بازهم سقوط
سقوط هواپیمای باری ارتش؛ هشتمین حادثه هوایی که در ماه دی رقم میخورد
صبح دیروز یک فروند هواپیمای باری بویینگ707، با 16سرنشین و مقدار زیادی گوشت که از قرقیزستان به سمت تهران در پرواز بود، در منطقهای ویلایی و مسکونی در زیبادشت کرج سقوط کرد و 15سرنشین آن جان باختند و به تعدادی از ویلاهای مسکونی خسارت وارد شد. اما این حادثه چطور رخ داد، تنها بازمانده حادثه چگونه از مرگ حتمی نجات یافت و صبح دیروز در شهرک مرکزی زیبادشت چه اتفاقاتی رقم خورد؟
شهرک زیبادشت، صبح دیروز
ساعتی از انتشار خبر سقوط هواپیما در میان ویلاهای اعیانی زیبادشت محمدشهر کرج میگذرد. خیلیها که خبر را شنیدهاند برای اینکه از نزدیک شاهد حادثه باشند راهی شهرک شدهاند اما در مقابل شهرک فضا کاملا امنیتی است. در ورودی شهرک مسدود شده و مأموران پلیس از ورود افراد عادی جلوگیری میکنند تا نیروهای هلالاحمر، آتشنشانی و اورژانس بتوانند راحتتر عملیات امداد و نجات را انجام دهند. این شهرک از چند بخش شمالی، مرکزی و جنوبی تشکیل شده که به گفته احمد، سرایدار یکی از ویلاها، حادثه در بخش مرکزی رخ داده است. او میگوید: «زمستان که میشود اینجا کاملا خلوت است. صاحبان ویلاها ترجیح میدهند فقط پنجشنبه-جمعهها برای تفریح به اینجا بیایند و هرچند آخر هفتهها اینجا شلوغ میشود اما در روزهای دیگر افراد زیادی اینجا نیستند.» احمد مسیری را که باید برای رسیدن به محل حادثه طی کنیم با دست نشان میدهد و میگوید: «شنیدهام ویلایی که هواپیما در آنجا سقوط کرده، متعلق به زوجی است که هردویشان پزشک هستند و موقع حادثه هیچکس داخل ویلا نبوده است.»
بوی سوخته
خیابان منتهی به محل حادثه پر از ویلاهای کوچک و بزرگی است که 2طرف آن را پر کردهاند. بوی گوشت سوخته و شبیه بوی کباب هر لحظه بیشتر میشود. بسیاری از آنهایی که شاهد این حادثه بودند، سرایدارها و کارگرانی بودند که در ویلاها مشغول بهکار بودند» از دور، دودی که به هوا بلند شده نشان میدهد که به محل حادثه نزدیک شدهایم. مقابل کوچه پر از نیروهای امدادی و امنیتی است. ساکنانی که در شهرک حضور دارند نیز در آنجا جمع شدهاند و مأموران تلاش میکنند از ورود آنها به داخل کوچه و محل حادثه جلوگیری کنند. کمی جلوتر، ویلایی که هواپیما در آنجا سقوط کرده کاملا مشخص است. دیوار 2ویلای قبل از آن نیز کاملا آسیب دیده و معلوم است که هواپیما بعد از برخورد به آنها در حیاط بزرگ آخرین ویلا فرود آمده و پس از برخورد با ساختمان آتش گرفته است. قسمت عقب هواپیما کاملا سوخته و بوی کباب بهخاطر وجود لاشههای گوسفند در داخل هواپیما همهجا را پر کرده است. آتشنشانان آتش را خاموش کرده و امدادگران تلاش میکنند خودشان را به داخل هواپیما برسانند و اجساد را خارج کنند. آنها توانستهاند اجساد 2نفر از قربانیان را بیرون بکشند اما به دلیل آتشسوزی در عقب هواپیما، کار جستوجو و پیدا کردن پیکرهای بقیه قربانیان به کندی پیش میرود. در این میان بخشی از لاشههای گوسفندانی که بار هواپیما بودند نیز به اطراف پرت شده و تیمهای امدادی تلاش میکنند با انتقال آنها، محوطه را پاکسازی کنند.
