «محمدعلی سلطانی» را پدر تاریخ کرمانشاه مینامند.
فردی که 4 دهه پیش و در زمانی که کسی حتی در اندیشه نگارش تاریخ این استان نبود، به این فکر افتاد و از کار در زمینه باز نایستاد. گرچه در همه این سالها آنگونه که باید از سوی نهادهای فرهنگی مورد توجه قرار نگرفته بود، بالاخره هفته گذشته همایشی در تجلیل از وی برگزار شد. همایشی که در آن ضمن رونمایی از کتاب «ارجنامه سلطانی» از «فریبا مقصودی» همسر سلطانی و ملقب به «خط بانوی ایران» هم تجلیل شد.
برای تقدیر از محمدعلی سلطانی، نویسنده کُردپژوه و همسر خوشنویس او بزرگان بسیاری آمده بودند؛ از «علی اشرف نوبتی» معروف به «پرتو کرمانشاهی» و «محمدجواد محبت» تا «علی اکبر مرادی»، «جلال الدین کزازی» چهره ماندگار ملی و «عبدالله جواری» خوشنویس صاحبنام و دهها چهره هنری و فرهنگی، استاد دانشگاه و مدیران سیاسی.
ارجنامهای برای پدر تاریخ کرمانشاه
«کتاب جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان» شناسنامه استان کرمانشاه است، این را نویسنده کتاب «ارجنامه سلطانی» بیان کرد و گفت: کتاب ارجنامه در تقدیر از خدمات و ۴۰ سال فعالیت استاد سلطانی و همسر ایشان است. «ابراهیم رحیمی زنگنه» افزود: استاد سلطانی نه فقط یک مورخ بلکه شاعر گرانقدری است و تاکنون ۲ هزار بیت از اشعار او چاپ و منتشر شده است. به گفته رحیمی، سلطانی یک هنرمند برجسته در حوزه خوشنویسی هم است و در نوشتن تاریخ خوشنویسی نیز از سرآمدان ایران است.
ارجنامه سلطانی در ۲ جلد و ۱۶۰۰ صفحه توسط ابراهیم رحیمی زنگنه و خلیل کهریزی تهیه و نوشته شده که شامل شرح زندگی محمدعلی سلطانی، مصاحبههای او، نامههای بزرگان به او و پاسخهایش و نیز برخی مقالات منتشر نشده این مورخ و استاد دانشگاه است.
آنچنان که رحیمی زنگنه بیان کرد، قرار بوده که یکی از اساتید دانشگاه برای فریبا مقصودی، همسر دکتر سلطانی به عنوان خوشنویس مطرح و «خط بانوی ایران» هم یادنامهای تهیه کند که پس از گفتوگو و توافق، این یادنامه نیز در دل ارجنامه سلطانی ادغام و یکی شده است. او سخنانش را با سرودن یک غزل به پایان برد که مطلع آن این بود: شمع کُردانی و کُردان، ایران شهرند /ای تو شمع دل ما، پرتوات افزون بادا.
مردی که در این ناوردگاه فراخ نهراسیده است
سخنران بعدی این مراسم «جلالالدین کزازی» چهره ماندگار ملی و استاد زبان و ادب فارسی بود. او گفت: اگر کرمانشاه خود را بشناسد و بشکفاند، ابرشهر ایران خواهد شد و یکی از بزرگترین شهرهای جهان. کزازی کرمانشاه را گوهره و افشره ایران زمین توصیف کرد و گفت: چونیِ ایرانِ پهناور و فرهنگی در کرمانشاه نهفته است و شهرها و استانهای دیگر نمود چندی این چونی هستند.
به اعتقاد او، کرمانشاه گنجینهای بیمانند است که در هر گوشه آن آیین و اندیشهای فرا پیش ما نهاده شده و شاید یکی از رازهای ناشناختگی این پهنه بیکران و درازدامن همین باشد. کزازی اینها را گفت تا به محمدعلی سلطانی برسد: مردی که در این ناوردگاه فراخ نهراسیده است؛ کسی که خوی و خیم خجستهاش نمونهای از ایرانیِ راستین، مهربان، آزادمنش، فراخاندیش با روانی بیگره، روشن، بزمآرا، نکتهسنج و شوخ که هرگز از کسی به نکوهش و بدی یاد نکرده است. «بسیاری از آنان که با هم میزییند جفت همدیگر نیستند، اما محمد علی سلطانی و بانو فریبا مقصودی جفتی بیآکَفت (بیگزند) همساز و همسوی هستند.»
سلطانی ؛هویت غنی کرمانشاه
پس از کزازی، معاون سیاسی و امنیتی استاندار گفت: این استان ثروتمند است و ثروتهای معنوی آن را در مراسم امروز میبینیم که نهتنها در این استان و ایرانزمین که حتی فراتر از مرزهای آن را هم درنوردیدهاند. «محمدابراهیم الهیتبار» اضافه کرد: استاد سلطانی هویت غنی این سرزمین را به رخ تاریخ کشیده است. بخت و اقبالی که استانهای دیگر از آن محرومند.
