در خیابان استاد نجاتاللهی و راسته صنایع دستیفروشان چه میگذرد؟
به یاد روزهای پررونق
نگار حسینخانی
کافی است برای یکبار هم که شده، خیابان استاد نجاتاللهی(ویلا) را از پایین تا بالا قدم زده باشید تا متوجه تفاوت عمده آن با دیگر خیابانهای شهر شوید؛ خیابانی مملو از آژانسهای مسافرتی که اغلب آنها بسته شده و تنها تابلویی به نشانه آن روزهای پرمسافر به سردرشان باقی مانده که تاریخ برخی از آنها حداقل به 30 تا 50سال پیش یا بیشتر برمیگردد؛ آژانسهایی که با استقرارشان در خیابان نجاتاللهی که آن زمان هنوز شهید نداده و به ویلا معروف بود، این خیابان را به محلی مملو از گردشگر و توریست بدل کرده بود که با تورهای مسافرتی به ایران میآمدند و از ایران به دیگر کشورها مسافرت میکردند. همین امر باعث شده بود توریستها در این خیابان رفتوآمد کنند و بازار قنادیها، خشکبار، آژانسهای مسافرتی و مغازههای صنایعدستی در این خیابان پا بگیرد. بعضی محلهها به چیزهایی که در خود جای دادهاند معروفند؛ طلافروشیهای راسته کریمخان و کتابفروشیهای راسته انقلاب و صنایعدستی خیابان ویلا. چه شد که خیابان ویلا بورس صنایعدستی شد و اکنون با بسته و باز شدن این مغازهها چه کسانی و برای چه کاربریهایی در این خیابان خرید و فروش میکنند؟
بازاری با درآمد نامشخص
از خیل مغازههای خشکبار و قنادی اکنون تعداد اندک و محدودی در محله باقی مانده است. صنایعدستی اما نه چون گذشته که بیرونقتر از پیش و ثابت قدمتر، خیابان را بهخود اختصاص داده و از میان همه آژانسهای مسافرتی تعطیلشده، برای فروش خود تلاش میکند. قدیمیترها رفتهاند و خیلیها عطای این کار را به لقایش بخشیدهاند. آنها که ماندهاند هم پایی برای گریختن ندارند، اگر نه، تا امروز دیگر بازاری برای رونق صنایعدستی باقی نمانده بود. آنها بیمیل ماندهاند و ماندنشان نشانههایی از گذشته پررونقتر و زندهتری دارد. به همان اندازه که قدمزدن در خیابان نجاتاللهی نمایشگاهی از بورس صنایعدستی را نمایندگی میکند، عابران متوجه بیرونقی بازار این کسبه هستند؛ عابرانی که گاه تنها به نگاهی به ویترین مغازهها اکتفا کرده و بدون قصد خرید از کنار آن میگذرند. کمتر کسی پا به مغازهها میگذارد و آن هم تنها برای قیمتگرفتن. خلاف بورسها و بازارهای دیگر، این خیابان کمتر شلوغ میشود و مشتری میتواند با خیال راحت از مغازهای به مغازه دیگر جنس موردنظرش را قیمت بگیرد و تهیه کند. تخفیف در این بازار چندان معنایی ندارد. برخی از اجناس در هیچ مغازه دیگری وجود ندارد و خیلی از آنها منحصربهفردند؛ به همینخاطر قیمتهای مختلفی دارند. مسعود شیرازی، از قدیمیترین کسبه خیابان نجاتاللهی است که نیم قرن است در این خیابان مغازه دارد. او درباره این بازار میگوید: «صنایعدستی و سنتی ایران در حال نابودی است، درحالیکه این بازار مثل نفت برای ایران ارزشمند است. بسیاری از مردم ایران از همین راه امرار معاش میکنند. زنان و مردان بسیاری در شهرستانها درآمد خود را از این صنعت بهدست میآورند. از زمانی که گردشگران و توریستها کمتر به ایران میآیند، این بازار در حال نابودی است. کمتر ایرانیای به قصد خرید صنایعدستی، هنری و سنتی پا در مغازه میگذارد». به گفته او و بسیاری از همصنفانش، بازار صنایعدستی ایران را توریستهای خارجی گرم میکردند و آنهایی که میخواستند از ایران مهاجرت کنند و دنبال نشانهای بومی برای تاب آوردن غم دوری از وطن بودند. درآمد حاصل از فروش صنایعدستی بسیار کم و نامشخص است و بسیاری از اجناس مغازها سالهاست که در آنجا خاک میخورند.