خانوادههای نگران
کمکم جمعیت مقابل کوچه بیشتر میشود. بخشی از آنها خانوادههای سرنشینان هواپیما هستند که بعد از شنیدن خبر خودشان را به اینجا رساندهاند. اضطراب و نگرانی در چهرههایشان موج میزند. خبرهای اولیه را شنیدهاند اما آمدهاند تا خودشان حقیقت را بفهمند. زنی با چشمان پفکرده از گریه جلو میآید و میگوید که همسر یکی از خلبانهاست. میگویم یکی از سرنشینان هواپیما زنده مانده و او را به بیمارستان بردهاند. میپرسد: اسمش چه بود. تو رو خدا اسمش را بگو. یکی میگوید: ظاهرا خلبان بوده. زن میگوید: هواپیما 4خلبان داشت. شوهرم اسمش محمد عبدلی است. اسم کسی که زنده مانده این نبود؟ اصلا اسم ندارید؟ از کی میشه پرسید؟ تو رو خدا میشه بپرسید که اسم کسی که زنده مانده چی بود؟ در همین هنگام تعدادی از نیروهای اطلاعاتی میآیند و با دلداری سعی میکنند زن را آرام کنند. بقیه خانوادهها هم نگران و مضطرب هستند و بعضی از آنها اصرار میکنند که میخواهند محل حادثه را ببینند. مأموران آنها را همراهی میکنند و به داخل ویلای محل حادثه میبرند و بعد برمیگردانند. خانوادهها دیگر نه رمقی برای ایستادن دارند و نه نایی برای گریه کردن. برای همین یکی پس از دیگری راهی بیمارستان و پزشکیقانونی میشوند تا شاید گمشده خود را در آنجا پیدا کنند.
اجساد سوخته
عملیات امداد و جستوجو ادامه دارد. جستوجوگران بعد از چندساعت تلاش، پیکر بیجان 15نفر از سرنشینان هواپیما را بیرون کشیده و در داخل کاورهای مخصوص قرار داده و راهی پزشکیقانونی میکنند. یکی از نیروهای امدادی میگوید: «اجسادی که در عقب هواپیما پیدا کردیم، متاسفانه سوخته بودند. چون در آن قسمت آتشسوزی رخ داده بود و همین مسئله کار ما را برای بیرون کشیدن اجساد سخت کرده بود.» با گذشت زمان فضای امنیتی محل حادثه بیشتر میشود و مأموران از عکاسان و خبرنگاران میخواهند که آنجا را ترک کنند. دیگر از خانوادههای نگران هم خبری نیست و آنها حالا عزادار عزیزانشان هستند که در این حادثه هولناک جان باختهاند.
هواپیما چطور سقوط کرد؟
اینکه علت حادثه چه بود، کارشناسان ارتش با بهدست آوردن جعبه سیاه هواپیما در حال بررسی این موضوع هستند اما تحقیقات اولیه نشان میدهد که هواپیما قصد فرود اضطراری در فرودگاه فتح البرز را داشته است. بنا بر اعلام روابط عمومی ارتش؛ صبح دیروز یک فروند هواپیمای باربری۷۰۷ حامل گوشت برای کمک در طرح مردمیاری، از مبدأ بیشکک کشور قرقیزستان به مقصد تهران در پرواز بود که اقدام به فرود اضطراری در فرودگاه فتح البرز کرد. اما در هنگام فرود از باند خارج و پس از برخورد با دیوار انتهایی باند دچار آتشسوزی شد. سرنشینان هواپیما 14نفر از پرسنل ارتش و 2غیرنظامی بودند که متاسفانه در این حادثه 13نفر از پرسنل ارتش به همراه 2غیر نظامی جان باختند و به شهادت رسیدند. در این حادثه و به علت برخورد هواپیما با منازل مسکونی، تعدادی از منازل خسارت دیدند.
