• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
شنبه 23 دی 1396
کد مطلب : 3964
+
-

بررسی تغییر پوشش تهرانی‌ها

تهران؛ پیشتاز تغییر در سبک پوشش

پوشش
تهران؛ پیشتاز تغییر در سبک پوشش

سمیرا دردشتی:

اهمیتی که امروزه ایرانیان برای سبک پوشش خود قائلند اگرچه تا حدود زیادی متأثر از تحولات فرهنگی مغرب‌زمین و رواج شماری از پوشش‌های تازه تحت عنوان «مد» است، امری غریب و غیرتاریخی نیست. این توجه ویژه، از سال‌های بسیار دور قابل ردیابی‌است؛ چراکه لباس ملل مختلف ـ به‌ویژه ملت‌هایی که تاریخی کهن دارند ـ بازنمود شیوه حیات مادی و معنوی آنها در دوره‌های مختلف و نوع جهان‌بینی‌شان در هر عصر است.

پوشش مردم تهران

اینکه لباس‌پوشیدن تهرانی‌ها تابع سبکی خاص و متفاوت از دیگر مردم ایران بوده باشد، چندان قابل تأیید نیست. به‌ نظر می‌رسد که تهرانی‌ها نیز در روزگاران گذشته، از شیوه‌های لباس‌پوشیدن دیگر مردم ایران تبعیت می‌کرده‌اند و گاه رفت‌وآمد حکومت‌ها تغییراتی در نحوه پوشش آنها نیز پدید می‌آورده است. به طور مثال تلاش صفویه برای انتساب به سادات و بهره‌گیری از عناصری به این منظور در البسه این دوره (مانند شال سبز یا عمامه‌هایی به همین رنگ) موجب شد که تغییراتی در سبک پوشش مردم ـ به‌ویژه علما و رجال ـ پدید‌ آید. در دوره افشاریه و زندیه، سبک پوشش مردم، تغییرات اندکی نسبت به دوره صفویه داشت اما به‌مراتب از شکوه و تزئینات آن کاسته شد. پیراهن‌ها و قباها کوتاه‌تر شد و مردم عادی برای لباس‌های خود از پارچه‌های دستباف ارزان‌قیمت مانند برک و چوخا استفاده می‌کردند. پیراهن‌ها از جنس نخ و بدون یقه دوخته می‌شد و شلوارها گشاد و دارای بند بود؛ بندی که آن را از جلوی شلوار گره می‌زدند. مردم عادی معمولا کلاه نمدی بر سر می‌گذاشتند و بنا بر توان مالی، از گیوه، چاروق، نعلین یا کفش چرمی به عنوان پای‌افزار استفاده می‌کردند.

با این همه، ایجاد تحول اساسی در پوشش مردم تهران را ـ مانند دیگر تحولات این شهر ـ باید از دوران قاجاریه پی‌گرفت. تا این‌زمان در تهران، عمدتا پوشش مردم تابع پوشش مردم دیگر مناطق کشور، تحولات شکل‌گرفته در سایر نواحی یا حمله اقوام گوناگون به ایران بود اما با حضور حکومت در این شهر، مردم تهران نخستین کسانی بودند که از تحولات مدنظر حکومت و شیوه پوشش آن متأثر می‌شدند و تغییرات از طریق آنها به دیگر نواحی ایران منتقل می‌شد.

آنچه سرگذشت تهران را در زمینه سبک پوشش، نسبت به دیگر پایتخت‌های ایران در ادوار گذشته متفاوت نشان می‌دهد و آن را به منشأ اصلی تحولات پوشش در کل ایران مبدل می‌کند، نه روی‌کارآمدن قاجاریه بلکه ورود مدرنیته به ایران بود. متعاقب همین تفکر و از آنجا که تجربه مدرنیته، بیشتر جنبه ظاهری داشت لباس، یکی از نخستین عناصری بود که در تهران و به تبع آن ایران، متحول شد.

 

کلاه تهرانی‌ها

به جهت اهمیتی که ایرانیان به سر ـ به‌ عنوان عضو اصلی بدن ـ می‌دادند کلاه، یکی از اجزای مهم پوشش در میان مردم ایران بود؛ علاوه بر آن، از یک سو، تغییر کلاه، حکایت از رفت‌وآمد سلسله‌ها و گروه‌های قوی مختلف داشت و از سوی دیگر کلا‌ه، نمادی به منظور شناخت گروه‌های مختلف اجتماعی به شمار می‌رفت؛ به همین دلیل، از دیرباز مردم مناطق مختلف و اقوام ایران، از طریق نوع کلاه، از یکدیگر قابل بازشناسی بودند. همچنین در شهرها و ازجمله تهران، این امر در رابطه با اصناف   صادق بود. سادات، روحانیون، معلمان، اطبا و داروسازها، هر کدام کلاه‌های مخصوص به خود   داشتند. همچنین کلاه، نشانی برای تشخص افراد به شمار می‌رفت و طبقات مختلف اجتماعی از نوع و جنس کلاه متفاوتی استفاده می‌کردند. اهمیت کلاه برای مردان، همپایه حجاب برای زنان بود و کمتر امکان داشت مردی بدون کلاه در انظار عمومی ظاهر شود. حضور بی‌کلاه در جمع، نشانه بی‌ادبی و بی‌وقاری، فقر، ننگ، بی‌آبرویی و در بیشتر مواقع در نظر مردم، علامت دیوانگی بود. پولاک در مورد شیوه کلاه‌سرگذاشتن ایرانیان می‌نویسد: «کلاه را چنان باید بر سر گذاشت که قسمت اعظم لاله گوش را بپوشاند و این ظاهرا رسمی‌است که از زمان رواج گوش‌بریدن متداول شده است».

کلاه اعیان عمدتا از پوست بره‌های بخارا تهیه می‌شد و چون پوست، زود فرسوده می‌شد افراد ناچار بودند هر چند سال یک ‌بار مبالغی برای خرید کلاه جدید بپردازند و به این ترتیب مبلغ زیادی پول از کشور خارج می‌شد. مردم عادی و فقرا، کلاه خود را از پوست بره‌های محلی تهیه می‌کردند.

 

لباس تهرانی‌ها

پولاک که به موضوعات اجتماعی در زندگی مردم ایران توجهی ویژه داشته در میان سفرنامه‌نویسان خارجی یکی از مهم‌ترین کسانی‌است که به پوشش ایرانیان توجه کرده‌اند. احتمالا این توجه ناشی از وسواسی بوده که وی در این رابطه از ایرانیان مشاهده کرده است؛ چنان‌که می‌نویسد: «ایرانی‌ها برای لباس زیبا، اهمیت بسیار قائلند؛ بسیار دوست دارند که برازنده و تمیز لباس بپوشند و این امر حتی در مورد کسانی که پا به سن گذاشته‌اند نیز صادق است. برخلاف سایر کشورهای اسلامی، حتی در میان طبقات کارگر و فرودست (به استثنای درویش‌ها) به‌ندرت آثار غفلت و تسامح در لباس‌پوشیدن مشهود است؛ به همین دلیل صحبت از لباس و اسب، نقل مجالس جوانان است و آنها برای این دو چیز، ارقام بسیار زیادی خرج می‌کنند».

لباس عمده مردان تهرانی تا پیش از ورود لباس‌های فرنگی به کشور «جبه» بود؛ لباسی گشاد و بلند که بسیاری از پژوهشگران، ورود آن به ایران را نتیجه حمله اعراب مسلمان می‌دانند. البته شماری نیز بر این باورند که این پوشش به نواحی ترکمن‌نشین تعلق دارد و به جهت راحتی آن فراگیر شده است؛ البته قبا نیز همچنان رواج داشت. پوشش پا هم بنا بر رویه پیشین، عمدتا گیوه با تزئینات مختلف بود.

زنان تهرانی مانند دیگر زنان شهرنشین، حضور چندانی در عرصه اجتماعی نداشتند و عمده اطلاعاتی که از نوع پوشش آنها به دست آمده، حاصل کنجکاوی سیاحان فرنگی و برخی از تصاویر تهیه‌شده در نیمه دوم عصر قاجاریه است. به ‌نظر می‌رسد که همواره در دوخت لباس زنان نسبت به مردان، ظرافت و لطافت بیشتری مد نظر بوده و از تزئینات مختلفی به ‌منظور زیباسازی آن استفاده می‌کرده‌اند. لباس زنان نیز مانند قبای مردان در گذشته بسیار بلند بود و زیر آن شلوار می‌پوشیدند. آنان نیز مانند مردان، پیراهن خود را روی شلوار می‌کشیدند و هرچه شلوارها پف‌دارتر بود، نشان از تشخص بیشتر داشت. زنان، هنگام خروج از خانه چادر سر می‌کردند. چادرها عمدتا از جنس نخ و گاهی ابریشم بود، پایین آن دامنی گرد داشت و قسمت بالایی آن را به وسیله قیطان، روی سر نگه‌می‌داشتند. همچنین صورت خود را با یک پارچه نخی چهارگوش و سفید، از بالای پیشانی می‌پوشاندند.

 

لباس مدرن

شاید یکی از نخستین حوزه‌هایی که با ورود مدرنیته به تهران تحت تأثیر قرار گرفت، لباس بود. درحالی‌که ایرانیان برای قرن‌ها از پوشش نسبتا واحدی تبعیت کرده بودند و تغییرات محدودی در شیوه لباس‌پوشیدن آنها ـ حتی در اثر بزرگ‌ترین تهاجمات تاریخی ـ پدید آمده بود، مدرنیته آمده بود که لباس‌های کهنه را بلااستفاده کند. با این همه مانند دیگر مظاهر نو، لباس نیز به‌آسانی مورد پذیرش قرار نگرفت. شاید یکی از نخستین تلاش‌ها در تاریخ ایران برای اینکه لباس فرنگی بر تن ایرانیان کنند، تلاش‌های عباس‌میرزا در پی شکست از روسیه برای پدیدآوردن ارتش جدید بود که با دعوت از افسران فرانسوی و بعد انگلیسی، قرار شد ارتش ایران به شکل ارتش های اروپایی از لباس متحدالشکل استفاده کند. در همین ساحت نظامی نیز کار با مقاومت جدی سربازان مواجه شد و به‌ویژه آنان حاضر نشدند کلاه‌های خود را با کلاه‌های جدید فرنگی تعویض کنند.

هرچند عباس‌میرزا زمانی که دانشجویانی را به منظور تحصیل راهی انگلستان کرد، بر حفظ لباس آنها در خارج از کشور تأکید داشت اما به مرور با افزایش شمار این دانشجویان در دوره‌های بعدی، این افراد با لباس‌های جدید وارد ایران می‌شدند و سبک پوشش خود را که گاه از سوی مردم مورد تمسخر نیز قرار می‌گرفت، نشانی برای تفاخر می‌دانستند. این افراد به‌مرور روزنامه‌هایی تأسیس کردند و بر فعالیت‌های روشنفکرانه در رابطه با لباس هم متمرکز شدند. به باور آنها لباس‌های ایرانیان یکی از دلایل عقب‌ماندگی‌شان بود و یکی از نخستین گام‌ها برای توسعه ایران، تغییر شیوه پوشش مردم به شمار می‌رفت. به‌مرور سفارتخانه‌های جدید در تهران گشایش یافت و خیابان‌های شهر جولانگاه آخرین مدهای لباس‌های فرنگی‌ای شد که به وسیله کارکنان سفارت و همسران آنها مورد استفاده قرار می‌گرفت.

به این ترتیب، به‌مرور افراد بیشتری تمایل به پوشیدن لباس جدید ـ دست‌کم به منظور تظاهر به فرنگی‌مآبی ـ پیدا می‌کردند و مغازه‌هایی برای دوخت و فروش لباس‌های جدید در تهران گشوده شد. با این همه اغلب مردم، سبک کهن پوشش خود را ترجیح می‌دادند. با تشکیل نظام اداری به شیوه نوین در اوایل دوره پهلوی، این ادارات کارکنانی پیدا کردند که چون درآمد آنها وابسته به دولت بود عمدتا از سبک پوشش مورد تأیید آن تبعیت می‌کردند و به‌مرور رضاشاه تحت تأثیر مشاوران خود، قوانینی را به منظور متحدالشکل‌کردن لباس کارکنان دولت، در نظر گرفت. به این ترتیب با بزرگ‌شدن دولت و ایجاد سازمان‌ها و نهادهای جدید، به‌تدریج طبقه‌ای ایجاد شد که کت‌وشلوار می‌پوشید، کراوات می‌زد و چون از حقوق دولتی بهره می‌برد از تمکن مالی نسبتا خوبی هم برخوردار بود. این شرایط موجب شد که کارکنان ادارات صاحب نوعی تشخص شوند و پوشش آنها نیز صاحب ارزش شد.

در دی‌ماه سال1307با تلاش حکومت پهلوی، قانونی به تصویب مجلس شورای ملی رسید که طی آن قرار شد برنامه‌هایی برای متحدالشکل‌کردن لباس مردان و تغییر نوع پوشش آنها در جامعه اعمال شود؛ چند سال بعد نیز رضاشاه فرمان کشف حجاب اجباری را برای زنان به اجرا گذاشت تا رفتار مردم در مورد پوشش، به‌اجبار مدرن شود. این تلاش‌ها تنها به ‌دلیل سیطره حکومت، تا حدودی در پایتخت (با وجود مقاومت‌های صورت‌گرفته) امکان پذیر شد و در دیگر مناطق کشور با وجود همه تلاش‌ها، کمتر موفق بود.

منابع:

  • 1) حسن‌بیگی، م، تهران قدیم، منصوری، 1377.
  • 2) پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک «ایران و ایرانیان»، انتشارات خوارزمی، 1368.
  • 3) بژگی، طیبه، «بحثی در لباس و پوشش مردم ایران در دوره افشاریه» تاریخ پژوهی، 1391.
  • 3)کشتمند، ناهید، «عکس‌العمل طبقات جامعه در برابر قانون کلاه پهلوی»، پیام بهارستان، 1388.

این خبر را به اشتراک بگذارید