سنگفرشهای پاریس؛ شاهدان انقلاب و اعتراض
اعتراضهای روزهای اخیر در فرانسه یادآور خشونت و درگیریهای بیسابقه 1968 در خیابانهای پاریس است
محمدامین خرمی/ خبرنگار
سنگفرشهای خیابانهای پاریس طی بیش از 200سال گذشته یگانه شاهد ماندگار جنگ، انقلاب و اعتراض بودهاند؛ رویدادهایی که هربار سرنوشت فرانسه و مردمش را دگرگون کرده و به آن سمت و سوی تازه دادهاند.
3روز از اعتراضها در خیابانهای پاریس میگذرد اما اروپا و جهان همچنان در بهت از میزان خشونتی است که به ناگاه پایتخت فرانسه و بسیاری از شهرهای بزرگ این کشور را به صحنه نبرد میان معترضان خشمگین و نیروهای امنیتی تبدیل کرد. در درگیریهای روز شنبه پاریس، تصاویر بسیاری منتشر شد که معترضانی را نشان میداد که ماشینها را به آتش میکشیدند، شیشههای فروشگاهها را میشکستند و تکههای سنگفرشها را از دل خیابانهای مرکزی شهر بیرون میآوردند و به سمت نیروهای پلیس پرتاب میکردند. این صحنهها برای بسیاری یادآور وقایع جنبش سال1968 فرانسه بود.
رویدادهای بهار سال1968 نیز ناگهان اوج گرفت و البته خیلی زود فروکش کرد. رویدادهای ماه می 1968 فرانسه به شکل سرسامآوری پرشتاب بود. طی این یک ماه جنبشی اعتراضی در میان دانشجویان به یک حرکت میلیونی در میان ساکنان بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ فرانسه تبدیل شد و بسیاری را به میدان مبارزه کشاند. این جنبش اگرچه نام «انقلاب» نگرفت اما نقطه آغاز تحولات اجتماعی و سیاسی بسیاری شد که آثارش هیچ کم از انقلاب نداشت.
از آغاز ماه مارس یعنی 2ماه قبل از آغاز اعتراضها، فضای دانشگاه نانتز، در حومه غربی پاریس، ناآرام بود و دانشجویان به شیوه اداره این دانشگاه معترض بودند. کشمکش میان دانشجویان و مسئولان به اشغال دفتر مدیریت دانشگاه از سوی دانشجویان چپ منجر شد. این ماجرا دخالت پلیس و دولت را بهدنبال داشت. ادامه کشمکشها درنهایت به تعطیلی دانشگاه از سوی دولت در روز دوم ماه می منجر شد. روز بعد دانشجویان دانشگاه سوربن در همبستگی با دانشجویان نانتز به خیابانها ریختند؛ اقدامی که با دخالت نیروهای پلیس و اعمال خشونت بیاندازه آنها به یک درگیری بیسابقه تبدیل شد. طی روزهای بعد اعتراضها همچنان ادامه پیدا کرد. رادیو و تلویزیون فرانسه از انعکاس وقایع منع شده بودند اما مردم از طریق روزنامهها از درگیریها باخبر شدند. رفته رفته مردم ناراضی از وضعیت حاکم بر شرایط اجتماعی و اقتصادی فرانسه نیز به جمع دانشجویان پیوستند. دبیرستانها برای نخستینبار تعطیل شدند و دانشآموزان نیز به صف معترضان پیوستند. خیابانهای پاریس سنگربندی شدند و این شهر به صحنه یک جنگ تمامعیار شهری تبدیل شد. سلاح اصلی معترضان اما سنگفرشهایی بود که از دل خیابانها بیرون میآوردند. بیشتر معابر با همین سنگفرشها سنگربندی شده بودند و دانشجویان و دیگر معترضان در درگیری با نیروهای پلیس ضدشورش، از همین تکه سنگها استفاده میکردند. چند روز بعد کارگران نیز به صف معترضان پیوستند و ژنرال دوگل قدرتمند و اعضای دولتش که تصور میکردند فرانسه در بهترین شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار دارد در مقابل روند وقایع کاملا غافلگیر شدند. کارخانهها، ادارهها، رادیو و تلویزیون تعطیل شدند و حتی کشیشها در کلیساها دست به اعتصاب زدند و کل فرانسه فلج شد. معترضان خواستار استعفای دوگل بودند. او اما روز 30 می در نطقی تلویزیونی اعلام کرد استعفا نخواهد داد. او مجلس را منحل و انتخابات زودهنگام اعلام کرد. پس از این سخنرانی، راهپیمایی گستردهای در حمایت از او به راه افتاد که غوغای «اکثریت خاموش» در مقابل «اقلیت ماجراجو» نام گرفت. تانکها در اطراف پاریس مستقر شدند و ارتش به حالت آمادهباش درآمد. نمایندگان کارگری با دولت بر سر میز مذاکره نشستند و رفته رفته خیابانها خالی شدند. دانشجویان تنها ماندند و کمکم آنها نیز مجبور به ترک خیابانها شدند. جنبش1968 فرانسه همانطور که ناگهانی و برقآسا آغاز شد، به یکباره هم خاموش شد.
