جانکندن
میلاد حسینی
«تاول» رمانی کوتاه اما بسیار جدی در فضای ادبی اوایل دهه90محسوب میشود؛ رمانی با ضرباهنگی تند و فضایی تلخ و جهانی بیرحم که قصهای تازه پیش روی مخاطب میگذارد. این مثلیاست معروف که تمامی قصهها پیشتر گفته شده و تمامی داستانها را قبلا خواندهایم و مهارت امروز نویسنده به این برمیگردد که قصه کهنه را چطور در دنیای امروز بازتعریف کند و فرمی را برای روایت درنظر بگیرد که جهان تازه روایتش در آن معنایی نو سازد.
مهدی افروزمنش با این رمان مسیری تازه را در قصهگوییاش شروع کرد که با رمان بعدیاش «سالتو» آن را ادامه داد و سعی کرد چیزهایی پنهان از زیست جنوب شهر تهران را بیرون بکشد که صرفاً ویترینی و نمایشی نباشد، بلکه او بیشتر بهدنبال نوعی از زندگی و روزمره میان چرک چنین زیستی بود. افروزمنش روزنامهنگاری باسابقه در حوزه اجتماعی و اساسا گزارشنویسی است؛ ماهر با نگاهی دقیق. او نگاهی دغدغهمند نسبت به مناطق جنوبی شهر تهران دارد؛ اتفاقی که احتمالاً در رمانهای بعدی او هم خواهد افتاد و تاول و سالتو را بدل به یک سهگانه خواهد کرد.
اما رمان تاول درباره چیست؟ تاول روایت تغییر مسیر بچههای محله فلاح تهران در دهه 70 است که با امید به آینده در نوجوانی شروع کردهاند و دنیای بزرگتر را پیش روی خود میبینند.رؤیای کشتی و کشتیگیری در سر داشتند و نگاه و امید محل به سوی آنها بود، اما زمانه و زندگی تغییر میکند و اعتیاد و قتل دنیای جدیدشان را میسازد. یکی از دلایل موفقیت این رمان که برنده جایزه هفتاقلیم هم شد، توجه دقیق نویسندهاش به جزئیات مکانی داستان بود.
مهدی افروزمنش محله فلاح را بدون توصیفات خستهکننده و تکراری و با تکیه بر جزئیات میسازد تا اتمسفری در داستانش شکل دهد که اساساً بخشی جدی برای پیشبرد داستان است. راوی سعی میکند خود را کنار نگهدارد و نظارهگر باشد. اما این حوادث است که او را به دل داستان میکشاند و اساساً فضای داستان است که اتفاقات را شکل میدهد و همین سیر باعث شده نویسنده نگاهش بیش از شخصیتپردازی به فضاسازی و شکلدهی همان اتمسفر داستانی باشد. این به این معنی نیست که آدمهای داستانی شخصیتپردازی نشدهاند، بلکه بدین معناست که رماننویس به درستی پیچیدگی چنین آدمهایی را کنار گذاشته و آنها با تصمیمات خود سیر داستان را جلو میبرند که نشأت گرفته از محیط پیرامون است.
مهدی افروزمنش با این رمان توانست نگاههایی را به سوی خود جلب کند و توانست قصهای ناتورالیستی بنویسد که زخم بر گوشههایی از شهر میزند و چرک زیرش را بیرون میکشد. هر چند این رمان منتقدان و مخالفان خودش را داشت و عدهای به لحن و حتی پیرنگ ایراد گرفتند، اما بهطور کلی خردهروایتهای کوتاه و موجز تاول یکی از نقاط قوت این رمان است که توانست قصه بچههای محله فلاح تهران را تبدیل به رمانی جدی در ادبیات داستانی ایران کند.