بازگشایی تئاتر نصر
مهرداد رهسپار، روزنامهنگار
پاییز سال۱۳۶۷ است که تماشاخانه تهران یا همان تئاتر نصر بار دیگر باز میشود. اما نه با نمایشنامههایی به سیاق نمایشهای دوران افتتاح در عصر پهلوی اول، و نه به شکل نمایشنامههای لالهزاری پیش از انقلاب بلکه با نمایش دفاعمقدس «صدا کن لیکو» نوشته مجید جعفری و کارگردانی عزتالله مهرآوران. معنای لیکو میان آبادانیها، آژیر شیفت کاری پالایشگاه نفت است. این نمایش همانطور که از نام آن بر میآید، داستان چند خانواده کارمند شرکت نفت را روایت میکند که پس از جنگ، آبادان را ترک کرده و در نقطهای امن خاطرات خود را مرور میکنند. علیرضا سمیعآذر، مسئول امور هنری جهاد دانشگاهی که متولی بازگشایی تئاتر است، در همان زمان طی گفتوگویی با مجله نمایش، در دفاع از اقدام خود برای بازگشایی تئاتر نصر میگوید: «انگیزهای که منتهی به راهاندازی تماشاخانه تهران یا به تعبیری نوگشایی آن شد به آن سالن محدود نمیشود. اقدام به فعالیت یک مرکز فرهنگی و هنری (و نه لزوما تئاتری) توسط بخش غیردولتی تحت نظارت و حمایت دستگاههای دولتی، امروز یک ضرورت است. البته من این ضرورت را درصورتی حائز اهمیت میدانم که آن مرکز توانایی عرضه کارهای هنری را داشته باشد. و مضافا، نظارت بخش دولتی در عمل به مثابه ترمزی برای کاهش استعداد تولید و یا عرضه هنری نباشد. درک 2ضرورت فرهنگی و اقتصادی از نظر من به راهاندازی سالن تئاتر نصر منجر شد. هماکنون در تهران کمتر از 7سالن تئاتر (فعال) داریم که این سالنها با حداکثر ظرفیت خود مجموعا کمتر از یکهزارم جمعیت تهران بزرگ را پاسخگو هستند. یک فرض حداقل داریم که در حدود یکسوم مجموع جمعیت از نظر سنی و شرایط دیگر، مخاطبان تئاتر را تشکیل میدهند. در این صورت برای هر ۳۰۰۰ نفر شهروندانی که میتوانند از زمره علاقهمندان به تئاتر باشند فقط یک صندلی جا داریم!؟ حالا اگر همین امروز ۷سالن دیگر که یکیاش هم میتواند تئاتر نصر باشد، افتتاح کنیم رقم یک صندلی برای ۳۰۰۰ شهروند را به 2صندلی تبدیل کردهایم. در گوشه و کنار من هم میشنوم که گهگاه به فساد حاکم بر این قبیل مکانها در زمان طاغوت اشاره میشود، و حتی بعضا کسانی!؟ فقط با نگاه به آنچه در گذشته روی میداده، بدون توجه به واقعیتهای امروز برای آن نسخه میپیچند. در اینجا چند نکته را میخواهم یادآوری کنم: اولا آنچه مهم است بستن یک مکان به اتهام ماسبق ناسالم آن نیست بلکه تبدیل آن به محیطی سازنده و سرشار از فضای اخلاقی و فرهنگی اهمیت دارد و حتی قابل تقدیر است. اگر فکر کنیم با قفلکردن مراکز فرهنگی-هنری نیازهای جامعه امروز را پاسخ گفتهایم، هم خودمان را گول زدهایم و هم امکان اشاعه همان برنامهها را بهصورتهای دیگر و احتمالا غیرقابل کنترل فراهم ساختهایم».