آمار میسازم چون متخصصاش هستم
دکتر ابهری خودش را پدر آمارهای آسیبهای اجتماعی ایران معرفی میکند ولی حالا متهم به این است آمارهایی که میدهد صحت ندارد. او در این گفتوگو در مقابل این اتهام از خودش دفاع میکند
کامران بارنجی:
هیچ خبرگزاری و روزنامهای با نعمت حضور چهرهای مانند دکتر مجید ابهری معطل تیتر خوب برای گزارش خبریاش نخواهد ماند. ابهری آنقدر در گفتوگو با رسانهها حرفهای شده که حتی پشت تلفن حرفهایش را بهصورت تنظیمشده میخواند تا هیچ زحمتی به گردن خبرنگار نیفتد. در حقیقت او کارشناس فستفودی رسانهها و خبرنگاران است؛ در سریعترین زمان به تماسها پاسخ میدهد و خبرسازترین خبرها را میرساند؛ خبرهایی که گاهی ممکن است هیچ پایه و اساس علمی و درستی هم نداشته باشند. رسانهها با این کارشناس اجتماعی که میگوید استادتمام دانشگاه شهید بهشتی و متخصص علوم رفتاری است میتوانند درباره هرچیزی حرف بزنند؛ از میزان واردات خودرو به تهران تا تأثیر سخنان رئیسجمهور آمریکا در مسائل اقتصادی جهان و میزان مصرف شیرخشک نوزادان 3تا 6ماهه. همین دامنه وسیع اطلاعات باعث شده تا به صحت آمارهایی که این استاد دانشگاه میدهد شک و متهمش کنند که او آمارهایش را میبافد؛ چیزی که خود دکتر ابهری هم آن را قبول دارد و میگوید که گاهی از روی دلسوزی مجبور است چنین کند. گفتوگویی که میخوانید نقدی است به چند سال گفتوگوهای بیدردسر او با رسانهها. گفتوگوهایی که هنوز هم معلوم نیست سند و پایه علمیشان چیست و چرا او حاضر است درباره هر چیزی با رسانهها حرف بزند؟
شما آمارهایتان را از کجا میآورید؟
کار من پژوهش است و هر آماری که میدهم حاصل فعالیتهای پژوهشی خودم و دانشجویانم است.
چقدر از این پژوهشها در هر ماه یا روز یا ساعت، به دستتان میرسد؟
من پژوهشها را نمیشمارم ولی گاهی ممکن است در یک ماه یک پژوهش به دستم برسد و گاهی در یک ماه، 5 پژوهش.
شما میدانید که در موضوع آمارهایی که میدهید متهماید؛ متهم به اینکه در موضوعات جدی اجتماعی آمارهای فیک (ساختگی) میدهید؛ آمارهایی که در بسیاری از اوقات، منجر به اضطراب در جامعه میشود؟ مثل همان بحث رسیدن سن تنفروشی دختران ایرانی به 16سال یا کاهش سن اعتیاد به 14سال!
من استاد دانشگاهم. یکسری از واقعیتها هم هست که باید گفته شوند. من این دغدغهها را به زبان خودم که زبان آمار است بیان میکنم؛ چون معتقدم الان زمان مخفیکاری در آسیبهای اجتماعی نیست.
گاهی آمارهای شما آنقدر تند است که میبینیم تیتر خبر اول رسانههای مهم جهان مثل بیبیسی و... هم میشود!
این نشان میدهد که من درست زدهام به هدف. ما نباید از ترس اینکه برای رسانههای خارجی خوراک درست شود، واقعیت را مطرح نکنیم. ما باید بدانیم که سن بیوگی الان به 17سال رسیده است؛ میتوانید با مراجعه به ثبت احوال، آمارش را بگیرید! من وقتی میبینم جوانترین معتادان دنیا در ایران هستند (مانند بچههایی که در شکم مادر معتاد میشوند) نباید بگویم؟ این واقعیتها را مردم باید بدانند.
