• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
شنبه 3 آذر 1397
کد مطلب : 38566
+
-

جدال بوکسور روزنامه‌خوان با پلیس‌های قلابی

جدال بوکسور روزنامه‌خوان با پلیس‌های قلابی


وقتی مأموران قلابی، مرد بوکسوری را طعمه قرار دادند تا اموالش را سرقت کنند خبر نداشتند که او دستشان را خوانده است. مرد بوکسور که هر روز صفحه حوادث روزنامه‌ها را می‌خواند و از شگرد این گروه خلافکار اطلاع داشت با مأموران قلابی درگیر شد و در نهایت، جدال آنها به دستگیری یکی از سارقان منجر شد.

به گزارش همشهری، از چند هفته پیش بود که مأموران پلیس پایتخت در جریان فعالیت یک باند زورگیری قرار گرفته بودند. اعضای این باند 2مرد بودند که تجهیزات نظامی مانند گاز اشک‌آور، بی‌سیم و.. در دست داشتند و با سد کردن راه طعمه‌هایشان در خیابان، خود را مأمور معرفی می‌کردند. سپس با گفتن این جمله که «گزارش شده شما در کار خرید و فروش مواد هستید» طعمه‌شان را سوار ماشین کرده و شروع به بازرسی او می‌کردند. پس از آن وقتی موادی پیدا نمی‌کردند، مدعی می‌شدند که طعمه‌شان را به اشتباه دستگیر کرده‌اند و رهایش می‌کردند اما طعمه‌ها بعد از دور شدن مأموران قلابی متوجه می‌شدند که پول یا کارت عابربانک یا گوشی‌شان سرقت شده است.

با دستور قاضی علی وسیله‌ایردموسی بازپرس دادسرای ویژه سرقت گروهی از کارآگاهان تحقیقات خود را در این‌باره برای دستگیری متهمان آغاز کردند. در ادامه معلوم شد که اعضای این باند در برخی سرقت‌ها نیز با تهدید طعمه‌هایشان به دستگیری و بازداشت از آنها اخاذی می‌کردند تا اینکه هفته گذشته اتفاقی رخ داد که باعث دستگیری یکی از آنها شد. ماجرا از این قرار بود که وقتی مردی بوکسور در دام 2پلیس قلابی گرفتار شد و آنها قصد داشتند با همان شگردی که داشتند از او سرقت کنند، طعمه‌شان پی برد که همه اینها نقشه است و آنها خودشان را پلیس جا زده‌اند. او با آنها درگیر شد و حتی با مشت چندین ضربه به مأموران قلابی زد. همین باعث شد تا مردم تجمع کنند و یکی از آنها را به دام اندازند. نفر دوم اما موفق شد از فرصت استفاده کند و متواری شود.

متهم پس از دستگیری به جرم خود اقرار کرد و در بازجویی‌ها گفت: من راننده بودم و مسافرکشی می‌کردم اما از وقتی که همه‌‌چیز گران شده بود زندگیم به سختی می‌گذشت تا اینکه مدتی قبل مردی به‌عنوان مسافر سوار ماشینم شد. وقتی سر صحبت میان ما باز شد از مشکلات جامعه و شرایط سخت زندگی گفتیم. مرد جوان که خودش را محمد معرفی کرده بود پیشنهاد داد در نقش مأمور دست به سرقت بزنیم. ابتدا نمی‌خواستم قبول کنم اما کم‌کم وسوسه به جانم افتاد؛ خصوصا وقتی محمد به من اطمینان داد که هرگز لو نمی‌رویم. این شد که راهی سرقت شدیم و از افراد مختلف و افغان‌ها سرقت می‌کردیم اما با زیرکی آخرین مالباخته که می‌گفت

هر روز صفحه حوادث روزنامه‌ها را می‌خواند و با شگرد ما آشنایی دارد. او ناگهان با مشت و لگد به جانمان افتاد که در آن لحظه مهدی از ترسش فرار کرد و من به دام افتادم.
این متهم هم‌اکنون به حدود 10مورد سرقت اقرار کرده است که تلاش برای شناسایی جرایم احتمالی دیگر این گروه و دستگیری متهم فراری ادامه دارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید