ما هیچ، ما نگاه
تاریخ فوتبال ایران، احتمالا هیچگاه دوقطبی کیروش-برانکو را فراموش نمیکند؛ دورهای پرتنش که سرشار بود از موضعگیریهای پنهان و آشکار. گفتن اینکه چهکسی دعوا را شروع کرد و چهکسی نخواست تمامش کند، شاید ساده نباشد. اما هرچه بود کار به جایی رسید که کیروش به برانکو طعنه میزد که برادرش را آورده کنار دستش و در انتقال بازیکنان بیکیفیت اوکراینی نقش داشته، برانکو هم این طرف و آن طرف مصاحبه میکرد و برای کیروش جانشین میتراشید.
دعوا حالا باید تمامشده باشد. حالا که پس از 8سال کارلوس کیروش از سرمربیگری تیم ملی کنار رفته، دیگر دلیلی ندارد این دوگانه ویرانگر ادامه پیدا کند. با وجود این زخمهایی که بر تن و جان طرفداران فوتبال بهجا مانده، آنقدر عمیق هست که حتی با کنار کشیدن یکطرف دعوا، به این زودی التیام پیدا نکند.
کارلوس کیروش، در آخرین گفتوگویش قبل از آنکه تهران را برای همیشه ترک کند، روبهروی عادل فردوسیپور نشست. او که ساعتها پس از شکست سنگین مقابل ژاپن خوابش نبرده بود، آرامتر از همیشه بهنظر میرسید. او گفت: «ابتدا این را باید به همه بگویم که هیچ مشکلِ شخصی با کسی ندارم؛ اجازه نمیدهم مسائل فوتبالی با زندگیام تداخل داشته باشد؛ امروز فقط میخواهم به همه یک مسئله را بگویم؛ از کسانی که بیقیدوشرط از من حمایت کردند و کسانی که روبهروی من ایستادند، بسیار تشکر میکنم. هیچ مشکل شخصی با کسی ندارم...» و در حالی که مظلومتر و حقبهجانبتر از همیشه بهنظر میرسید، ادامه داد: «اگر دقت و بررسی کنید، هیچوقت از جایگاه خود خارج نشدهام تا یک مشاجره را شروع کنم؛ هرگز در زندگیام این کار را نکردهام؛ فکر نمیکنم کار هوشمندانهای باشد که در خانه کسی را برای دعوا بزنید. بنده هرگز طی 8سال حضورم، هیچ حرفی درباره پرسپولیس نزدم؛ از او {برانکو} بپرسید چرا در مسائل تیم ملی دخالت کرد؟»
چند ساعت پس از حرفهای کیروش -که گروهی آن را پسندیدند و برایش هورا کشیدند و گروهی دیگر اسمش را سیاهکاری گذاشتند، برانکو ایوانکوویچ هم روبهروی خبرنگاران نشست. قابل پیشبینی بود که مواضع او درباره حرفهای کیروش مهمتر از حرفهایش درباره بازی با پدیده باشد. رقیب رفته بود و او فرصت داشت هرچه دلش میخواهد بگوید، اما ناباورانه وانمود کرد که هیچ تقابلی با کیروش نداشته و هیچگاه حرفی علیه تیم ملی نزده: «من اینجا آمدهام کار کنم نه اینکه بجنگم و بعد صلح کنم. به اینجا آمدهام تا تجاربم را به فوتبال ایران انتقال دهم نه اینکه مردم را به جان هم بیندازم. تا به حال شنیدهاید علیه کیروش حرف بزنم؟ تا حالا مخالف تیم ملی بودهام؟ این حرفها برای من مهم نیست اما آیا کیروش علیه من حرف زده؟ شما خبرنگاران پاسخ دهید. همین برای من کافی است. من با او چه کاری دارم؟ او سرمربی تیم ملی بود و هرگاه بازیکن خواست ما بازیکن دادیم و از تیم ملی حمایت کردیم اما آیا تا به حال علیه یکی از بازیهای تیم ملی مخالفتی کردم یا حرفی زدم؟»
سکانس پایانی جنگ کیروش و برانکو بیشتر شبیه کمدی است. به لطف هنرنمایی این 2نفر و کارگردانی مدیران بالادستیشان، برای مدتی طولانی، طرفداران فوتبال به جان هم افتادند. تیم ملی بخشی از هوادارانش را از دست داد و پرسپولیس هم از این تقابل کم آسیب ندید. حالا اما 2بازیگر اصلی ناگهان همهچیز را انکار میکنند. همه آن مشاجرههای خستهکننده را، همه آن تهمتهایی که به هم زدند. یکطرف دعوت از خانزاده را زیر سؤال میبرد و طرف دیگر به خرید بازیکنان اوکراینی و آدام همتی طعنه میزد. یکی برای تیم ملی سرمربی میتراشید و آن یکی، از لجش حاضر نمیشد بازی فینال لیگ قهرمانان آسیا را هم ببیند.
و حالا در آخرین سکانس این دوگانه مسخره، 2طرف درحالیکه لبخند به لب دارند، برای ما دست تکان میدهند؛ که کدام دعوا؟ کدام مصاحبه؟ ما که نمیدانیم شما از چی حرف میزنید!