شما از کی در مطبوعات بهعنوان «دکتر مجید ابهری؛ مرد همهفنحریف آمارهای ایران» شناخته شدهاید؟
30-20 سال است.
در تمام این مدت هم آمارهای لحظهای دادهاید؟
آمارهای من هیچوقت لحظهای نبوده است.
ولی در هر صورت، آمار جور میکنید و میگویید!
نه، من اگر آماری را داشته باشم میگویم؛ اگر آمار چیزی را هم نداشته باشم نمیگویم؛ اصلا غلط کردهام اگر آمار اشتباه بدهم.
این آمارهایی که میدهید به خاطر این است که معروف شوید؟
من نیازی به معروفشدن ندارم.
چرا هیچوقت قبول نمیکنید که ممکن است آمار هایتان دچار ایراد یا خدشه باشد؟
چون من تا سند نداشته باشم آماری را عرض نمیکنم.
ولی در بعضی از آمارهایتان جمع درصدها از صددرصد بالاتر رفته!
یک مورد اینطور شده است.
من بیش از یک موردش را سراغ دارم.
اگر شما میدانید بگویید؛ من عذرخواهی میکنم.
نیازی به عذرخواهی نیست؛ همینقدر که قبول کنید گاهی آمارهایتان عجیب و غریب است، کافی است.
به خاطر گل روی شما، قبول میکنم.
در یک گفتوگویی گفتهاید 20درصد پسران جوان از لوازم آرایش زنانه استفاده میکنند، درست است؟
این خبر مال خیلی وقت پیش است. ما این تحقیق را از لوازمآرایشفروشیها انجام دادیم و این تحقیق با بودجه شخصی بنده صورت گرفت. الان هم دانشجویانی که در این تحقیق من را همراهی کردند، هستند.
چطور میتوانید یک تحقیق میدانی محدود را به کل جوانان تعمیم دهید؟ واقعا فکر میکنید 20درصد جوانهای ما رفتار زنانه دارند؟
بله؛ حتی بدتر از زنانه؛ ابرو برمیدارند، تتو میکنند و... .
این تحلیل را از کجا میآورید؟ در طبقه ما 100نفر مرد هستند؛ یعنی 20نفرشان لوازم آرایشی مصرف میکنند؟
ببینید! پنکیک، ریمل و رژ گونه و اینها شاید نه ولی ژل که میزنند! یا حتی کرم ضدآفتاب! اینها لوازم آرایشی است.
آقای دکتر! عین صحبت شما این است که 20درصد از پسران جوان کشور از لوازم آرایش زنانه مانند ریمل و پنکیک استفاده میکنند. این حرف شما بدبینی ایجاد میکند.
چه بدبینیای ایجاد میکند؟ مگر در خانوادهها پدر و مادر نمیبینند که پسرشان ابرو برمیدارد؟ مگر شما نمیبینید؟ البته الان که فکر میکنم میبینم کم گفتهام و آمار، خیلی بیشتر است.
چند درصد؟
درصد نمیگویم ولی میدانم بیشتر شده است. برای پیبردن به سند حرف من کافی است فقط بروید میدان ونک بایستید و بشمارید و ببینید که از هر 100نفر پسر چند نفر، از لوازم آرایشی استفاده کردهاند.
قبول دارید با این حرفها میخواهید جذابیت ایجاد کنید تا رسانهها سراغ شما بیایند؟
نه والا!
ولی چیزهایی که در رسانهها درباره آنها گفتوگو میکنید خیلی عجیب هستند؛ مثلا میگویید ترس از عدد13 در میان زنان 3برابر مردان است.
بله... بله. در خانواده خودمان حساب کردیم؛ در دانشگاه هم حساب کردیم؛ اصلا در همین روزنامه همشهری هم حساب میکنیم.
خب چطور حساب کردید؟
شمردیم؛ کار ما شمردن است. حتی اصلا ممکن است 5برابر باشد؛ 3برابر را هم کم گفتهام.
چطور میتوانید اینقدر سریع اعداد و ارقام را جابهجا کنید؟
جابهجا نمیکنم پدرجان! پرسیدهام.
