پله پله تا هنرمندشدن
فرشاد خزایی: نوازنده باید خلاقیت و آفرینش داشته باشد تا بتواند موسیقی را ارتقا دهد
حسین زندی– حمیدرضا حقنظری| همدان-خبرنگار:
چندی است که در محافل موسیقی همدان و حتی کشور صحبت از نسل جدیدی از هنرمندان جوان همدانی است که با حضور در جشنوارهها خوش درخشیدهاند. باید توجه کرد که این موضوع اتفاقی نیست و در پس این موفقیتها مدرسان بسیاری سالها تلاش کردهاند. یکی از این افراد که در زمینه نوازندگی، آموزشها و پژوهشهای چشمگیری داشته فرشاد خزایی است که در اوج جوانی شاگردان بسیار توانایی چون تارا پیراینده، سهیل چهلامیران و سینا منتظری را پرورش داده است. با او به گفتوگو نشستهایم.
از خودتان بگویید و اینکه چگونه موسیقی را آغاز کردید؟
متولد سال ۱۳۶۸ در روستای فارسبان شهرستان نهاوند هستم. پدر من بسیار به موسیقی علاقهمند و صدای استاد شجریان برایش بسیار دلچسب بود و کارهای ایشان را پیگیری میکرد. خانواده مادری من مخصوصاً پدربزرگ و عموی مادرم بسیار به موسیقی علاقهمند بودند، نیلبک و نی محلی مینواختند و در زمینه موسیقی محلی فعالیت داشتند. زمانی که من یک سال داشتم، به دلیل شرایط کاری پدرم به همدان آمدیم و در اینجا ساکن شدیم.
از آنجایی که در ۴ تا ۵ سالگی آشنایی شنیداری بسیار خوبی با موسیقی ایرانی داشتم و پدرم متوجه این موضوع شده بود، از ۷ سالگی مرا برای یادگیری آواز در کلاسهای آقای مبتقا ثبتنام کرد که تا حدود ۱۴ سال از کلاسهای ایشان بهره بردم. در آن زمان به دلیل اینکه صدای سوپرانو و زیری داشتم به خوبی آواز میخواندم اما عدم حضور آقای مبتقا سبب شد که دیگر آواز را دنبال نکنم.
از سال ۷۹ یا ۸۰ پدر به دلیل اشتیاق خود به موسیقی یک ساز سهتار خرید اما به خاطر مشغله کاری زیاد نتوانست آن را ادامه دهد. در همان زمان من از روی نوازندگی پدر الگوبرداری کردم و آوازهایی را که میخواندم سعی میکردم با سهتار هم بنوازم. این موضوع ادامه داشت تا زمانی که صدای من با تغییر سن بمتر شد و فرم دیگری به خود گرفت و آواز خواندن هم برای من بسیار کمرنگتر شد زیرا که در موسیقی ایرانی برای صداهای مختلف مانند صداهای بیس و بم تعریف معینی نداریم و در موسیقی هر قدر صدا سوپرانوتر و زیرتر باشد، مورد استقبال بیشتری قرار میگیرد که البته این موضوع هم دلایل خاص خود را دارد.
از دیگر استادان خود بگویید.
از آن زمان به بعد بیشتر در حیطه نوازندگی فعالیت کردم و چند جلسه هم خدمت علی خاندل رفتم که سهتار درس میداد؛ زمانی که به کلاس آقای مبتقا میرفتم میدیدم که با ساز تار جواب آواز میدهند و از همان جا با این ساز آشنا شدم. از سعید زندی سازی تهیه کردم و از روی دست ایشان تا حدودی نحوه نواختن تار را یاد گرفتم و شروع به تار زدن کردم. چند جلسهای هم در کلاس پویان بیگلر حضور یافتم و چون زمینه شنیداری خوبی داشتم خیلی از کارها را خودم انجام میدادم اما از دانش نت و مکتوب موسیقی اطلاعاتی نداشتم. از حدود سالهای ۸۲ تا ۸۳ شروع به مطالعه کردم و برایم هم سخت نبود و بسیاری از مطالب را متوجه میشدم زیرا سابقه آواز هم داشتم و توانستم موضوعات مربوط به خلاقیت و ردیف را دنبال کنم. از سال ۸۶ نزد شهرام میرجلالی رفتم و همچنان هم اگرچه کم اما باز هم نزد ایشان میروم. از سال ۸۹ در رشته موسیقی در دانشگاه هنر تهران مشغول تحصیل شدم و الان هم مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هستم و از محضر اساتیدی چون اسلامی، بابایی، بهرامی، ساعد، بالنده و شریف لطفی (که در پرورش معلم سرآمد هستند) و اساتید دیگر استفاده میکنم.
