کمالگراهایی که همهچیز را میخواهند، خوبش را هم میخواهند، مشکلی جدی دارند
وقتی همیشه 20 نیستی
سمیرا مرکدی کارشناس: نادر اباذری / دکتری روانشناسی بالینی
کمالگرایی! ظاهر کلمهاش زیباست و باد به غبغب آدم میاندازد، درحالیکه کمالگراها اغلب افرادی شکستخورده و افسرده با رؤیاهایی از دست رفتهاند. گاهی به حدی سختگیر میشوند که لقب دیکتاتور بهخود میگیرند. تفریح را به خودشان حرام میکنند و معمولا اهدافشان دور از دسترس است و حتی خودشان هم برای شروع، همت برداشتن گام اول را ندارند. پس اگر تا امروز اطرافیانتان از شما بهعنوان کمالگرا یاد میکردند و با ژستی خاص و نگاه بالا به پایین پاسخ میدادید و فکر میکردید کمالگرایی صرفا یک مزیت است، این متن را تا انتها بخوانید تا باورتان درباره خودتان واقعی شود؛ شاید شما یک کمالگرای شکستخورده باشید که روی اعصاب خانواده و اطرافیانتان هستید.
ایدهآلگراهای موفق
دکتر اباذری معتقد است که ریشه کمالگرایی به وسواس میرسد. اینطور میگوید: «وسواس و سختگیری خانواده از مهمترین دلایل شکلگیری کمالگرایی در کودکی یا نوجوانی است. البته اگر کمالگرایی نتیجه دهد و کارکرد داشته باشد و حال فرد خوب باشد مشکل ندارد و مثبت است اما آمار نشان میدهد که اغلب احساس رضایت ندارند یا شکست خوردهاند». کسانی که کمالگرای بهنجار یا سازگارانه هستند معیارهای بالایی برای خود درنظر میگیرند، اما بهجای اینکه رسیدن یا نرسیدن به آن معیارها برایشان مهم باشد، نفس تلاشکردن برای رسیدن به هدف برایشان اهمیت دارد. کمالگرایان مثبت، اهداف بلند دارند، اما برای رسیدن به آن، هدف را خرد میکنند. کمالگرایی بهنجار نهتنها باعث مشکلی نمیشود، بلکه باعث میشود که فرد استعدادهای خود را شکوفا و به احساس رضایت شخصی بالایی دست پیدا کند. اما مشکل اصلی این است که اغلب کمال گراها در فکر آن هستند که مبادا اشتباهی از آنها سر بزند. آنها هیچوقت کاملا احساس پیروزی نمیکنند و حالشان خوب نیست. اباذری ادامه میدهد: «توقف محض در هر زمینهای از ویژگیهای این افراد است؛ گامبهگام حرکت نمیکنند».
مشکل در ارتباطات
کمالگرایی یک ویژگی شخصیتی است که معمولا در کودکی شکل گرفته است. عزتنفس براساس معیارهای خارجی پایهریزی شده و این امر میتواند فرد را نسبت به نقطهنظرها و انتقادات دیگران آسیبپذیر و بهشدت حساس کند. افراد کمالگرا غالبا شکست را با از دستدادن ارزش و بهای شخصی و اشتباه را مساوی با شکست میدانند؛ بنابراین فرصتهای یادگیری را از دست میدهند. درصورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند، بهدلیل ترس از پذیرفتهنشدن از سوی دیگران، دچار وحشت میشوند و کوششهای خود را ناکافی تلقی میکنند. علاوه بر اینها کمالگرایی آفت ارتباط است چون نمیگذارد حس خوبی به دیگران داشته باشید. چنین فردی نمیتواند راحت از اشتباه دیگران بگذرد. از رفتارهای ساده و معمولی دیگران در ذهنش کوه میسازد. از نوع سلام کردن تا نگاه و رفتار دیگران در ذهنش داستان میسازد و انتظارهای بیش از حد دارد. به همین دلیل کمالگراها معمولا در روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند. از طرف دیگر آنها نمیتوانند ضعفهای خود را بپذیرند و برای اینکه دیگران متوجه نشوند، یا وارد رابطهای نمیشوند و یا خود را دور نگه میدارند و دور خود دیوار میکشند. اباذری ادامه میدهد: «آدم کمالگرا سخت میبخشد و فراموش میکند. ذهنش با چیزهای پوچ پر است. یک رفتار بد عمد یا غیرعمد دیگران در ذهنش میماند و آزارش میدهد و پرخاشگر میشود چون با خودش و دنیای خودش و حتی زمانه جنگ دارد.»
اختلاف در خانه کمالگراها
داشتن معیارهای بالا برای موفقیت و ترس از شکست یا ناموفقبودن، سلامت روان فرد را به خطر میاندازد. تصور کنید دانشآموزی که از خودش انتظار دارد فقط در بهترین دانشگاه قبول شود، نویسندهای که انتظار دارد هر مطلبش در سطح جهان بدرخشد و ورزشکاری که نتیجه مساوی برایش یک شکست بزرگ بهشمار میرود، چقدر ترس، نگرانی و درنتیجه استرس و اضطراب را تحمل میکنند! از آنجا که افراد کمالگرا معمولا اهداف غیرقابل دسترس را انتخاب میکنند و شکست میخورند، خیلی اوقات به سرزنش خود مشغول میشوند که نتیجهاش معمولا کاهش عزتنفس و اضطراب و افسردگی است. به گفته اباذری، کمالگراها در زندگی خانوادگی هم با چالشهایی جدی مواجه میشوند؛ «بهعنوان مثال، یک مراجعهکننده دارم که ششساله است. او را بهدلیل رفتارهای عجیب و اینکه هر کاری را میخواهد به شکل افراطی، مشخص و دقیق انجام دهد، به کلینیک آوردهاند. این کودک کافی بود حتی در بازیهایش کوچکترین اشتباهی مرتکب شود؛ مثلا کافی بود حرکت ماشین اسباببازیاش کمی از مسیر اصلی منحرف شود تا با احساس نارضایتی، شروع به گریه و فریاد کند.
بررسیها نشان داد والدینی کمالگرا دارد که حتی در لباس پوشیدن بچه میخواهند آنچه بهنظر خودشان بهترین است انجام شود؛ تا جایی که یکی به زور بچه را نگه میدارد و نفر دیگر لباس را تن او میکند. این بچه وارد مراحل درمانی شد و والدینش هم آموزشهایی دیدند. اما در چنین مواردی اگر درمان بموقع انجام نشود قطعا کودک در آینده فردی وسواسی، افسرده و ناموفق میشود.» او درباره کمالگرایی و اختلافات خانوادگی هم میگوید: «فردی که گرفتار کمالگرایی باشد، از شرایط فعلی احساس رضایت ندارد و توقع زیادی دارد؛ حتی نمیتواند از امکانات ساده تفریحی به همراه خانواده لذت ببرد چون میخواهد در بهترین شرایط تفریح کند و همین موارد باعث نارضایتی در خانواده میشود».
70درصد ناموفق
کمالگراها یا ایدهآلگراها یکی از پراسترسترین تیپهای شخصیتی هستند که همهچیز را به بهترین شکل ممکن میخواهند. نتیجه عالی آنقدر برایشان مهم است که روند طبیعی زندگی را مختل میکند. برای اینکه به هدفی برسند، افراطی بهخودشان سخت میگیرند و در طول مسیر، هیچیک از موفقیتها را نمیبینند، مگر اینکه به هدف اصلی برسند. برای این افراد نمره۲۰ مهم است و کمتر از آن شکست محسوب میشود. میخواهند در هر کاری اول باشند و از آنجا که چنین چیزی ممکن نیست معمولا کارشان به سرخوردگی میکشد. دلیلش هم مشخص است؛ طبق شیوه صحیح زندگی کافی است در موقعیتهای مختلف تجربههای متفاوتی داشته باشیم و از آنها لذت ببریم، نه اینکه صرفا اول و برترین شویم. قرار نیست لزوما نقاش معروفی شویم اما میتوانیم از نقاشیکشیدن لذت ببریم.
میتوان نویسنده شد، حتی اگر بهترین نویسنده نباشیم. اما چون کمالگراها همیشه به بهترینشدن فکر میکنند، یا اصلا شروع نمیکنند و یا بهدلیل دوربودن هدف، به نتیجه نمیرسند و اگر هم برسند باز از خود احساس رضایت کافی ندارند و هدف بالاتری را دنبال میکنند. به همین دلیل است که دکتر نادر اباذری -روانشناس- میگوید: «کمالگرایی علت پاتولوژیک هم دارد. طبق آمارها 70درصد کمالگراها موفق نیستند، 30درصد موفق میشوند و از این 30درصد هم فقط 3درصد احساس رضایت دارند، درحالیکه همین 3درصد، معیار زندگی شاد و موفق است.
رضایت از خود آنقدر مهم است که از سال2007 درمانهای روانی، به سمت بالابردن احساس رضایت از خود متمرکز شده است. متأسفانه کمالگرایی این احساس را از فرد میگیرد».
از کمالگرایی منفی به مثبت
کمالگرایی درمان میشود. معمولا ریشه آن وسواس است و با درمان وسواس و آموزشهای رفتاری، کمالگرایی منفی قابل درمان است. البته تغییردادن یک ویژگی شخصیتی که سالها با آن زندگی کردهاید خیلی سخت است. همین که بپذیرید وسواس یا انتظارات خانواده و یا معلمها، شما را به این سمت سوق داده و کلا پذیرفتن واقعیت به حرکت در مسیر صحیح کمک میکند. باورهای غیرمنطقیتان را بازسازی کنید. میخواهید هدف بزرگ انتخاب کنید؟ اشکالی ندارد، به شرطی که این هدف بزرگ را به اهداف خردتری تقسیم کنید و برنامهریزی داشته باشید. بهتر است که همهچیز و مسیر راه را روی کاغذ بیاورید و با رسیدن به هر مرحله موفقیت، برای خودتان جشن بگیرید. ارزشمندبودن خود را در گرو پیشرفتهای بزرگ ندانید و اشتباهات کوچک را بزرگ نکنید، اشتباه در مسیر موفقیت طبیعی است و باعث رشد شما میشود. دکتر اباذری ضمن این توصیهها کتابی را هم معرفی میکند: «کتاب «رهایی از اهمالکاری» نوشته الیس که توسط محمدعلی فرجاد ترجمه شده راهحلهایی برای رهایی از کمالگرایی منفی ارائه کرده است». او موفقیت را در کمالگرایی نمیداند؛ «قناعت در دین زیاد سفارش شده است؛ چه مادی چه غیرمادی. شاید از این قناعت اشتباه برداشت شده باشد و عدهای آن را باعث عقبماندگی بدانند و برخی هم از آن بهعنوان ابزاری برای تنبلی و تلاش نکردن استفاده کنند. اما به عقیده من قناعت یعنی از هر قدم و پیروزی خوشحال باشیم. این قناعت باعث احساس رضایت از خود میشود. اگر آمار نشان میدهد که فقط 3درصد از کمالگراها از خود احساس رضایت دارند، نشان از نداشتن احساس رضایت در این تیپ افراد است.» و برای تکمیل، این مثال را میآورد: «احتمالا شنیدهاید که مدیر یکی از بزرگترین شرکتهای تولید بستنی سالها پیش با چرخدستی بستنی میفروخته است. او احتمالا کمالگرا نبوده چون منتظر ننشسته که اول پول زیادی به دست آورد و بعد کارخانه بزند. اتفاقا بدون اینکه از قضاوت دیگران ترسی داشته باشد (ترسی که کمالگراها دارند) کارش را شروع کرده و گامبهگام پیش رفته و به نتیجه رسیده است. باید متناسب با امکانات موجود هدفگذاری کرد تا به موفقیت رسید».