شبه افسانهها
محمدرضا شمس/ نویسنده کودک و نوجوان
در طول تاریخ، افسانههای بسیاری سینه به سینه نقل شده و بهدست ما رسیده که حاصل خرد جمعی است. تعدادی از آنها فاقد اصالتند که من اصطلاح «شبهافسانهها» را در مورد آنها بهکار میبرم.
شبه افسانهها بیشتر جنبه تبلیغی دارند و برآمده از نیازها و باورهای توده مردم نیستند.
این افسانهها ساختگی هستند و خلاقیتی در آنها به چشم نمیخورد. به همین دلیل برخلاف افسانههای واقعی که جوششی و برآمده از دل هستند، به دل نمینشینند.
افسانههایی که از سلطان محمود و انوشیروان و دیگر شاهان بهخصوص شاه عباس نقل شده، حکایتهایی است که راست یا دروغ بهوسیله حکومت وقت در میان مردم بازگو شده و به مرور رواج پیدا کرده و بعدها با یک افسانه ترکیب شده و به شکل افسانهای مستقل وارد ادبیات شفاهی این مرز و بوم شده است.
قهرمانهای واقعی این افسانهها که زاییده تخیل ناب مردم کوچه و بازارند و از آرزوها و رویاهای آنها نشأت گرفتهاند، به وسیله حکومتها تبدیل به پادشاهانی گاه زورگو و مستبد شدهاند. در شبهافسانهها شخصیتهای تاریخی و واقعی به افسانهها خدشه وارد کرده و باورهای مردم را به سخره گرفتهاند.
البته شخصیتهای شبه افسانهها فقط به پادشاهان محدود نمیشوند و گاهی شخصیتهای مردمی جای آنها را میگیرند و این تقابلی آشکار است بین مردم با حکومتهایی که قهرمانهایشان را به یغما میبرند. از این نمونه میتوان به دانشمندانی نظیر ابوعلی سینا و زکریای رازی و حکمایی چون لقمان و...اشاره کرد.
مردم بهخاطر علاقهای که به این شخصیتها داشتهاند به حکایتهایی که در مورد آنها بر سر زبانها بوده پر و بال دادهاند و آنها را با افسانه ادغام کرده و شبهافسانه تازهای بهوجود آوردهاند.
قهرمان برخی افسانهها، کچل برخی دیگر فقیر و برخی تحت ستم هستند؛ چیزی که آنها را باور پذیر و به زندگی مردم نزدیک میکند.