منوچهر آتشی:
دیدار دوم
نگاه ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته اند سکوت چقدر جای صدا را هنوز نگفته ام دوستت دارم نگاهم اما به عربده گفت عربده ای که نرگس حافظ راپژمرده کرد هنوز نگفته ای دوستت دارم سکوتت اما بارانی شد و دل صنوبری خشکم را خرم کرد در این تابوت آرواره ، سروی به شکل دل آدمی بود سروی مرده در خشکسال مهر از مژگان میترایی تو آفتابی جاری شد مرده بیدارشد و تابوت را شکست و شلنگ انداز خیابان ها را باغ سرو کرد سکوت چقدر جای صداها را می گیرد هنوز نگاه چه ظالمانه جای کلمه ها را این تقدیر دیدار بیگاه ما نیست از تمامی تاریخ بپرس