«کاوه بیات» سخنران بعدی بود که در سخنان کوتاهی گفت: کرمانشاه این بخت و اقبال را دارد که برای ثبت و ضبط تاریخ پر پیچ و خم خود میتواند به آثار سلطانی رجوع کند، اما پژوهشگران بسیاری دیگر از نقاط کشور هم سنگ سلطانی کار نکردهاند. پیام «انجمن ایرانی تاریخ» را هم بهرامی، مدیرگروه تاریخ دانشگاه رازی در ادامه مراسم قرائت کرد و گفت: انجمن ایرانی تاریخ برنامه ویژهای برای تبیین نقش و جایگاه دکتر سلطانی در دستور کار دارد.
سخنرانی شورانگیز آقای بازیگر
در ادامه مراسم «قطبالدین صادقی» در سخنان انتقادیاش، به تاریخنویسان گزینشگر و به تعبیر خودش «ایدهآلیسم کاذب» تاخت و گفت: پانایرانیستهای خارجنشین، تاریخ ایران را با حذف مادها، از دوران هخامنشی آغاز میکنند حال آنکه مادها در همین منطقه کرمانشاه تاریخ کهنی دارند. به اعتقاد او، کاری که محمدعلی سلطانی با آثارش کرده، ارائه یک تصویر واقعی و همهجانبه و نه گزینشی از تاریخ است. صادقی گفت: سلطانی هم تاریخ کرمانشاه را شناخته و دستهبندی کرده، هم درباره آن تولید کرده و هم ۴۰ سال یک نفس این کار را ادامه داده که قابل ستایش است.
درددل و گلایههای سلطانی
«محمدعلی سلطانی» آخرین سخنران مراسم، گفتههایش را با گلایه آغاز کرد. این استاد دانشگاه گفت: سالهاست که در انزوا، خدمتگزار این سرزمین و این آب و خاکم و آن را وظیفه خود میدانم؛ تاکنون هم به همه درخواستها برای برگزاری مراسم بزرگداشت جواب منفی دادهام اما مجریان مراسم امروز و نویسندگان ارجنامه، روزه سکوت مرا شکستند. او از شهرداری کرمانشاه هم تشکر کرد، اما به کنایه گفت: هیچگاه تصور نمیکردم شهرداری کرمانشاه معاونت فرهنگی هم داشته باشد. سلطانی با اشاره به خاطرهای از آیتالله نجومی عالم بزرگ کرمانشاهی و چهره معروف خوشنویسی به نقل از او گفت: وقتی خشکسالی و قحطی جوانمردی است، اگر از خودت نگویی دیگران نیز هیچ نمیگویند.
سلطانی این خاطره را بهانه کرد تا اندکی از خدمات و زحماتش در چند دهه اخیر بگوید. این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: وقتی سلطانی شروع به نوشتن جغرافیای تاریخ کرمانشاه کرد، جز یکیدو اثر محدود هیچ منبعی وجود نداشت، این است که بزرگواران مرا سیمرغ زال تاریخی کرمانشاه و پدر تاریخ این استان میدانند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: زمانی که سلطانی دست به قلم بُرد و پاتوق فرهنگی برای جوانان استان درست کرد، حتی یک روزنامه هم وجود نداشت و اکنون هویت تاریخی و جغرافیای تاریخی کرمانشاه در مهمترین کتابخانهها و دانشگاههای بزرگ دنیا ثبت و ضبط شده است.
سلطانی ادامه داد: بدون اینکه حتی یک ریال از هیچ نهاد و سازمانی بگیرم ۴۰ سال است مشعل تاریخی کرمانشاه را در دست دارم، در طول این مدت اما سلطانی تحریم بوده است و کتاب مرا ۴۰ ثانیه هم در صدا و سیمای مرکز استان معرفی نکردند و حتی اسم مرا هم نبردند در حالی که با واحدهای مختلف صدا و سیما در کشورهای خارجی مصاحبههای متعدد داشتهام.
سلطانی با اشاره به بمباران خانه و کتابخانهاش در دوران جنگ تحمیلی به کنایه گفت: ما دوران جنگ بودیم اما مردان دوران سلامت مرا تحریم کردند. او مسئولان اجرایی را هم بینصیب نگذاشت و گفت: طی این چند دهه حتی یک طرح و پروژه بومی به سلطانی پیشنهاد نشد، اما گذر همه پوستها به دباغخانه افتاد و من روز و شب پاسخگوی حضراتی بودم که پروژهها را گرفته بودند. این استاد دانشگاه گفت: ما کرمانشاهیان مجریان دولت را والیوار بار میآوریم و آنها والیوار آمدهاند و والیوار رفتهاند و حتی یک بار هم برای اهل فرهنگ و هنر این مرز و بوم میزگردی نگذاشتهاند که ببینند حرف حسابشان چیست. سلطانی جملات بعدیاش را با بغض گفت: گناه من چه بود جز جنون فرهنگی برای سرزمینم؛ ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر.
چند جمله آخر او اما رنگ و بوی امید داشت جایی که توصیه کرد «اکنون روزگار آن آمده است که دست به دست هم بدهیم» و نیز آنجا که گفت «افتخارم این است که دایره المعارف تاریخ کرمانشاه، دارالتقریب بین مذاهب» و وحدت بخش آنهاست چنانچه نمایندگان همه گروهها و مذاهب در مراسم و برنامه امروز حضور دارند. آخرین جمله این نکوداشت چهارساعته را مجری برنامه خطاب به محمدعلی سلطانی بیان کرد: آنجا که تویی کرمانشاه آنجاست.