از چهکسی پرسیدهاید؟
یک بار شما را باید ببرم پژوهشگاه تا ببینید.
در این سالها چند بارهم ممنوعالتصویر شدهاید؛ درست است؟
فقط یک بار؛ آن هم در سال92. ولی الان ممنوعالتصویر نیستم.
بابت گفتوگوهایتان بود؟
در برنامه «دیروز، امروز، فردا» من علت گسترش ماهواره را تلویزیون اعلام کردم و برای همین، من را ممنوعالتصویر کردند.
جایی گفتهاید بابانوئل ترک بوده است؟
بله. یک تحلیل آسیبشناسانه بود.
اینکه میگویم جذابیت ایجاد میکنید سر همین چیزهاست؛ مثلا میگویید لاک طلا رسید؛ دستمال کاغذی محرک و اعتیادآور آمد و... .
تمام اینها سند دارند.
در بازار نیست آقای دکتر! ما براساس حرفهای شما خبرنگار میفرستیم به بازار ولی پیدا نمیکنند!
میخواهید من برایتان لاک طلا بیاورم؟ اگر برایتان آوردم دیگر هر چیزی را بگویم قبول میکنید؟
نمیخواهم با هزینه خودتان داخلش طلا بریزید و بیاورید.
نه! لاکی هست که از طلاست. من اتفاقا در یک مهمانی در دست یک خانم دیدم.
قیمتش چند است؟
نمیدانم.
مهمانیهایی میروید که مهمانانش لاک طلا میزنند؟
مراسم عقد دخترم بود.
پس با پولدارها در ارتباط هستید؟
این هم گناه است؟ شما به چشم خودتان دیدید که در برج میلاد بستنی طلا میدادند! آن را هم من گفته بودم؟
آقای دکتر! چرا به این فکر نمیکنید که یکبار برای همیشه تصمیم بگیرید که دیگر آمار ندهید؟
مدتی است که دیگر بحثی از آمار نمیکنم؛ حتی آنهایی که مستدل هستند؛ چون میدیدم آشفتهبازی میشود و من هم در آن سهم دارم. منظورم از آماردادن، معروفشدن نبوده؛ چون هیچگاه به معروفشدن نیاز نداشتهام.
آمارهای سازمانها را هم دستکاری میکنید؟
نه! اصلا... .
ولی خودتان یک بار به من گفتید که این کار را انجام میدهید!
خب بله. گاهی کمترش میکنم و گاهی هم آب قاطیاش میکنم؛ ولی نه همیشه!
چرا؟
چون نمیخواهم اضطراب ایجاد شود.
گاهی ضرب و تقسیم هم میکنید. مثلا یک بار آمار سالانه طلاق را به ساعت درآوردید!
مگر غلط است؟
این کار را میکنید که تیتر یک شوید؟
خب بشوم؛ دروغ که نمیگویم! اصلا شما چرا در بحث آمار یقه من را میگیرید و با همکاران دیگرم گفتوگو نمیکنید؟
چون فقط شما در لحظه میتوانید آمار بدهید.
شما چرا منعکس میکنید؟
شما از نیاز رسانهها استفاده میکنید!
نه! از جاهطلبی رسانهها استفاده میکنم. اگر من مقصر هستم و آمار میدهم تقصیرم را قبول میکنم ولی رسانهها باید آمارها را تجزیه و تحلیل کنند و ببینند درست است یا نه و بعد آن را اعلام کنند.
رسانه به دنبال خوراک است!
پس چه گلایهای دارید؟ شما اول باید از همصنفهایتان گلایه کنید که آماری را بدون مبنای علمی و مستدل ننویسند.
آنوقت بیکار میشوید!
من که معلم هستم و درسم را میدهم؛ شما روزنامهتان بسته میشود و بیکار میشوید!
شما و همکارانتان به واسطه همین رسانهها از بعضی چهرههای سینمایی هم شناختهشدهتر هستید!
ما اصلا علاقهمند نیستیم که این اتفاق بیفتد؛ در این رابطه قسم میخورم. همین روز گذشته (گوشیاش را درمیآورد و تماسهای مختلف خبرگزاریها را نشان میدهد) من با این رسانهها صحبت نکردم و دیگر هم نمیخواهم صحبت کنم.
چرا؟ ترک عادت موجب مرض است! شما عادت کردهاید به دادن آمار و گفتوگوکردن.
نه، دیگر ترک کردهام.
شاید گفتهاند دیگر مصاحبه نکنید یا هشدارهایی در این زمینه گرفتهاید؟
نه! به خدا قسم که هشداری ندادهاند.
مگر میشود کسی بیاید و بگوید سن روسپیگری در ایران به 16سال رسیده و کسی کاری به کارش نداشته باشد؛ درحالیکه این خبر، چند روز خوراک بعضی شبکههای خارجی بوده است؟
خدا شاهد است کسی چیزی به من نگفتهچون من را می شناسد
آقای شریعتمداری کیهان را هم همه میشناختند که بهشان هشدار دادند!
این کجا و آن کجا؟ آن مسئله در حوزه سیاسی است.
خب این مسئله هم مربوط به مسائل اجتماعی است!
در مورد اخطاردهندهها باید بگویم که شماره تلفنها در دسترس همه هست. بارها و بارها از یک شبکه خارجی به من زنگ زدند. این را حتما وزارت اطلاعات و نهادهای نظارتی میدانند که من صحبت نکردم و گفتم با شبکههای خارجی حرف نمیزنم.
پیش خودتان میگویید چه کاری است که خودم را به دردسر بیندازم؟ با داخلیها صحبت میکنم؛ آنها هم استفاده میکنند!
آنها برمیدارند؛ من چه کنم؟! مگر من میتوانم بگویم «الجزیره! تو برندار»؟ چند بار از بیبیسی و چند بار از الجزیره و شبکه منوتو زنگ زدند و من صحبت نکردم. آنها میدانند که من آدمی هستم که بچه این نظام هستم؛ انقلاب کردهام، جنگ رفتهام، زخموزیلی شدهام؛ میدانند که من نسبت به نظام حسننیت دارم و عاشق نظام هستم و اگر چیزی میگویم ولو اشتباه از روی دلسوزی میگویم نه تخریب نظام. یکی از روی تخریب و تضعیف حرف میزند یکی هم مثل من دلش برای نظام میسوزد.
این از خودخواهیتان نیست که اسم اشتباهتان را هم دلسوزی میگذارید؟
نه خدایی! من آدم خودخواهی نیستم.
تا به حال پیش آمده که آماری به دستتان رسیده باشد و گفته باشید صلاح نیست این آماری که به دست من رسیده است را رسانهای کنم؟
نه! هر آماری که بوده را گفتهام؛ فقط از روی دلسوزی؛ یک قسمت هم برای اینکه شناخته بشوم.
در جستوجوی دفعات تکرار اسم شما در خبرگزاریها، به اعداد عجیب و غریبی رسیدیم؛ واقعا اینقدر حرف دارید برای گفتن؟
حتما دارم که میآیند سراغم.
خبر اعتیاد اسب و قاطر را شما به رسانهها دادهاید؟
این خبر را که ستاد مبارزه با مواد مخدر داد و من از آنجا برداشتم. شما میدانید به شترها در بلوچستان، میرجاوه و... تریاک میدهند؟
این را میدانیم ولی ببینید! شما گفته بودید: تغییر الگوی مصرف مواد از انسان به حیوان! یعنی شما میآیید با کلمات بازی میکنید؛ انگار که خود حیوان میرود و مصرف میکند!
بله؛ حیوان معتاد، بیشتر از انسان معتاد در جستوجوی مواد است. حیوان معتادی که بار میبرد، درست جایی میبرد که آنجا تریاکش را بگیرد؛ هیچکس هم نمیتواند کاری بکند.
