شبنم سیدمجیدی
انگار طور دیگری زندگی میکنند. شب برایشان کیفیتی دارد شبیه یک ماجراجویی و زندگی شبانه برایشان خارج از کلیشههای رایج است. میگویند در شب راحتترند، رهاترند. ساعات کاری و شلوغ روز تمام شده، آفتاب پایین رفته و میتوانند قبل از اینکه بخوابند، تا آخرین قطره از شبانهروز خود استفاده کنند. اینها جغدهای شب هستند. البته در مقابلش هم افرادی هستند که شب زندهداری میتواند تبدیل به بزرگترین کابوسشان شود. از اینجور کارها خوششان نمیآید یا آنکه زندگی شبانه برایشان جذابیت و ارزش چندانی ندارد یا شاید هم استفاده از شب در توانشان نیست و برای بیدار ماندن در شب زیادی خستهاند.
«من شبها میخوابم. حتی گاهی ساعت 10شب که به سینما میرویم، من خوابم میآید و ممکن است همانجا روی صندلی یک چرت طولانی بزنم. بارها شده با نور فلاش دوربین خانوادهام که مرا موقع چرت زدن شکار کردهاند، به زندگی برگشتهام. الان دیگر نمیتوانم شبها بیدار بمانم. جوانتر که بودم این چیزها مهم نبود. تا 3بامداد بیدار میماندم و بعد 6صبح هم بلند میشدم و سر کار میرفتم. قطعاً روز بعدش خسته بودم اما مشکلی نبود که با یک لیوان قهوه حل نشود.» اینها را جلال 56ساله میگوید. کسی که به قول خودش زمانی جغد شب بوده است. حالا اما اینطور نیست؛ «الان که فکر میکنم انگار من یک نفر دیگر بودم که شبها بیدار مینشستم و مینوشتم یا فیلم میدیدم. حالا ساعت 11شب دلم میخواهد زیر لحاف باشم.» او ادامه میدهد: «همه اینها را گفتم که بگویم من زندگی شبانه را دیگر دوست ندارم. اما این دلیل نمیشود که بگویم دیگران هم نباید آن را دوست داشته باشند. نمیشود هر چیزی را محدود کرد. نمیشود برای هر چیزی نه گفت. بعضیها دوست ندارند از روتینهای معمول روزمره که میگوید شبها 8ساعت بخواب و صبحها زود بیدار شو، پیروی کنند. نباید آنها را محدود کرد و اجازه نداد از زندگی شبانه در شهر لذت ببرند».
ناهید هم زن 45ساله خانهداری است که 2 فرزندش ازدواج کردهاند و حالا دیگر نه بچه مدرسهای دارد که بخواهد صبحها زود بیدار شود، نه اینکه کار اداری؛ «بهترین تصویر من از زندگی ساعت یک بعد از نیمه شب است، وقتی در حال خانهام نشستهام و سریال مورد علاقهام را بدون هیچ صدای مزاحمی تماشا میکنم. کولر را تا درجهای که خودم دوست دارم تنظیم میکنم. هیچ مزاحمی وجود ندارد و آن قدر خوشحال و آرامام که قابل وصف نیست. چرا این نمیتواند یک نوع زندگی ایدهآل باشد؟ چهکسی گفته همه شهر باید سر یک ساعت مشخص خواب باشند. همسرم اهل اینکه شبها بیدار بماند، نیست وگرنه دوست داشتم شبها بیرون برویم، غذا بخوریم و از خلوتی تهران لذت ببریم.»
نیلوفر 25ساله و برنامهنویس است. او میگوید: «برنامهنویسها معروفند به اینکه دلشان میخواهد شبها بیدار بمانند و کار کنند. من و دوستانم خیلی دلمان میخواست جایی بود مثل یک کافه که میتوانستیم تا صبح آنجا بمانیم و کار کنیم. شب، کاری میکند که ذهن تو خلاقتر شود و حتی دوستان و اطرافیانت را یک جور دیگری میشناسی».
نوید 23سال دارد و سال آخر کارگردانی تئاتر است. میگوید: «من دوست دارم به جای شلوغی روز و زیر آفتاب، شبها با دوستانم وقت بگذرانم». وقتی به او میگویم پس تو هم یک جغد شب محسوب میشوی، میگوید: «شاید همینطور باشد، اما مردم یک جوری با بیدار ماندن افراد در شبها برخورد میکنند که انگار جنایتی رخ داده است. انگار آنها که کارهایشان را شبها انجام میدهند، نرمال نیستند و معمولاً میگویند زندگی شما نظم ندارد و برایت درباره معایب شببیداری و مزایای صبح زود بیدار شدن سخنرانی میکنند. انگار فقط آنهایی که با طلوع آفتاب بیدار میشوند، عادی و نرمال هستند. من هم تا طلوع خورشید بیدارم. این هم حساب است؟!».
شهره یکی از افرادی است که با شب بیداری یا بهاصطلاح این روزها زیست شبانه مخالف است. میگوید: «خانه من در پیروزی است. زیست شبانه در اینجا جریان داشت و جگرکیها بازارشان داغ بود. اما ازدحام جمعیت باعث ترافیک و سر و صدا میشد. من دوست دارم شبها استراحت کنم و راحت باشم. این نوع زیست شبانه فقط به فرهنگ لاابالیگری دامن میزند. ازاینکه بساط جگرکیها برچیده شد خیلی خوشحالم».
بعضیها هم به قول معروف دنیادیدهاند؛ مهدی که در استکهلم زندگی میکند و درس میخواند، میگوید: «در اینجا هم بعد از یک ساعتی همه جا خاموش است و فقط بعضی مکانها مثل بعضی کافهها باز هستند که فقط افراد خاصی به آنجا میروند. در بیشتر جاهای دنیا همین گونه است. شاید فقط نیویورک است که به آن شهری میگویند که هیچ وقت نمیخوابد. به هر حال باید قبول کرد بیشتر جمعیت شهرها از ساعتی به بعد استراحت میکنند. فکر میکنم برای امنیت خود مردم هم بهتر است که شبها در شهر کمتر رفتوآمد کنند».
نظراتی درباره زیست شبانه
من هم یک جغد شبم
موافقان زیست شبانه اعتقاد دارند که هر کسی حق دارد از سبک زندگی مخصوص خود لذت ببرد
در همینه زمینه :