فرامرز قرهباغی/نویسنده و روزنامهنگار
عینکت را که برمیدارد، از روی چشمهای بستهات احمد؟ چهارانگشتت را جمع میکردی و شست دستت را موازیشان میگرفتی، هروقت که حرف میزدی، انگار که قلمموی نامرئیات را دست گرفتهای و حالا هاشور میزنی روی خاطرههای خاک گرفته ذهن خوابزده ما، سایهروشنهای ندیده را دیدنی میکنی و با رنگ، نور میپاشی بهسوی تاریکی.
عینکت را که برمیدارد احمد؟ و گفته بودی که از تخت بیایی پایین و از بیمارستان بروی به خانه، دوباره قلممو میگیری دستت و مداد و طرح میزنی و نقاشی میکشی، خیال تصویرهای نادیده را که انگار چیزهایی دیده بودی که ما هزار سال هم خواب دیدنشان را نمیدیدهایم!
عینک را که برمیدارد، که بگوید احمدرضا دالوند، دیگر نمیخواهد ببیند، عینک به چه کارش میآید؟ خواب هم نیست، خواب هم نخواهد دید، یک عمر رنج و هنر را کشیدی روی دوش و بوم.
و نیستی که ببینی همه ختمیها و قرنفلهای نقاشهای نقاشان جهان، در سوگ هنرمندی سرفروافکندهاند، که جهان را زیباتر میخواست و انسان را بیدردتر!
گلهای آفتابگردان دنبال تو میگردند احمدرضا، رو پنهان کردهای ازشان، چرا اینقدر زود؟ واقعا وقت رفتن بود؟
انگار همین دیروز بود، طرههای موی سیاهش را از پیشانیاش، پس میزد، دست راستش را تقریبا گرفته بود رو بهصورت من و با انگشتانش، انگار قلمی نامرئی را در هوا تکان میداد و هاشور میزد، هوای سرد زمستانی دیماه سال شصتوشش یا هفت و حرف میزد درباره هنر طراحی و نقاشی و من سرتا پا گوش بودم و میشنیدم.
حرفش که تمام شد، گفتم: احمد تنها چیزی که به هستی افزوده میشود، اثر هنری خلق شده بهدست هنرمند است و نه هیچچیز دیگر. خندید، بلند و بعد با نگاه نافذش به من خیره شد و گفت: کجا اینو خوندی، از کی شنیدی؟
گفتم: نه نظر خودم رو میگم!
چهرهاش حالتی شگفتزده بهخودش گرفت و گفت: عالی، آفرین، درست فهمیدی، درست گفتی!
سالها یکی از پس دیگری سپری میشد و احمد در خلوت آپارتمان کوچکش، نقاشی میکشید، طراحی میکرد، میخواند و مینوشت و حلقه دوستانش، کمکم کوچک و کوچکتر میشد.
هلا هنرمندا که تو بودی، احمدرضا دالوند، لبخند بر لب و درد در سینه، و انگشتانت، هر یکی چشمه روشنی بود، روشنای «بومدل»های تیره ما! برنخواهی خاست از خواب و خمار ابدی، تا روشن کنی شش روز هفتهمان را به آدینههای پررنگ و نور، برنخواهی خاست، آیینهدار آدینهها، برنخواهیخاست!
در سوگ هنرمند خفته در خواب احمدرضا دالوند
آیینهدار آدینهها
در همینه زمینه :