گفتهاید که خوراندن تریاک، حتی به حیوانات خانگی هم رسیده است؟
بله. خروسهای جنگی را وسط جنگکردن نگه میدارند و شیره در حلقشان میاندازند تا زخمها را تحمل کنند. این را من دیدهام. من کبوتر معتاد هم دیدهام.
به چه چیزی معتادشان میکنند؟
به تریاک و شیره. ممکن است برای زیادپریدن، به حیوان، شیشه هم بدهند. در مرکز بهاران ما کبوتری داریم که معتاد بوده و ترک کرده است. ما در تهران مسابقات میلیونی «کفترپرانی» داریم. قیمت را نمیگویم که فردا پیراهن عثمان نکنید.
اگر قیمت دارید بگویید.
بله قیمت دارم. در این مسابقات بین 50 تا 100میلیون شرطبندی میکنند. خب وقتی جایزه این مبلغ باشد، شیشهریختن در آب کفتر خیلی عجیب است؟
اینها را چرا فقط شما میفهمید؟
برای اینکه من با لاتها رفیقم. من در هر صنفی رفیق دارم. یک دوست هم دارم که سرایدار همسایهمان است. او خروسباز است. خودم شرطبندی خروس تا 5میلیون را دیدهام و بقیه را شنیدهام.
شما گفتهاید کاسکو را هم معتاد میکنند؟
بله. این را خودم دیدم. یک بار از یک چهره سینمایی که الان فوت کرده، کاسکو خریدم؛ خیلی هم گران خریدم؛ 12میلیون قیمت داشت که البته 2میلیونش را دادم. خدا هم رحم کرد که بقیهاش را ندادم. کاسکو را آوردم خانه، ساعت2 پسرم آمد و گفت: «بابا کاسکو مرُد». اسم کاسکو توران بود. دیدم توران وسط قفسش افتاده. زنگ زدم به همان بازیگر و گفتم: «این کهمرُد»! گفت: «نمرده؛ بردار بیارش». با پسرم پرنده را بردیم. خانمش را صدا زد که شیره را بیاورد. میله را به شیره زد و دود کرد؛ یکهو دیدم که توران خودش را جمع کرد، بلند شد و پرید و نشست. یکخرده دیگر که دود کرد، کاسکو نشئه شد و شروع کرد به حرفزدن. گفتم: «تو را به خدا ول کن داداش! من باید روزی فلانقدر پول بدهم برای این شیره بخرم؛ اینطوری خودم هم معتاد میشوم». یعنی ببینید! برای اینکه حیوانات فرمانبر باشند و اطاعت کنند و بمانند معتادشان میکنند.
دیگر چه حیواناتی را معتاد میکنند؟
معتادی مرغ مینا را هم دیدهام. سگ را شنیدهام ولی ندیدهام! گربه را هم دیدهام موقع تریاککشیدن افراد. مثلا یک عباس گرشاسب بود که گربهاش موقع تریاککشیدنش مینشست کنارش. یک مرغ مینا هم داشت که تا جلویش تریاک نمیکشیدند حرف نمیزد. من اینها را دیدهام. چه کنم؟ بگویم ندیدهام؟ شما یک هفته که در سلسبیل و مولوی باشید، همه اینها را میبینید؛ چون در این فضاها نبودهاید، نمیدانید! شما «کفترباز» اصلا به چشمانتان دیدهاید؟
خب شما میبینید و میآیید برای رسانهها تعریف میکنید.
نه... نه. در محل زندگیام بودهاند؛ من نرفتهام ببینم! همبازیهایم کفتربازها بودند. خودم هم کفتر داشتم ولی پدرم اجازه نمیداد که پروازشان دهم؛ پرهایشان را میچید. فقط بالای پشتبام بازی میکردم. این سرگرمی ما بود در محل زندگیمان؛ نرفتم ببینم و فضولی کنم.
ولی تبدیلش میکنید به یک گفتوگوی مطبوعاتی!
اینکه بد نیست که جوانها بدانند قبل از انقلاب، چه زندگیای داشتیم!
قبل از انقلاب؟
خب بعد از انقلاب هم هست! حالا ما داریم حرف میزنیم؛ سیاسیاش نکنید!
عجیبترین آماری که شنیدهاید چه بوده است؟
اینکه شمار زیادی ازدختران قبل از ازدواج رابطه دارند؛ واقعا ناراحت شدم.
من میدانم کدام آمار را میگویید! همکارتان آنجا گفته بود «خیلی از دخترها دوستپسر دارند» !
دوستپسر؟ دوستپسر یعنی چی آقا؟ خودتان را به کوچه علیچپ نزنید. اصلا دوستپسر دارند!
این آمار، خیلی هم از آمارهای شما عجیبتر نیست! شما گفتهاید هدف 95درصد نوجوانان از ورود به دانشگاه، کسب درآمد برای زندگی است.
دقیقا درست است.
بعد گفتهاید 20درصد هم برای کشف و اختراعات بزرگ وارد دانشگاه میشوند؛ جمع اینها میشود 115درصد آقای دکتر!
اصلا بشود 200درصد؛ شما اصل حرف را بچسب.
در مورد آلودگی هوا و سرطان چرا نظر میدهید؟
خودشان اعلام میکنند، من هم میگویم.
خب شما نباید بگویید! شما رفتارشناس هستید؛ به حوزه سلامت چه کار دارید؟
سلامت مگر به من مربوط نیست؟
نه! تحلیل بخشی از سبک زندگی عمومی مردم به شما مربوط است؛ نه اینکه بیایید بگویید که هر دقیقه تنفس در تهران برابر است با کشیدن 9نخ سیگار. این چه ربطی به حوزه شما دارد؟
این را اتفاقا معاون وزیر بهداشت اعلام کرده است. روزنامه هر کدامش را که بخواهید دارم و اگر خواستید، بگویید تا به شما بدهم و ببینید. میپرسید حوزه سلامت به من چه ربطی دارد درحالیکه این دو حوزه با یکدیگر مرتبطند! سلامت جسم و آلودگی هوا میدانید روی پرخاشگری و بالارفتن جیوه در خون اثر دارد؟
اگر شما در حوزه رفتار بگویید، من میپذیرم ولی در حوزه سلامت، نه! آقای دکتر سلامت جسمی به رفتارشناسی ربطی ندارد!
شما فکر میکنید برای چه آمار پرخاشگری بالا رفته است؟ به خاطر آلودگی صوتی و تنفسی
.
خب این را از دیدگاه خودتان بگویید مشکلی نیست ولی یک جاهایی دیگر حوزه تخصصی شما نیست!
من از دیدگاه خودم میگویم. این را وزیر بهداشت گفته است و من هم از حرف ایشان برداشتهام.
بعد هم گفتهاید آلودگیهای تهران 38برابر استانداردهای جهانی است!
38برابر را مرکز کنترل آلودگی هوا اعلام کرده است. شاید امروز هم بیشتر و اصلا 100برابر باشد.
حتی درباره ورود روزانه یکمیلیون و 200هزار خودرو به چرخه حملونقل تهران حرف زدهاید.
این را راهنمایی و رانندگی اعلام کرده است.
این خبر را راهنمایی و رانندگی کی گفته است؟روزانه؟
بله.
میدانید ماهانهاش چند خودرو میشود؟ یعنی ماهی 30میلیون خودرو وارد میشود؟ این خبر مربوط به سال88 است.
مگر من از سال88 تا الان یادم است؟
احتمالا سال88 دیدهاید حواس کسی نیست؛ شما هم آب بستهاید به آمار!
اجازه بدهید این را بنویسم تا بعدا سندش را برایتان بیاورم.
«65درصد مردم بدون برنامهریزی سفر میکنند» را از کجا آوردهاید؟
این را دیگر قطعا میدانم درست است. این را پرسیدهایم. این آمارها که شما اینطور مسخره میکنید هر کدام هزینه برده است. شما در روزنامه نشستهاید و پا روی پا گذاشتهاید و نمیدانید برای بهدستآوردن آمارها چه پدری از ما درمیآید.
