سرای امید کرمانشاه
کتابخانه «سرای امید» روستای زرده با همراهی همه ایرانیان پربار خواهد شد
ناهید زندی صادق/همدان- خبرنگار
سالی گذشت از فاجعه ویرانگری که تن کرمانشاه را لرزاند و دل ایرانبانو را شکست؛ زلزلهای که خواب از چشم کودکان این دیار ربود و آرامش و امنیت خانه را از آنها گرفت. آن روزها با چند نفر از فعالان مدنی همدان راهی روستای زلزلهزده زرده شدیم. چند ساعتی در بهت و حیرت گذشت. جای نشستن نبود. کمپ را با کمک اهالی روستا مرتب کردیم. گام نخست جمعکردن کودکان وحشتزدهای بود که ترس در جانشان رسوخ کرده بود؛ مهدکودکی در هیاهوی کودکان روستای زرده شکل دادیم و با قصهگویی، شعرخوانی و بازیهای فکری تلاش کردیم آنها را برای چند ساعت از فضای زلزله دور کنیم. در این بین پرسیدن سوالی از بچهها درباره کتابهایی که خوانده بودند، مرا به فکر واداشت که چرا روستایی با حدود 1500 نفر جمعیت، کتابخانه ندارد؟
دنیای کودکانه بعد از زلزله
کتابهایی که روز اول به بچهها دادیم، روزهای بعد در چادرها دست به دست میشد. وقتی ما را میدیدند با شور و شوق از داستان کتاب میگفتند. دیدن این شور و علاقه همه را تحت تاثیر قرار داده بود، اما آن روزها عمق فاجعه به حدی بود که فقط به نیازهای اولیه مردم فکر میکردیم و مجالی برای فکر کردن به کتابخانه نبود. پس از آن درباره علاقه کودکان به کتابخوانی به یکی از اهالی همان روستا که از تهران برای کمک به مردم آمده بود، صحبت کردیم. پاسخ داد: «شاید یکی از بزرگترین آرزوهای من تأسیس کتابخانه در روستا بوده و هست، زیرا از زمان کودکی ناچار بودیم برای دستیابی به کتاب و کتابخانه به شهرهای دور و نزدیک برویم.» همین حرف نخستین جرقه تأسیس کتابخانه روستا را زد و به او قول دادیم در سالگرد زلزله، روستا کتابخانه عمومی داشته باشد. فعالان فرهنگی همدان پیشتر این کار را در چند روستای اطراف همدان به سرانجام رسانده بودند و تجربه ثابت کرده بود، کار سخت و غیرممکنی نخواهد بود. انتشار فراخوان و رسیدن نخستین کمکها هم ما را برای ادامه کار تشویق کرد و در نهایت به عهدی که بسته بودیم، وفا کردیم.
چرا کتابخانه؟
روزنامهنگار و فعال مدنی همدانی دراینباره میگوید: «زمانی که از طرح صحبت کردیم علاوه بر سنگاندازیها، بسیاری بر ما خرده گرفتند که مردم مناطق زلزلهزده کرمانشاه خانه ندارند و نیازهای اولیه خود را بهسختی تأمین میکنند و حالا کتابخانه چه ضرورتی دارد؟ اما ما با توجه به تجربه روزهای نخست پس از زلزله میدانستیم مردم به کارهای روزمره مشغول شدهاند و زندگی در این روستا به جریان طبیعی خود نزدیک شده است. از سوی دیگر، برخی از اهالی روستا کتابخانه را یک نیاز مغفول درچند دهه گذشته میدانستند و آن را به آرزویی دستنیافتنی تشبیه میکردند.»
محسن قراگوزلو میافزاید: «در چنین شرایطی با صرف هزینهای کمتر از قیمت یک کانکس امکان کمک به ساختوساز در این روستا نبود، اما ساخت و تجهیز کتابخانه میتوانست با بالابردن آگاهی مردم و امیدبخشی تأثیری روی آنان بگذارد؛ اولاً بتوانند آسیبهای حاصل از زلزله را برای خود و منطقه زیست خویش کمتر کنند و دیگر اینکه اگر خدای نکرده بار دیگر زلزلهای در این روستا یا حتی دیگر روستاها رخ داد، مردم بر اساس آگاهی و دانشی که از مطالعه به دست آوردهاند، خود برای ساختن و آغاز زندگی دوباره پیشقدم شوند. به همین دلیل کتابهایی که به این کتابخانه اهدا شد بیشتر در حوزه مهارتهای فردی، روانشناسی، اطلاعات عمومی و مقابله با بحران بود و شاید فقط نیمی از کتابها در زمینه تاریخ، ادبیات، جامعهشناسی و موارد دیگر خریداری شد.»