تسلیت رئیس شورای شهر
به دنبال این حادثه دردناک، محسن هاشمی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران در پیامی سقوط هواپیمای باری ارتش و قربانی شدن 15 نفر را تسلیت گفت. همچنین رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح استان البرز جزئیاتی از بررسی سانحه سقوط هواپیمای۷۰۷ نهاجا را اعلام کرد. فرجالله افشار، ضمن تسلیت به بازماندگان این حادثه به باشگاه خبرنگاران جوان گفت: به دنبال حادثه و با حضور گروه اعزامی دادسرای نظامی در محل، دستور انتقال اجساد به پزشکی قانونی و بررسی هویت دقیق تعدادی از جانباختگان که اجسادشان قابل شناسایی نبود، از طریق آزمایش DNA صادر شد. وی با اشاره به کشف جعبه سیاه هواپیما گفت: با دستور بازپرس پرونده، جعبه سیاه هواپیما در اختیار گروه فنی نهاجا که در محل حاضر بودند، قرار گرفته است و نتایج بررسی آن ظرف مدت معینی به بازپرس پرونده اعلام خواهد شد. این مقام قضایی همچنین از دستور دادسرای نظامی برای شناسایی صاحبان خانههای تخریب شده و امحای لاشههای گوشت باقیمانده خبر داد. افشار گفت: سازمان قضایی نیروهای مسلح قبل از اعلام نظر کارشناسان سوانح هوایی درباره علت وقوع این سانحه، در حیطه وظایف خود بهزودی مسائل مطرحشده درباره موقعیت فرودگاههای فتح و پیام و مشکلات فنی موجود را در جلسه شورای تأمین استان پیگیری خواهد کرد.
سرنوشت سرنشینان هواپیما
شواهد بهدست آمده حاکی از آن است که از 16سرنشین این هواپیما تنها مهندس پرواز آن جان سالم به در برده و بهدلیل مصدومیت به بیمارستان منتقل شده است. اما 15نفر دیگر جان خود را از دست دادهاند. دکتر مهرداد علی بخشی، مدیرکل بحران سازمان پزشکی قانونی کشور در اینباره گفت: با انتقال اجساد ۱۵ تن از قربانیان سقوط هواپیما در کرج تیم پزشکی قانونی استان البرز به حالت آمادهباش درآمده تا هویت قربانیان مشخص شود. وی ادامه داد: تاکنون هویت 10پیکر به نامهای، غفور قجاوند، محمدباقر ندری، جواد سلیمانی، محمد عبدلی، عزیزالله علیزاده، سعید قاسمی، فریدون شیخی، شاکر آجرلو، مریم زارعینژاد و علی افروغ شناسایی شده و انجام آزمایشها برای تشخیص هویت دیگر قربانیان ادامه دارد. وی در ادامه گفت: محمدرضا طاهری، مصطفی محمودی، جواد مرادی، حمیدرضا لطفیان و داوود ذوالفقاری از سرنشینانی بودند که در لیست پرواز حضور داشتند که انجام آزمایشها برای تشخیص هویتشان در جریان است.
شماری از پرسنل ارتش که در این حادثه به شهادت رسیدند
فرشته نجات
فرشته نجات لحظاتی بعد از حادثه توانست مهندس پرواز را نجات دهد
در حادثه صبح دیروز، یکی از سرنشینان هواپیما به نام فرشاد مهدوینژاد زنده ماند و از مرگ نجات یافت. این مرد چطور و با کمک چه کسی نجات یافت؟ مهرداد راضی، جوان 28ساله کرجی همان کسی بود که در این حادثه از جان خود گذشت تا بتواند سرنشینان هواپیما را نجات دهد و در نهایت موفق به نجات یکی از آنها شد. او در گفتوگو با همشهری میگوید: شهرکی که حادثه در آنجا اتفاق افتاد، یک شهرک اعیاننشین است. کنار شهرک باند فرودگاه فتح است که تا مدتی قبل یک فرودگاه آموزشی بود و خودم بارها دیدهام که برای آموزش خلبانها با هواپیماهای کوچک و هلیکوپتر از آن استفاده میشود. اما اینکه چطور این هواپیما از آنجا سردرآورد، شاید میخواسته فرود اضطراری کند اما موفق نشده. او ادامه میدهد: من در یک پروژه ساختمانی در بخش شمالی شهرک زیبادشت کار میکنم. صبح تازه مشغول کار شده بودم که صدای هواپیما را شنیدم. خیلی پایین بود.
