رودست مادربزرگ روزنامهخوان به سارقان بیامو سوار
زنی که بارها خبرهای مربوط به کلاهبرداری از زنان سالخورده و سرقت طلاهای آنها را در روزنامهها خوانده بود و از شگرد این دسته از دزدان خبر داشت با هوشیاری و زیرکی، یکی از این باندها را به دام پلیس انداخت.
به گزارش همشهری، از ابتدای امسال کارآگاان پلیس آگاهی تهران با شکایتهایی روبهرو شدند که از فعالیت یک باند سرقت و کلاهبرداری حکایت داشت. اعضای این گروه یک زن و 2 مرد بودند که با شناسایی زنان سالخورده دست به سرقت طلاهای آنها میزدند. یکی از مالباختهها که زنی 74ساله بود، گفت: برای خرید به بازار میوه ترهبار رفته بودم که هنگام بازگشت یک خودروی شاسیبلند سد راهم شد. به جز راننده، زنی جوان در صندلی جلو و مردی در صندلی عقب نشسته بود. زن جوان صدا زد:«مادرجان» و گفت که کودک ششسالهای دارد که به سرطان مبتلا شده است. زن جوان با بغض گفت برای شفای کودکش نذر کرده تا به افراد نیازمند کمک کند. او چند دسته پول نقد به من نشان داد و گفت این پول را برای نیازمندان کنار گذاشته و پرسید نیازمندی را سراغ دارم یا نه؟
مالباخته ادامه داد: حرفهایش را باور کردم و گفتم افراد نیازمندی را میشناسم و او میتواند با خیال راحت پولهایش را در اختیارم قرار دهد تا به آنها برسانم. زن جوان سپس از من خواست طلاهایم را به او بدهم تا داخل بطری آبی که همراهشان بود بیندازد و بعد آب طلا را به کودک مریضش بدهد تا شاید شفا پیدا کند. او میگفت یک دعانویس توصیه کرده که به بچهاش آبی که طلاهای افراد نیکوکار در آن بوده بدهد. من هم بیخبر از همهجا النگو، گردنبند و انگشترهایم را به او دادم و زن جوان آن را داخل آب انداخت. بعد آن را بیرون آورد و داخل نایلونی گذاشت که پولها را در آن گذاشته بود و تحویل من داد. پس از رفتن آنها هر چه دنبال طلاهایم گشتم داخل نایلون نبود و متوجه شدم نایلون سوراخ بوده و همه طلاها به داخل ماشین افتاده است. از طرفی همه پولهایی که آن زن برای کمک به نیازمندان به من داده بود نیز قلابی بودند. درحالیکه تعداد شاکیانی که با این شگرد طعمه دزدان قرار گرفته بودند در حال افزایش بود، سارقان در نهایت با زیرکی یکی از طعمههایشان به دام پلیس افتادند.
ماجرا از این قرار بود که آنها چند روز پیش سراغ زن سالخوردهای رفتند اما خبر نداشتند که این زن هر روز صفحه حوادث روزنامهها را میخواند و از شگرد آنها خبر دارد. وقتی بیامو شاسیبلند مقابل وی توقف کرد و زن جوان شروع کرد به چربزبانی و گفتن همان حرفهای تکراری، زن سالخورده متوجه ماجرا شد، اما سعی کرد نقش بازی کند. دزدان وقتی طلاهای پیرزن را خواستند او مدعی شد که طلاهایش داخل خودروی پسرش است که در آن حوالی پارک کرده است. او سوئیچ ماشین را نشان داد و گفت طلاها را داخل کیف گذاشته تا آنها را بفروشد و سپس به بهانه آوردن طلاها از آنها فاصله گرفت و به پلیس زنگ زد. طولی نکشید که مأموران رسیدند و به این ترتیب سارقان دستگیر شدند. در بررسیها معلوم شد متهمان خواهر و2 برادر هستند و از مجرمان طایفه فیوج هستند. آنها ابتدای سال 97از زندان آزاد شده بودند و از همان روز آزادی سرقتهایشان را شروع کرده بودند. براساس این گزارش مهرماه امسال نیز اعضای باندی که با همین شگرد از زنان سالخورده سرقت میکردند با زیرکی آخرین طعمهشان که پیرزنی روزنامهخوان بود دستگیر شدند و تحقیقات برای مشخص شدن رابطه آنها با سارقان دستگیر شده و شناسایی مالباختگان دیگر ادامه دارد.