47 سال و 2 اسکار
اصغر فرهادی امروز 48 ساله میشود
رسم تولد، نقد نیست، جشن است. برای تولد همه دور هم جمع میشوند تا یکدانه شدن یکی را تبریک کنند و یاد بودنش را تبرک.
این که امروز، روز تولد اصغر فرهادی نام بزرگ 20 سال گذشته است، خبر نیست، تذکر است. این همه خبر هست که هر روز به روزنامه میآید و میرود. مثل هر روز و مثل هر شماره روزنامه. تذکر تولد فرهادی وظیفه بود برای ایستادن روی نقطهای که میتوان برایش کمی مغرور بود. کمی از شر خبرهای بد رها شد و کمی امید تاباند به روزهایی که مردم حالشان شبیه هدیه تهرانی است درغروب لعنتی چهارشنبه سوری. شبیه وقتی که همه می دویدند سمت ساحل برای الی. درست مثل خانواده نادر و سیمن توی آسانسور بیمارستان بعد از خبر سقط راضیه. مثل چهره آن مرد مفلوکی که سیلی را خورد از شهاب حسینی و چشمهای نمناکش را انداخت سمت ما. ما حالا صاحب همان حالیم و برای مردی که حال ما را به این حالات رساند میخواهیم از روزهایی بگوییم که شعر میگفت و تئاتر به صحنه میبرد و اولین فیلمهایش را میساخت. برای تولد چنین مردی بد نیست نگاهی کنیم به برگهایی که برایش نوشتهاند و سری بزنیم به قفسه کتابخانهها. امروز، روزی است مثل همه روزها. اصفر فرهادی یکی از ماست و برای ما. این نوشتهها برای اوست که شبیه ماست. جشن تولد آینه دار روزگار ما.