صدای موتورهایش میآمد و بعد ناگهان صدای سقوط و انفجار. با شنیدن این صدا به سرعت سوار ماشین شدم و رد دود را گرفتم و خودم را به محل حادثه رساندم. اولین نفری بودم که به آنجا رسیدم. هواپیما خورده بود به دیوار یک ویلا و از آن رد شده و وارد حیاط بزرگ ویلای دیگر شده بود. مهرداد خوب میدانست که در این شرایط، زمان حکم طلا را دارد. برای همین بیکار ننشست و تصمیم گرفت وارد ویلا شود؛ «از دیوار بالا رفتم. بالای دیوار سیمخاردار بود که گرفت به لباسم و زخمی هم شدم. از آن بالا حدود 15متر با هواپیما فاصله داشتم. فریاد زدم: «کسی زنده است؟» همان لحظه صدایی شنیدم. صدای کمک بود. از بالای دیوار پایین پریدم و رفتم سمت دماغه. شاید حدود 300متر رد کشیده شدن هواپیما روی زمین دیده میشد. هواپیما چرخهایش را از دست داده و همینطور روی زمین کشیده شده تا اینکه به پشت ساختمان ویلا برخورد کرده بود. دواندوان رفتم سمت دماغه. بهخاطر برخورد با ویلا، بخشی از دماغه پاره شده بود. از سوراخ آن به داخل نگاه کردم. دیدم دستی تکان خورد. رفتم داخل و 2، 3نفر را دیدم. یکی از آنها زنده بود. بقیه را نمیدانم. تکان نمیخوردند. هر طوری بود کمک کردم و آن مرد را از داخل هواپیما بیرون کشیدم. سروصورتش خونی بود. چون هواپیما راهم را بسته بود، مجبور شدم ساختمان را دور بزنم تا او را به مقابل در ورودی ویلا برسانم. در بین راه او فریاد میزد که 15نفر دیگر داخل هواپیما هستند.
ضربان قلبم تندتند میزد. به در که رسیدم، با همه زوری که داشتم جکهای در را شکستم و آن را باز کردم تا بقیه بیایند داخل و مرد زخمی را ببرند. نمیدانم در آن لحظه چطور چنین زوری پیدا کرده بودم. وقتی چند نفر داخل آمدند، دوباره به سمت هواپیما دویدم. میخواستم آن 2نفری را که دیده بودم بیرون بکشم. به هواپیما که نزدیک شدم، آتش گر گرفت و بعد انفجار رخ داد. دیگر نتوانستم جلوتر بروم. صحنه وحشتناکی بود. هواپیما جلوی چشمانم میسوخت و کاری از دستم ساخته نبود. نمیدانم آن 2نفر زنده بودند یا نه اما نشد که بروم و آنها را بیرون بکشم. با دیدن این صحنه به سمت ویلا دویدم. چون احتمال داشت کسی داخل آنجا باشد. کنتور گاز را قطع کردم و با چوب شیشه پنجرهها را شکستم که مبادا دود ویلا را پر کند و کسی داخل آن جانش را از دست بدهد. هنوز هم که حدود 7ساعت از آن ماجرا میگذرد پاهایم میلرزد. تا چندساعت بعد همانجا ماندم و به آتشنشانان که تازه رسیده بودند کمک میکردم. حتی شیلنگ آتشنشانی دست من بود. ای کاش میتوانستم همه سرنشینان هواپیما را بیرون بکشم.»