• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
چهار شنبه 1 خرداد 1398
کد مطلب : 56635
+
-

طلافروش و تاجر در میان متهمان دومین رعد98

طلافروش و تاجر در میان متهمان دومین رعد98

دومین مرحله از طرح رعد در سال98 به دستگیری 528تبهکار در پایتخت منجر شد. در میان تبهکاران طلافروشی به چشم می‌خورد که برای کسب درآمد بیشتر تبدیل به قاچاقچی و فروشنده مواد‌مخدر شده بود و همچنین 2جوان کم‌سن و سال که به‌دنبال یک شرط‌بندی پا در دنیای سارقان گذاشتند. به‌گزارش همشهری، این مرحله از طرح رعد طی 48ساعت و از سوی پلیس پیشگیری پایتخت اجرا شد و مأموران در جریان آن با اجرای 333حکم قضایی موفق به بازداشت 528سارق شدند. همین دلیلی شد تا سردار رحیمی، رئیس پلیس پایتخت صبح دیروز در جمع خبرنگاران حاضر شود و به شرح دستاوردهای این طرح بپردازد. فرمانده انتظامی پایتخت با بیان اینکه ۲۰باند که به‌صورت گروهی فعالیت می‌کردند با اجرای این طرح منهدم شدند، گفت: متهمان دستگیر شده در زمینه سرقت منزل، کیف‌قاپی، ‌گوشی قاپی، قاچاق مواد‌مخدر و... فعالیت داشتند.
وی ادامه داد: در این مرحله بالغ بر ۳۵هزار قطعه از اموال و وسایل سرقتی مردم که توسط سارقان به سرقت رفته بود، کشف و تا این لحظه صاحبان ۸۷درصد از اموال مسروقه شناسایی شده‌اند. ارزش اموال مسروقه مکشوفه بالغ بر ۸میلیارد تومان است و از بین سارقانی که در این طرح دستگیر کردیم ۲۵۹نفر سابقه‌دار هستند که چندین بار دستگیر و توسط دستگاه قضایی محکوم شده‌اند.



طلافروشی که قاچاقچی شد
در میان تبهکارانی که در طرح رعد دستگیر شدند، طلافروشی حضور دارد که به گفته خودش برای نخستین‌بار پایش به کلانتری و پلیس باز شده است. او به‌دلیل نوسانات شدید قیمت طلا و دلار در یک سال گذشته و برای فرار از مالیات سنگین تصمیم به فروش مواد‌مخدر گرفت اما در نهایت دستگیر شد.

چرا فروش مواد را انتخاب کردی؟
این اواخر کارم از رونق افتاده بود. با اینکه 14سال است که طلافروشم اما مشتریانم کم شده بودند؛ چون قیمت طلا و سکه خیلی بالا رفته بود. از سوی دیگر امروز طلا می‌فروختم و فردا دوبرابر می‌شد و ضرر می‌کردم. مالیاتم هم سنگین بود که واقعا چیزی برایم نمی‌ماند تا زندگی‌ام را بچرخانم. این شد که تصمیم گرفتم با فروش تریاک پول دربیاورم. فکر می‌کردم این کار دیگر مالیات ندارد و کسی بویی نمی‌برد اما تصورم اشتباه بود.
چند وقت است که مواد می‌فروشی؟
از 8‌ماه پیش کارم را شروع کرد. به‌عنوان مثال اگر تریاک را کیلویی 3میلیون‌و700 می‌خریدم، آن را کیلویی 4میلیون و 700می‌فروختم.
مشتریانت را چطور شناسایی می‌کردی؟
مشتری با خودش مشتری می‌آورد. وقتی یک نفر مشتری می‌شد شخص دیگری را هم معرفی می‌کرد و اینطوری مشتریانم زیاد می‌شدند.
در همان مغازه طلافروشی‌ات مواد می‌فروختی؟
مغازه‌ام اجاره بود در جنوب تهران. اغلب در مغازه می‌فروختم اما اگر مشتریانم ظهر یا شب مواد می‌خواستند به مقابل خانه‌ام می‌آمدند.
چه شد که لو رفتی؟
فکر کنم یکی از بستگانم به راز من پی برد و مرا لو داد. چون سال گذشته پیش من آمد و سکه خرید اما چند روز بعد پیش من آمد و گفت چرا طلا را به من گران فروختی؟ از همان زمان نسبت به من کینه به دل گرفت تا اینکه مرا لو داد و حالا حسابی آبرویم پیش همه رفته است.




















کورس با موتور‌های سرقتی

مهرداد از کودکی عشق موتور داشت و وقتی پا در سن جوانی گذاشت با ساختن شاه‌کلید برای شرکت در مسابقات کورس خیابانی دست به سرقت موتور می‌زد اما در نهایت گیر افتاد.

سابقه داری؟
4بار به جرم سرقت و حمل مواد به زندان رفتم.
پس معتادی؟
گاهی شیشه می‌کشم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
هم به‌خاطر هزینه مواد و هم شرکت در مسابقات کورس خیابانی. راستش را بخواهید از چند وقت پیش شروع کردم به ساخت شاه‌کلید. بعد با آن موتورها را سرقت می‌کردم. مرحله بعد تقویت موتورها بود. سراغ دوستم که تعمیرکار بود می‌رفتم و با کمک او موتورهای سرقتی را تقویت می‌کردم. بعد موتور آماده می‌شد برای مسابقات شرط‌بندی. یا بر سر مواد‌مخدر مسابقه می‌گذاشتیم یا پول.
بعد از مسابقه با موتورهای سرقتی چه می‌کردی؟
با آنها مسافرکشی هم می‌کردم و برای اینکه لو نروم کنار خیابان رهایشان می‌کردم و می‌رفتم سراغ سرقت بعدی. من عاشق موتورم از کودکی عشق موتورسواری داشتم و آرزویم این است که موتور گران‌قیمتی بخرم اما پولش را ندارم.


دزدی در بیمارستان ها
سعید متهمی 42ساله است که به جرم دزدی در بیمارستان‌های پایتخت بازداشت شده است. او در گفت‌وگو با همشهری از شگرد سرقت هایش می‌گوید.

با چه شیوه‌ای سرقت می‌کردی؟
در ساعت ملاقات به بیمارستان‌های شلوغ تهران که عمدتا در مرکز تهران بود، می‌رفتم. اتاق به اتاق می‌گشتم تا بیماری را پیدا کنم که موبایلش کنارش باشد یا داخل شارژ. وقتی مطمئن می‌شدم حواس او و کارکنان و مابقی پرت است در یک چشم برهم زدن گوشی را سرقت می‌کردم.
با موبایل سرقتی چه می‌کردی؟
در مرکز تهران گوشی‌ها را به مردم می‌فروختم؛ به قیمت 300 تا 400هزارتومان.
پس چرا ریسک دستگیری را به جان خریدی و تبدیل به سارق شدی؟
چون نیاز به پول دارم. چون باید اجاره خانه و هزینه زندگی را بپردازم. یک دختر هم دارم که مدرسه می‌رود و هزینه‌های خودش را دارد.
مگر سرکار نمی‌روی؟
 در یک شرکت کار می‌کردم اما به‌دلیل شرایط اقتصادی کشور، ‌شرکت ورشکست شد و به ناچار افراد زیادی را بیرون کرد. یک روز که به ملاقات برادرزنم در بیمارستان رفتم ناگهان ایده سرقت با این شگرد به ذهنم خطور کرد و 2ماهه که حدود 30مورد سرقت با این شگرد انجام دادم.

شرط‌بندی عجیب نوجوان 17ساله

علی کم‌سن و سال‌ترین متهمی است که در طرح رعد به دام پلیس افتاده. او در جریان یک شرط‌بندی عجیب تصمیم به سرقت گرفته اما بعد، مزه پول دزدی زیر زبانش مانده وتبدیل شده به یک سارق حرفه‌ای.

درباره شرط‌بندی‌ات بگو. ماجرا چه بود؟
به تازگی با دختری 15ساله به نام طناز در اینستاگرام آشنا شده بودم. او دختری عجیب بود که عشق کارهای هیجانی را داشت. فیلم‌های اکشن و هالیوودی تماشا می‌کرد و عاشق پول بود. می‌گفت چرا در زندگی پیشرفت نمی‌کنی و چرا عرضه انجام کارهای هیجانی را نداری. همیشه به من سرکوفت می‌زد. آنقدر در گوشم خواند تا اینکه تصمیم گرفتم یک کار هیجانی انجام بدهم. تنها کاری که هم هیجان داشت و هم پول، ‌سرقت بود. حتی به طناز هم گفتم اما او گفت: نمی‌توانی. با او شرط‌بندی کردم و تبدیل شدم به سارق.
از شگرد سرقت‌هایت بگو؟
از کنار ماشین‌ها می‌گذشتم و وقتی می‌دیدم صدای ضبط‌شان زیاد است و باند قوی دارند تصمیم به سرقت می‌گرفتم. ماشین را تعقیب می‌کردم و اگر راننده کنار خیابان پارک می‌کرد و می‌رفت، در ماشین را باز کرده و ضبط و باند آن را سرقت می‌کردم.
با اموال سرقتی چه می‌کردی؟
در سایت دیوار آگهی می‌دادم و آنها را می‌فروختم.
 چقدر پول گیرت آمد؟
حدود 40میلیون تومان در مدت 3یا 4ماه. البته این را بگویم که قصد سرقت‌های سریالی نداشتم. می‌خواستم فقط یک مورد سرقت انجام داده و به طناز نشان بدهم که بی‌عرضه نیستم. درواقع می‌خواستم شرط را ببرم. اما کم‌کم به این کار علاقه‌مند شدم. نمی‌دانم عاشق هیجانش شدم یا پولی که از این راه به‌دست آوردم هرچه بود برایم جالب بود اما حالا که گیر افتاده‌ام می‌بینم اصلا ارزش گرفتار شدن در این وضعیت را نداشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید