یک مشت ارزن برای مرغان خانگی
اسماعیل امینی | شاعر و استاد دانشگاه:
دله دزدی، آفتابه دزدی، سوءاستفاده، زرنگی، موقعیتشناسی، هر اسم دیگری که دلتان خواست برآن بگذارید. به هرحال برخی کارکنان فرودست در مراکز اداری و صنعتی و اقتصادی، افزون بر حقوق و مزایایی که میگیرند، دلخوشیهایی دارند که برایشان مایه خرسندی است. نظافتچی بیمارستان میتواند کاری کند که نوبت جراحیات، 2ماه جلوتر باشد. پس تو هم باید قدرشناس باشی و کام او را شیرین کنی. کارمند اداری میتواند چند برگ از پرونده رقیبت را گم و گور کند. پس تو نیز باید وظیفهات را بدانی و سرکیسه را شُل کنی. کارمند بانک میتواند برایت وام خارج از نوبت و بدون کارشناسی جور کند. پس حق دارد که نازشست بگیرد. منشی معاونت اداری مالی میتواند صورتهای مالی و چک پرداخت مطالبات تو را زودتر برای امضا ببرد، پس تو نیز باید پاکتی به او بدهی و بگویی: قابلی ندارد. * * * صورتهای زرنگی البته بسیار متنوع است؛ از انتقال تجهیزات بیمارستانی و داروهای گرانقیمت به بازار سیاه، بگیر و بیا تا صدور پلاک ماشین با شماره رُند برای متمولان سخاوتمند.
این نوع زرنگیها، اگر مبلغش اندک باشد، غالبا انفرادی است؛ مثلاً نامهرسان اداره برای تأخیر تعمدی در رساندن پروندهای، از کسی که ذینفع است، پول مختصری میگیرد. اما اگر مبلغش بالا باشد، یعنی بیشتر از آفتابهدزدی، آن وقت نیازمند همکاری چند نفر است؛ مثل درآمد حاصل از فاکتورسازی در خریدهای بزرگ و فروختن سهمیه کاغذ نشریه و کتابی که بسیار کمتر از شمارگان اعلام شده، منتشر میشود، به دلالان بازار سیاه.
باری سخن من در این نوشته تأمل در این نکته است که، زرنگیهایی از این دست، چه در حد آفتابهدزدی باشد و چه تلاش برای شتر دزدی، میراث شوم نگاه مستبدانه به انسان، کار و روابط اجتماعی است.
در روابط اجتماعی استبدادی، فرودستان چون احساس میکنند که سهم چندانی از مواهب موجود ندارند، راههایی برای جبران این حرمان میجویند و البته عاقبت جوینده یابنده بوَد.
زرنگی و دلهدزدی؛ یعنی کسب درآمد غیرقانونی با سوءاستفاده از موقعیت شغلی، هرچند فرودست و بیاهمیت، مایه رضایت خاطر کسی است که تمام عمر، تصور میکند که بسیار بیش از توانش از او کار خواستهاند و در ازای آن بسیار کمتر از استحقاقش، به او دستمزد دادهاند. به تعبیر عامیانه،حقش را ضایع کردهاند. پس به هر طریق که میتواند، میکوشد که بخشی از حق ضایع شدهاش را پس بگیرد؛ یعنی زرنگ باشد و نگذارد که کلاه سرش بگذارند.
اما شگفتی این بازی در آن است که مدیران فرادست، از اینگونه زرنگیها و دلهدزدیها، نه بیخبرند و نه حتی ناخرسند. حتی ممکن است با طراحیهای خاص، شرایطی فراهم کنند که تمام زیردستان، کمابیش مزه درآمدهای غیرقانونی و نامشروع را بچشند؛ زیرا در نگاه مستبدانه به انسان و روابط اجتماعی، انسانهای آلوده و تحقیر شده و فاقد استقلال شخصیت، مطیعتر و بیدردسرتر هستند. کسی که با زرنگیهای حقیرانه و دلهدزدیهای مضحک، دل خوش است، هرگز در کار فرادستان، کندوکاو نخواهد کرد و در برابر سازوکارهای غیرقانونی و نامشروع، ایستادگی و اعتراض نخواهد داشت.
روابط انسانی و اجتماعی حاصل از نگرش استبدادی، چه در چاردیواری خانواده باشد، چه در یک کارگاه کوچک و چه در یک مرکز اداری و اقتصادی بزرگ، انسانها را صاحب حقوق انسانی نمیداند. در چنین نگرشی، حتی دستمزدی که بابت کار به افراد پرداخت میشود، حق آنها نیست، بلکه مرحمت فرادستان است؛ امکان تحصیل، اشتغال، مسکن، بهداشت و حتی امکان حرف زدن و ابراز عقیده، هیچ یک، حق انسانها نیست؛ امتیازی است که به تشخیص مدیران، به هرکس که دلشان خواست میدهند و هر کس را که دلشان نخواست از آن محروم میدارند.
پس، فرصت سوءاستفاده از موقعیت و سرگرم شدن به زرنگیهای حقیرانه و دلهدزدیهای خندهدار، از زمره امتیازات غیررسمی و غیرعلنی است که فرادستان، برای فرودستان مطیع و سازگار درنظر گرفتهاند؛ مانند مشتی ارزن که برای مشغول ساختن مرغان خانگی بر زمین پاشیده میشود.