شلیک دروغ به بدنه اعتماد
علی شاکر_ روزنامهنگار
استفن داویدویتز، از مهندسان گوگل است که سال گذشته کتاب پر سر و صدایی به نام «همه دروغ میگویند» منتشر کرد. این نویسنده با بررسی کلاندادهها دنیای وب نشان میدهد که ما واقعا کیستیم و چقدر با آنچه مینماییم فاصله داریم.
دروغگویی را حیوانات هم بلدند. مثل شامپانزهای که دیگر اعضای گروه را گول میزند تا بتواند غذایش را پنهان کند. اما انسانها به واسطه زبان و تفکر میتوانند دروغ را به شکلی سازمانیافته تبدیل به امری کاملا واقعی و حقیقی کنند.
بنابراین دروغ پیشینهای اندازه حیات موجودات دارد. اما شاید هیچ گاه دروغ تا این اندازه تمام شئون زندگی بشر را در بر نگرفته باشد. چون پیش از این دروغها حداکثر میان اعضای یک قوم، روستا شاید هم شهر پخش میشد، ولی امروز میتواند در کسری از ثانیه دنیا را فتح کند.
فارغ از بحث اخبار جعلی یا شایعهها که این روزها خیلی مورد توجهاند، ما در فضای مجازی معمولا راجع به سن، جنس، ظاهر، فعالیتها و علائق خویش راستش را نمیگوییم. میشل دروئین (2016) در مقالهای با عنوان «چرا مردم، آنلاین دروغ میگویند؟ چون همه در اینترنت دروغ میگویند» تاکید میکند که ما در فضاهایی که ارتباط بیشتر با روابط بیرونیمان دارند، با احتیاط بیشتری دروغ میگوییم. یعنی مثلا نمیتوانیم در رسانههای اجتماعی که شکل ارتباط شبکهای با دوستان و نزدیکان خویش داریم، درباره سن یا جنس خویش به راحتی دروغ بگوییم. اما مثلا در اتاقهای چت ناشناس اینطور نیست.
ولی آنچه گفته شد با دروغهایی که از رسانههای رسمی میبینیم و میشنویم، متفاوت است. مثلا وقتی یک رسانه همگانی و انحصاری مهمانهایی دعوت میکند که با اصل خویش فاصله بسیار دارند، در عمل داریم اعتماد اجتماعی را تا حد زیادی سلب میکنیم. نمونهاش دعوت از مهمانهایی در برنامه «هزار راه نرفته» یا «وقتشه» شبکه نسیم است. البته مسئولان این برنامه گفتهاند که اگر این مهمانها بعد از برنامه عکسهای خاصی در اینستاگرام خویش گذاشتهاند، به ما ربطی ندارد.
این در حالی است که بسیاری هنوز در رسانههای اجتماعی مشغول بحث درباره وطنپرستی و مسافرات رامبد جوان و همسرش به کانادا هستند.
اکنون مجریان و برنامهسازان سیما خیلی محتاطتر شدهاند تا نکند کسی ببیند در خلوت، آن کار دیگر میکنند. این البته خیلی هم طبیعی است؛ ما ساحتهای مختلفی داریم و همه جا یکجور عمل نمیکنیم. اما به راستی چرا ساحتهای رسمی و غیررسمی در جامعه ما باید اینقدر از هم فاصله داشته باشد؟ ما حتی در برخی موقعیتها مجبور به دروغ گفتن میشویم. مثلا موقع استخدام شدن در یک اداره دولتی ممکن است برخی از سوالکنندهها وارد حوزههای شخصی ما شوند و ما چارهای جز دروغ گفتن نداریم.
پس ما دروغ میگوییم. خیلی موقعها برای حفظ جان یا منافع خویش. بستر فشرده از زمان و مکان اینترنت این دروغها را خیلی سریعتر پخش میکند، ولی موضوع این است که در جامعه ایران میان شکاف ساحتهای رسمی و غیررسمی، واقعیتهایی کتمان میشود که میتواند آن روی خشن و عریان جامعه را نشان دهد و ندیدن آن خطرناک است. برای مواجهه با این مشکل باید ابتدا وجود فرهنگها و رفتارهای غیررسمی را بپذیریم حتی اگر دوستش نداریم. دلمان را خوش نکنیم به بررسی کلاندادهها و شناخت آنچه زیرپوست شهر میگذرد. چون آن زمان فقط ما میدانیم چه خبر است و مردم مدام از مواجهه با دروغها بیشتر حیرت میکنند و آنان نیز به بازی دروغ وارد میشوند. بگذاریم مردم اندکی به آنچه هستند، شبیه باشند. این به نفع همه است.
شلیک دروغهای آدمهای رسانهای و مشهور، بدنه اعتماد اجتماعی ایران را نشانه میرود. ساختارهای دروغپروری اگر اصلاح نشوند، روز به روز اخبار عجیب از کسانی که انتظارش را نداریم، بیشتر به گوش میرسد.