آرزو امیری
من آن تک درخت پشت دیوار بودم
در سایه تنهایی خود
هیچ پرنده ای نامم را نمیدانست
روزی صاحب پیر و خسته خانه آنور دیوار مُرد
و بعد از مدتی دیوارها فرو ریخت
تو آن خورشید تابان بودی
بر پیکرم تابیدی
و تنم جای آشیانه پرندگان شد
نور پر مهرت که هر روز بر پیکرم میتابید
مرا به ادامه حیات وا داشت
به من زندگی دوباره بخشید
و شدم این درخت تنومند و زیبا
به دور از هر سایه تنهایی
و دور از زخمی شدن تنم توسط کودکان
پنج شنبه 2 خرداد 1398
کد مطلب :
56756
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/x48P
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved