دام 500 میلیون تومانی خواستگار اینستاگرامی
دختر 18ساله تنها 2ماه پس از آشنایی با پسری در اینستاگرام فریب چربزبانیهایش را خورد و دست به سرقت از گاوصندوق پدرش زد. او تصور میکرد با رساندن 500میلیون تومان پول، ارز و طلا به پسر موردعلاقهاش میتواند با او ازدواج کند غافل از اینکه قربانی یک فریب بزرگ شده است. به گزارش همشهری، تحقیقات در این پرونده از سال گذشته شروع شد. شاکی پرونده که مردی تاجر و ساکن شمال تهران بود، به اداره پلیس رفت و خبر از دستبرد به خانهاش داد. او گفت: قصد رفتن به میهمانی داشتیم که همسرم سراغ گاوصندوق رفت تا طلاهایش را بردارد اما با گاوصندوق خالی روبهرو شد. تمام طلاها به همراه مقداری سکه و ارز سرقت شده بود. شاکی مدعی بود که حدود 500میلیون تومان طلا، ارز و پول نقد داخل گاوصندوق بوده و آنها اصلا متوجه نشدهاند که چه زمانی به گاوصندوق خانه دستبرد زده شده است. مالباخته شک نداشت که سرقت از سوی یک آشنا رخ داده و سارق پس از آنکه بهعنوان میهمان وارد خانه آنها شده، مخفیانه به اتاق خواب رفته و گاوصندوق را خالی کرده است. با این شکایت پروندهای در این خصوص تشکیل شد و گروهی از مأموران با دستور دادیار دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات خود را آغاز کردند. کارآگاهان در گام نخست از شاکی خواستند تا نام افرادی را که به آنها مظنون است، در اختیار پلیس قرار دهد اما پیش از اینکه شاکی اسامی را به پلیس اعلام کند، دختر 18ساله این خانواده خودش را به اداره پلیس رساند و راز دزدی را فاش کرد.
نقشه خواستگار قلابی
«من فریب چربزبانیهای حامد را خوردم؛ او به من وعده داد که برایم زندگی رؤیایی در اروپا یا آمریکا میسازد اما پس از سرقت غیبش زد و من با شکست بزرگی مواجه شدم.» دختر 18ساله درحالیکه اشک میریخت، برای مأموران تعریف کرد که تنها 2ماه پس از آشنایی با پسری به نام حامد به او اعتماد کرده و در دام وی گرفتار شده است. وی ادامه داد: من در اینستاگرام با حامد آشنا شدم. خودش را مهندس معرفی کرد و من هم برای او تعریف کردم که تک دختر هستم و پدرم تاجر است. حامد وقتی متوجه شد که وضع مالی خانوادهام خوب است، موضوع خواستگاری و ازدواج را مطرح کرد. من هم ماجرای آشناییام با حامد را با مادرم در میان گذاشتم اما هم او و هم پدرم مخالفت کردند. آنها مدعی شدند که سن من برای ازدواج کم است و باید درس بخوانم. با این حال، چند روزی اعتصاب غذا کردم تا مادرم را راضی کنم اما آنها همچنان مخالف بودند. دختر جوان ادامه داد: به حامد موضوع مخالفت پدر و مادرم را گفتم و او نقشهای کشید که زندگی مرا تباه کرد. حامد از من خواست تا از پدر و مادرم سرقت کنم. او گفت همراه او به خارج از کشور بروم و با هم عقد کنیم. میگفت در آنجا میتواند بورسیه تحصیلی بگیرد و پدر و مادرم وقتی ببینند ما زندگی خوبی داریم، از مخالفتهای خود پشیمان میشوند. او با چربزبانی فریبم داد و من شبانه گاوصندوق خانه را خالی کردم و در اختیار حامد قرار دادم اما فردای آن روز حامد شماره مرا بلاک کرد و حتی نمیدانستم کجا کار و زندگی میکند. از آن روز به بعد بهشدت دچار عذاب وجدان شدهام و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. با افشای این حقیقت، دختر 18ساله بازداشت شد و مأموران با انجام ردیابیها موفق به دستگیری حامد شدند. این پسر 25ساله در بازجوییها به طراحی نقشه سرقت اقرار کرد و گفت: مدتی قبل برای کار از شهرستان به تهران آمدم و کارگر یک رستوران بودم. وقتی در اینستاگرام با دختر جوان آشنا شدم و فهمیدم پدرش تاجر است، تصمیم گرفتم به بهانه ازدواج فریبش بدهم و به پول برسم تا به زندگیام سر و سامانی بدهم. پس از سرقت، سکهها را فروختم. میخواستم در شهرستان برای خودم خانهای بخرم اما لو رفتم. در ادامه شاکی پرونده در دادسرا حاضر شد و دخترش را بخشید. با بخشش شاکی، دخترجوان با سپردن وثیقه آزاد و پرونده برای رسیدگی بیشتر به دادگاه فرستاده شد.