ژنرال دوگل یک سال دیگر بر سر قدرت ماند اما در انتخابات بعدی با رأی «نه» مردم فرانسه روبهرو شد. جنبش1968 که به جنبشی اعتراضی در مقابل قدرت حاکم تبدیل شده بود، خیلی زود خاموش شد اما تأثیر خود را بر زندگی اجتماعی مردم گذاشت. دولتهای بعدی فرانسه برای اجتناب از بروز ناآرامیها دست به اصلاحات گسترده و نوسازی تمام بخشها زدند. به کارگران و دانشجویان مزایای بیشتری تعلق گرفت و دستمزدها نیز افزایش پیدا کرد. شاید بهخاطر تجربه اعتراضهای دانشجویی1968 بود که طی سالهای بعد در بسیاری از خیابانهای منتهی به دانشگاهها رفته رفته سنگفرشها جای خود را به لایههای آسفالت دادند تا دانشجویان دیگر در وقایع اعتراضی نتوانند از آنها بهعنوان سلاحی علیه نیروهای امنیتی استفاده کنند. آسفالت روکش بسیاری از سنگفرشهایی شد که از قرن یازدهم مهمان معابر شهر پاریس شده بودند. اینها شاهدان وقایع تلخ و شیرین سیاسی فرانسه بودند که مدفون میشدند.
خیزش علیه طبقه مرفه
انقلاب کبیر فرانسه که یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان بهشمار میرود، از سال 1789 تا 1799 ادامه پیدا کرد و درنهایت به تغییر نظام سلطنتی و ساختار فئودالی این کشور به جمهوری دمکراتیک منجر شد. این پایان ماجرا نبود و فرانسه در سالهای بعد دستخوش جنگهای متعدد، کشتار گسترده و انقلابهای دیگر شد. وقایع روزهای اخیر فرانسه همچون بسیاری از وقایع دیگر تاریخ 3 قرن گذشته این کشور، حرکت اعتراضی مردم عادی علیه دولت حاضر در قدرت بوده است. اعتراضهایی که 3هفته قبل بهخاطر افزایش مالیات گازوئیل و بنزین آغاز شده بود رفته رفته به حرکت اعتراضی مردم به دولت بهخاطر وضعیت معیشتی تبدیل شده است. اکنون بسیاری از معترضان، دولت مکرون را یک دولت متعلق به «بورژواها» میدانند و معتقدند او دیگر نه رئیسجمهور همه مردم بلکه رئیسجمهور طبقه مرفه جامعه است. آنها معتقدند شکاف میان فقیر و غنی طی یک سالونیم حضور مکرون در کاخ الیزه عمیقتر شده است. اعتراضهای فرانسه اکنون به اعتراض طبقه پایین و متوسط علیه طبقه ثروتمند جامعه و بیعدالتی اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است.
امانوئل مکرون حدود یک سالونیم پیش خود بهعنوان چهرهای خارج از قدرت وارد انتخابات شد و به ریاستجمهوری رسید. مکرون نماد خیزش سیاسی و انقلابی در برابر احزاب حاکم بود. اکنون خیزش مردم خود او را هدف قرار داده است. اکنون بسیاری در همان خیابانهایی که برای رأی دادن به مکرون صف کشیده بودند، علیه رئیسجمهور جوان فریاد «استعفا، استعفا» سر میدهند.