او ادامه میدهد: «یکی از اهداف گروه توانمندسازی اهالی روستا بهویژه زنان خانهدار، کودکان و نوجوانان برای آگاهی از راهکارهای مقابله با بحرانهای فردی و اجتماعی بود. البته بر کسی پوشیده نیست که آسیب روحی مردم بحراندیده بیش از آسیب جسمی است. به همین منظور از کارشناسان سازمان بهزیستی کشور و تیم محب در انتخاب و تهیه کتابها کمک گرفتیم.» کورش سلیمانی از اهالی این روستا و فردی است که بیشترین کمک را برای به ثمر نشستن این نهال انجام داد. او معتقد است: «داشتن کتابخانه از نیازهای اصلی هر روستاست و شاید به اندازه یک مدرسه تأثیرگذار باشد.» سلیمانی با توجه به شناختی که از مردم روستا دارد، میگوید: «اهالی روستا از کتابخانه استقبال زیادی میکنند. شاید وجود این کتابخانه موجب شود آنها از فضای مطالعه دور نمانند و برای افزایش دانش و مهارت خود زمان بیشتری را صرف مطالعه کنند.»
برداشت کودکان روستا
آتین یاری، دختر نوجوانی هم که در مقطع راهنمایی تحصیل میکند، از روز اول در فهرستنویسی و مرتب کردن کتابها همکاری داشت، دوست دارد در آینده پلیس شود. او از آرزوهایش میگوید و از اینکه چقدر به کتابخواندن علاقه دارد. با شوق عجیبی داستانهایی را از کتابی که در سفر قبل به زرده به او هدیه داده بودم، برایم نقل میکند و میگوید: «این کتاب را برای دوستانم خواندم. معلمم هم از آن خیلی خوشش آمد و سر کلاس برای بچهها گفت که کتاب خواندن چه فایدههایی برای ما دارد.»
آتین مدرسه را خیلی دوست دارد و میافزاید: «تابستان که مدرسه تعطیل است، حسابی حوصله ما سر میرود یا باید در خانه و پای تلویزیون بنشینیم یا باید به باغ و صحرا برویم و به خانواده کمک کنیم. البته اگر کتابخانه درست شود و کتاب خوب هم داشته باشد، تابستان آینده دیگر بیکار نمیمانم و کتاب میخوانم.»
به کمک زلزلهزدگان
زهره شریعتی مدرس زبان انگلیسی و مترجم است و با همکاری دوستانش در همدان چند کتابخانه روستایی تجهیز کردهاند. او میگوید: «سالها بود دغدغه کتابخانههای روستایی را داشتم، اما در این کار تنها بودم. در «انجمن توسعه محلی بهارستان» از دوستان و آشنایان در تهیه کتاب و قفسه کتاب کمک گرفتیم.» این فعال مدنی پس از تأسیس کتابخانه زرده برای حمایت و همراهی با چند تن از دوستانش به روستا سفر و تعداد زیادی کتاب به کتابخانه هدیه کرده است. او میگوید: «در سالگرد زلزله غرب کشور با کتاب به دیدار فرزندان این دیار رفتیم. هدف ما این بود که بیشتر خود اهالی در ایجاد کتابخانه فعال باشند. واقعاً خوب هم درخشیدند. در این کار دوستان کرمانشاهی کمک زیادی به ما کردند و درکمتر از یک هفته، کمکهای دوستان از تهران تا قزوین و مشهد و کرمانشاه به دستمان رسید. تقریباً هر هفته کارتن کتاب یا بسته پستی حاوی کتاب را از شهرهای مختلف ایران دریافت میکنیم و مردم با کمکهای نقدیشان، ما را پُرتوانتر میکنند.» او ادامه میدهد: «هدف ما در کوتاهمدت، ایجاد کتابخانه در مناطق زلزلهزده روستایی کرمانشاه است که امیدواریم با همراهی و حمایت مردم در آینده در روستاهای سراسر ایران این کار به سرانجام برسد. با امید به اینکه هر روستا درایران یک کتابخانه داشته باشد تا مردم و بهویژه بچههای نازنین روستاها با چراغ دانایی قدم در راه ساختن روزهایی روشن بگذارند.»