درست است که بخشی از کار شما تحصیل است اما بخش دیگر آن آموزش است. این کار را از چه زمانی آغاز کردید؟
آموزش را از حدود سال ۸۹ تقریبا همان زمانی آغاز کردم که به دانشگاه میرفتم و شرایط هم تا حدودی سخت بود و باید رفتوآمد میکردم.
نسل پیش از شما اغلب به صورت تجربی کار میکردند و آموزش میدادند اما با توجه به اینکه نسل شما بیشتر به سمت آکادمی شدن پیش رفته است، فکر میکنید چه تاثیری روی جامعه موسیقی داشته است؟
در آموزش تجربی هر آنچه یاد گرفته میشود انتقال داده میشود اما در آموزش آکادمی شما دانش را از آدمهای مختلف با نگاههای مختلف با شیوههای مختلف دریافت میکنید و وقتی چنین نگرشی داشته باشید در انتقال مطلب هم ملزم هستید که این مدل را به صورت جامع انتقال دهید. تاثیر سطحی این موضوع این است که انتظار هنرجوها را در سطح شهر بالا میبرد اما اگر بخواهید تاثیر مثبت این نگرش را ببینید باید در طولانیمدت به آن نگاه کنید و در درازمدت از کمیت کار مانند تعدد کنسرتها تا حدی بکاهید و در عوض کیفیت نگاه هنرجو، هنرمند و هنردوستان را بهبود ببخشید.
در واقع، کمیتهای ظاهری را کنار بگذارید و بیشتر به دنبال ماهیت اصلی و چیستی هنر بروید و زمانی که چنین اتفاقی بیفتد، پژوهش و آموزش خوب به وجود میآید. در موسیقی نمیخواهیم فقط یک مجری خوب پرورش دهیم اما در کلاسهای آموزشی هنر بهخصوص موسیقی و آن هم از نوع غیرآکادمیک این اتفاق میافتد و عدهای را تعلیم میدهیم برای حرکت کردن روی ساز و خوب ساز نواختن؛ یعنی هنرمندپروری را کنار میگذاریم و نوازندهپروری میکنیم. نوازنده فردی است که حرکات فیزیکی و ذهنی را آنقدر تمرین میکند تا یاد بگیرد؛ از خلاقیت و آفرینش در هنر که ماهیت هنر هستند چیزی یاد نمیگیرد و در آینده هم نمیتواند موسیقی را ارتقا دهد و این بینش و دانش را به نسل بعد انتقال دهد.
خاستگاه موسیقی همدان
فرشاد خزایی درباره خاستگاه موسیقی همدان میگوید: اگر بخواهیم به خاستگاه موسیقی برسیم، طبق چیزی که اساتید پژوهش کردهاند مانند دکتر حجاریان به این مسئله میرسیم که فرهنگ زبانی میتواند یکی از ریشههای اصلی ایجاد موسیقی باشد. همدان به دلیل موقعیت جغرافیاییای که دارد در مسیری از گویشها و لهجههای مختلف قرار دارد که بر زبان گفتاری همدان تاثیر گذاشته است. جالب است که عدهای فکر میکنند همدانیها لر هستند و عدهای دیگر فکر میکنند ترک هستند. این موضوع بیان موسیقی را تحت تاثیر قرار میدهد و سبب شده است که در سیستم کلاسیک و موسیقی اصیل شیوه خاصی مشاهده نشود. اغلب سازهایی که در همدان نواخته میشده محلی است مانند عاشیقهای همدان که در اجرا، اشعار و روایتها صاحب شیوه و کاملا درونمرزی هستند.