مبدا و مقصد، ارتباط سازمانیافتهای ندارند
پیش از انقلاب، خیابان ویلا (نجاتاللهی) و خیابان طالقانی مرکز جهانگردی و آژانسهای مسافرتی بود. برخلاف بسیاری از بورسهای دیگر که جبری یا اتفاقی شکل میگیرند، بورس صنایعدستی نجاتاللهی بهدلیل حضور پررنگ توریستها در قلب تهران شکل گرفت و ماندگار شد. در تهران 436 فروشنده صنایعدستی و اشیای قدیمی وجود دارد. از این تعداد 36مغازه در خیابان نجاتاللهی و 3مغازه در خیابان طالقانی است که پیش از این بیش از اینها جمعیت داشتند. در این سالها 10درصد مغازهداران کاسبی خود را رها کردهاند و سرمایه خود را در جاهای دیگری بهکار گرفتهاند. چینیها و هندیها این بازار را خراب کردهاند. ناهماهنگی صنف فروشندگان صنایعدستی و اشیای قدیمی با سازمان صنایعدستی و تعاونیهای آن نیز به این گسستگی، پریشانی و بیرمق شدن بازار دامن زده است.
محل استقرار سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری از قدیم ساختمان سر ویلا بوده و شاید یکی از دلایل بورس شدن این منطقه نیز حضور مستمر سازمان صنایعدستی و گردشگری در این نقطه بوده باشد. اما نباید دلیل مهمتر آن یعنی رفتوآمد گردشگران در این نقطه را نیز از یاد برد. با این حال ارتباط سازمان و این معاونت با اتحادیه فروشندگان صنایعدستی و اشیای قدیمی به کلی قطع شده است. گرچه در دوره جدید سعی در همراهی این دو بخش با هم وجود دارد، اما بین تعاونی، اتحادیه و سازمان بهعنوان نقاط مبدا و مقصد تولید و فروش، هیچ ارتباط سازمانیافتهای وجود ندارد.
بازاری دلگرم به مشتری و دلسرد از خرید
مجتبی نیری، از فروشندگان صنایعدستی و سنتی است که بیش از دودهه است در این خیابان و در این حرفه فعالیت میکند و اکنون در این خیابان 4مغازه دارد که مالک سهتای آنهاست. او نیز مانند دیگر همصنفانش بهخاطر تجربه و کارمندانش در این حرفه مانده و سرمایه زیادی برای آن هزینه کرده است، اما امیدش از گردشگران خارجی قطع شده و بهدنبال بازار داخلی است. بازار داخلی برای او و همکارانش شرکتهایی هستند که برای کارمندانشان یا دیگران هدایا خرید میکنند و کسانی که گاهی برای خرید تابلوفرش و قابهای خاتم به این مغازهها میآیند. البته او نیز همه تلاشاش مشتریمداری است؛ مشتریهایی که برای مغازه او مشتریهای دیگری میآورند و خود تبلیغکننده بازارش هستند.
خیابان نجاتاللهی بورس صنایعدستی و هنری ایرانی است؛ صنعتی که با فرشهای ابریشمی، آینههای قلمکاری و فیروزه و صندوقهای میناکاری شده و قابهای خاتم همه ایران را در خیابانی نمایندگی میکند؛ بازاری که چراغ مغازههایش رو به خاموشی است و چندان مورد استقبال قرار نمیگیرد.