• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
دو شنبه 20 خرداد 1398
کد مطلب : 58358
+
-

راز قتل تیام کوچولو در اعترافات زن کارتن‌خواب

راز قتل تیام کوچولو در اعترافات زن کارتن‌خواب


معمای ناپدید‌شدن تیام کوچولو با پیدا‌شدن جسد او در رودخانه خجیر و اعترافات زن کارتن‌خواب به جنایت فاش شد.
به گزارش همشهری، ‌تحقیقات در این پرونده از روز 25اردیبهشت‌ماه امسال همزمان با گزارش ناپدید‌شدن پسربچه 4ساله‌ای به نام تیام در شرق تهران شروع شد. به گفته خانواده تیام، او در حال بازی با برادرش بوده که زنی به بهانه بازی در پارک، او را با خودش برده است.  مأموران به بررسی تصاویر دوربین مداربسته در آن حوالی پرداختند و پی بردند که زن کودک‌ربا، بعد از فریب ‌تیام، او را درون کارتن بزرگی قرار داده و با خود برده است. از سوی دیگر، خانواده تیام بسیج شدند تا این زن را پیدا کنند. تلاش آنها نتیجه داد و موفق شدند زن کودک‌ربا را در یکی از پارک‌ها شناسایی کنند و به این ترتیب او دستگیر شد. این زن که به مواد‌مخدر اعتیاد دارد، در بازجویی‌ها به ربودن تیام کوچولو اعتراف کرد و گفت: پسربچه را ربودم تا همراه خودم به گدایی ببرم. می‌خواستم هرچه پول درمی‌آورد را خودم بردارم و با آن خرج مواد و خوراکم تامین شود اما وقتی او را برای گدایی به چهارراه تیرانداز بردم، ناگهان در میان شلوغی و ازدحام جمعیت گمش کردم. این زن اما در تحقیقات بعدی مدعی شد: «تیام را با خودم به جاجرود بردم و زیر پلی در آن محدوده رهایش کردم».
این زن با دستور قضایی بازداشت شد تا اینکه عصر جمعه ماهیگیری وقتی تورش را به درون رودخانه خجیر در منطقه جاجرود انداخت، جسد پسربچه‌ای در تورش گیر کرد. با بیرون کشیده‌شدن جسد مشخص شد که او کسی جز تیام کوچولو نیست. به این ترتیب زن معتاد به قتل پسربچه اعتراف کرد.


ناخواسته قاتل شدم
زن 40ساله دیروز برای تحقیق به شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت و در گفت‌وگو با همشهری جزئیات جنایت را شرح داد.
انگیزه‌ات از جنایت چه بود؟
من قصد کشتن تیام را نداشتم و ناخواسته قاتل شدم. او را برای گدایی ربوده بودم، مرگ او کاملا اتفاقی بود.
بیشتر توضیح بده.
5 یا 6سالی می‌شود که معتاد به مواد‌مخدر شده‌ام. همسرم وقتی متوجه اعتیادم شد، طلاقم داد و 2فرزندم را با خود برداشت و رفت. از آن زمان به بعد یا در زندان بودم یا پاتوق معتادان و یا کارتن‌خوابی می‌کردم. تیام کوچولو را دورادور می‌شناختم و در محل دیده بودمش. او پسربچه آرامی بود تا اینکه به سرم زد او را با خود به گدایی ببرم. خودم کارم گدایی بود اما چون ظاهرم نشان می‌داد که معتادم، کمتر کسی حاضر به کمک می‌شد. به همین دلیل با خود گفتم که بچه همراهم ببرم تا دلشان بسوزد و به بچه کمک کنند و من پول‌هایش را بردارم تا با آن خرج خوراک و موادم تامین شود. روز حادثه به بهانه رفتن به پارک تیام را دزدیدم و با خود به گدایی بردم. روز دوم بود که به مقابل رودخانه‌ای حوالی جاجرود رفته بودم تا مواد مصرف کنم. تیام هم همراهم بود و هرچه پول از گدایی در‌آورده بود را از او گرفته بودم. سرگرم مصرف مواد بودم و تیام بازی می‌کرد که ناگهان به سمت من آمد و روسری‌ام را کشید. خمار بودم و نمی‌فهمیدم چه می‌کنم تیام را هل دادم که به رودخانه افتاد اما قصد کشتنش را نداشتم. چون می‌خواستم از او کار بکشم.
بعد چه شد؟
به داخل رودخانه رفتم تا نجاتش بدهم اما جریان آب تیام را با خودش برد و هیچ‌کس هم آن دور و اطراف نبود تا از او کمک بخواهم. برای همین تصمیم گرفتم ماجرا را به کسی نگویم تا اینکه دستگیر شدم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید