خوب بود میتوانستیم
علیرضا کریمی صارمی/ عکاس
شتابزده راهی سفر میشویم. خداخدا میکنیم در ایستگاههای اخذ عوارض و در ورودی شهرها به راهبندان برنخوریم. اگر چشم پلیس را دور ببینیم و از نبودن دوربین در جایی مطمئن باشیم، از سرعت مجاز تخطی و از سبقت غیرمجاز استقبال میکنیم. چرا؟
چون دوست داریم هر چه زودتر برسیم. وقتی هم که میرسیم، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. قرار هم نیست بیفتد. بنابراین با همان شتاب و عجلهای که رفتهایم، مسیر آمده را برمیگردیم.
این حال و روز بسیاری از ماست. همین شتابزدگی بیدلیل است که موجب میشود از زیباییهای مسیر – چه مسیر سفر و چه مسیر زندگی – غافل شویم و از آنها لذت نبریم. کسی هم نیست به ما بگوید، رسیدن، بخشی از سفر است، همه سفر نیست و قرار هم نیست باشد. این روزها هفتههای آخر سال را سپری میکنیم. خیلی از ما انگار نه انگار که در آستانه سال نو و نوروزی دیگر هستیم. اگر جیبمان پر باشد - که معمولا نیست– تا میتوانیم خرج تدارکات عید و لباس نو و عوضکردن وسایل و... میکنیم.
اگر هم خالی باشد- که معمولا هست – لذت نوشدن را بر خودمان حرام میکنیم. خدا کند سفره همه پر باشد از نعمت و در این وانفسای گرانی، کسی شرمنده اهل و عیال و حتی خودش نباشد، اما باید از خودمان بپرسیم چرا عادت کردهایم فقط بخشی از زندگی را ببینیم. چه ما بتوانیم آجیل کیلویی صد و چند هزار تومانی بخریم و چه نتوانیم، بهار خواهد آمد. روزهای آخر اسفند زیباییها و حس و حال خودش را دارد.
حیف نیست چشم بر همه زیباییها ببندیم و خودمان را مجبور کنیم فقط منتظر یکی، دو روز اول سال باشیم. با این یکی دو روز هم طوری رفتار کنیم که انگار همه زیباییهای آن با پول تعریف میشود. خوب بود میتوانستیم وقتی به سفر میرویم، از لحظه لحظه آن لذت ببریم، پای درختی چای بنوشیم، لب رودی به تماشا بنشینیم و از مناظر مسیر عکس بگیریم. خوب بود میتوانستیم وقتی به آخر سال میرسیم، با هر درآمد و اندوختهای شاد باشیم، قدر لحظهها را بدانیم، بهار را از نزدیک بو و هیجان دلچسب نوشدن را جایگزین شتاب بیهدف کنیم.