پیشفروش
امیر جلالالدین مظلومی ـ روزنامهنگار
روبهروی خانه ما دارند ساختمان میسازند. یک آپارتمان چند طبقه. براساس چیزی که روی تابلوی شناسه زردرنگ جلوی ساختمان نوشته شده، قرار است 5 طبقه 2 واحدی و 2 طبقه پارکینگ ساخته شود.
عصرها وقتی به خانه میرسم، کارگرها هنوز مشغول کارند و هیچ یک کلاه ایمنی سرشان نیست. تخته بلند و باریکی روی داربست در ارتفاع 12-10 متری زمین گذاشتهاند؛ بیهیچ حفاظی. کارگرها روی تخته راه میروند و سنگ و مصالح را جابهجا میکنند. بعضیوقتها هم با طناب چیزی را بالا میکشند. گاهی اوقات صدای خفه و سنگین افتادن چیزی به گوش میرسد. این طور وقتها خودم را با شتاب پای پنجره میرسانم و پایین را نگاه میکنم. خدا را شکر تا حالا کسی سقوط نکرده. صداها مربوط به افتادن کیسه گچ و سیمان است. پای ساختمان یک منبع آب گذاشتهاند که همیشه خالی است. آب مورد نیاز ساخت و ساز از شیلنگ آب خانه همسایه تامین میشود. قرار شده واحدها را پیشفروش کنند. هر چند وقت یک بار شبها کسی میآید و نگهبان داخل ساختمان را صدا میکند تا قیمت بپرسد. گاهی وقتی چشمم گرم خواب است صدای خفه افتادن چیز سنگینی مرا هراسان پای پنجره میکشاند.
بعضی وقتها شیر آب خانه همسایه یک نصف روز باز میماند تا کارگرها هر وقت لازم بود آب بردارند. روبهروی خانه ما، خانه میسازند.