حالا ناراحت نشوید! لطفا بگویید این آمار را چگونه درآوردهاید.
ما خروجیهای تهران را در 3 زمان متوالی بررسی کردیم؛ یک بار اینطرف اتوبان ایستادیم، یک بار هم آنطرف و روی این پرسش که «چند روز قبل، سفرتان را برنامهریزی کردهاید؟» تکیه داشتیم. مردم هم در جواب مثلا میگفتند: «دیروز خانه خواهرزنم نشسته بودیم که تصمیم گرفتیم برویم شمال». شما خودت هم میدانی این درست است.
منظورتان از سه خروجی، کدام خروجیهاست؟
جادههای قم، کرج و فیروزکوه. البته دقیق یادم نیست که بگویم چندصد ماشین یا در چند نوبت آمار گرفتیم. تاریخ انجام این آمارگیری یادم نیست. حالا اینکه شما این را از کجا گیر آوردهاید معلوم نیست!
این مطلب یکی از خبرگزاریها به نقل از شماست و آمارش عجیب بود.
اصلا تو بگو بیشتر از اینهاست. درصدش را نمیگویم ولی خود شما و اطرافیانتان با برنامهریزی سفر میکنید؟
آمار ما میشود ملاک کل کشور؟
خب بخشی از آن که میشود.
عجیبترین آماری که دادهاید چه بوده است؛ طوری که خودتان کیف کرده و گفته باشید «بالاخره این آمار را گفتم»؟
زمانی که سن جوانترین معتاد ایران را اعلام کردم.
چرا جوانترین معتاد جهان در افغانستان یا پاکستان نیست؟
آنها معتادهایشان کمتر از ماست. در بعضی جاها خانههایی هست که در نعلبکی تریاک حل میکنند و میریزند در حلق بچه یکساله! متوجهید؟!
خب این بچه که معتاد به حساب نمیآید!
پس چه میشود؟
شیرهای میشود!
چرا خودت را به کوچه علیچپ میزنی!؟
یعنی بچه هر روز میگوید به من تریاک بدهید؟
بچه نمیتواند حرف بزند ولی اگر ندهی آنقدر گریه میکند که... .
چرا تریاک میدهند؟
چون به آن بچه نیاز دارند؛ میبرندش گدایی؛ برای همین به بچه تریاک میدهند تا بخوابد. حتما بچههایی که سر چهارراهها به پشت کول بسته شدهاند را دیدهاید! آنها همیشه خوابند. آنها را اجاره میدهند. کاش شما هم چیزهایی که من میدیدم را میدیدید؛ میدیدید که چطور کبوتر معتاد را ترک دادیم. پدر من درآمد تا آن کبوتر را ترک دادیم که بتواند راه برود.
این کبوتر جزو پژوهشهای شما بود؟
نه! با یکی از معتادها آوردند مرکز ترک اعتیاد و گفتند این کبوتر معتاد شده است. گفتم: «این را چرا معتاد کردهای؟» گفت: «یک چکه میانداختم در دهانش»! ما هم آنجا ترکش دادیم. الان در مرکز، زادوولد هم کرده است.
حالش خوب است؟
بله. اگر دوباره معتادش نکنند!چون صاحبش تا به الان 150 بار اقدام به ترک کرده است!
از جاهطلبی رسانهها استفاده میکنم. اگر من مقصر هستم و آمار میدهم تقصیرم را قبول میکنم ولی رسانهها باید آمارها را تجزیه و تحلیل کنند و ببینند درست است یا نه و بعد آن را اعلام کنند
معتادی مرغ مینا را هم دیدهام. سگ را شنیدهام ولی ندیدهام! گربه را هم موقع تریاککشیدن افراد دیدهام؛ مثلا یک عباس گرشاسب بود که گربهاش موقع تریاککشیدنش مینشست کنارش. یک مرغ مینا هم داشت که تا جلویش تریاک نمیکشیدند حرف نمیزد. من اینها را دیدهام. چه کنم؟ بگویم ندیدهام؟