پوریا ذوالفقاری
ما هرگز دوران اوج سریالسازی نداشتهایم. تکچهرههایی بودهاند که در پی مهیا شدن شرایط و همراهی مدیران و دست بهدست هم دادن گاه تصادفی عناصر و مقدمات لازم، سریال درخشانی ساختهاند؛ مثلا امرالله احمدجو سریال موفق «روزی روزگاری» را ساخت و بعد در «تفنگ سرپر» و «پشت کوههای بلند» حتی نتوانست به مرزهای ساخته قبلیاش نزدیک شود. زندهیاد ضیاءالدین دری کوشید مؤلفهها و رنگ و لعاب و عناصر داستانی سریال موفق «کیف انگلیسی»اش را در اثر بعدی خود غلیظتر کند اما نتیجهاش سریال کشدار «کلاه پهلوی» شد. از بین انبوه سریالهای زندهیاد اکبر خواجویی «پدرسالار» گل کرد و تلاشهای آشکار بعدی او برای تکرار آن اوج (مثل دعوت از محمدعلی کشاورز و حمیده خیرآبادی و محمود پاکنیت در کهنهسوار) به نتیجه نرسید. این سنت در دهه90 هم ادامه یافت. سازندگان سریال موفق «پایتخت» با اطمینان از اینکه از پس ساخت کمدی روستایی برمیآیند، در فاصله 2سری پایتخت، «علیالبدل» را ساختند که حتی بهسختی میتوان تا انتها تحملش کرد. پس نمیتوان از دوران اوج سخن به میان آورد. اما میشود گفت در هر دورهای دستکم چندسریال پربیننده داشتهایم و چندسالیاست که همین را هم نداریم. پیوسته سریال تولید و پخش و بازپخش میشود اما حتی نام این مجموعهها به یادمان نمیمانند. مشکل کجاست؟ برای یافتن پاسخ بگذارید سراغ یک نمونه موفق و سرنوشت سازنده آن در دهه 80 برویم؛ «زیر تیغ».
فیلمنامه را علیاکبر محلوجیان نوشته بود؛ نویسندهای که تقریبا همه فیلمنامههایش حتی با کارگردانی متوسط به سریالهای پربینندهای تبدیل شدهاند؛ «باغ گیلاس» (نویسنده مشترک)، پدرسالار، «یک تیکه زمین»، زیر تیغ، «روزگار جوانی»، «مثل هیچکس» و... . مجموع اینها به ما میگوید که نوشتن برای تلویزیون آداب و ترتیبی دارد و شناختی میطلبد که در هرکسی نیست. کارگردانی زیر تیغ به محمدرضا هنرمند سپرده شد و او پرویز پرستویی را در دوران اوجش به تلویزیون بازگرداند و با فاطمه معتمدآریای همیشه در اوج، زوج اصلی سریالش را ساخت. هنرمند، جسارتهایی به خرج داد که برای مخاطبان تلویزیون عجیب و جدید بود.؛ مثل تزریق مایههای جنایت و مکافاتی به کالبد یک درام خانوادگی ظاهراً بیدردسر، حذف یکی از شخصیتهای اصلی (آتیلا پسیانی) در همان قسمتهای آغازین، فرارنکردن از تنش، زدن به قلب درام و بهاوج رساندن درگیری و در نهایت پرهیز آگاهانه از پایان خوش برای ارسال کودکانه پیامبخشش و مهربانی به سبک اکثر سریالهای تلویزیونی. زیرتیغ آنقدر درخشید که مدیران تلویزیون برای ساخت سریالی دیگر، از همین تیم دعوت کردند. هنرمند هم این بار علاوه بر پرستویی و معتمدآریا یکی از نقشهای اصلی آشپزباشی را به فرهاد اصلانی سپرد. در تیم 3نفره نویسندگان، در کنار امیرعباس ترابی و امیرحسین جهددوست نام معتبر اصغر عبداللهی خودنمایی میکرد. شروع سریال هم امیدوارکننده بود اما هرچه پیش رفت، افت کرد. توضیح هنرمند درباره آنچه بر سر این سریال آمد، تقریبا وضعیت حاکم بر تلویزیون را مشخص میکند؛ «آشپزباشی میتوانست سریال خوبی باشد ولی ظرفیت آن 26 قسمت نبود. همین حالا مطمئن هستم که فارغ از گیرودار مسائل مالی و حواشی آن، اگر آن را در 16قسمت تدوین کنم سریال جذابی خواهد بود.... حتی زمانی بحث و انتظار 40قسمت را از 19قسمت فیلمنامهای که برای کار نوشته شده بود داشتند.» (کتاب سال مجله فیلم/ اسفند 90). مداخله مدیران در امر سریالسازی، نیاز همیشگیشان به پرکردن آنتن که صدور دستور آببستن به سریال را در پی میآورد، یکی از مهمترین عوامل شکست سریالهاییاست که سازندگانشان در پی یک تجربه موفق دوباره بهکار دعوت میشوند. («تفنگ سرپر» هم بنا بود 20قسمت باشد و 40 قسمت شد!) اما در دهه90 هراس از برخورندگی مضامین و داستانها، محافظهکاری حداکثریای را هم به رفتارهای قبلی مدیران اضافه کرد. زمان پخش سریالهایی مثل «خانه سبز» و «رعنا» بین شکل زندگی ما مخاطبان با آدمهای این مجموعهها تفاوت و فاصلهای نبود. اما جامعه امروز تقریباً هیچ نشانی از دغدغهها و نگرانیهای خود در سریالهای داخلی نمیبیند. واقعیت این است که مدیران تلویزیون به نتیجه روشنی رسیده و خط قرمز مشخصی را برای خود تعریف کردهاند؛ همین که سریال برخورنده و دردسرساز نباشد، کافیاست. شورایعالی فیلمنامه که در دوران کوتاه ریاست محمد سرافراز در سازمان تشکیل شد، دقیقا چنین هدفی داشت.
اعضای آن شورا در فیلمنامهها و قصهها دنبال جذابیت نمیگشتند. در پی موارد مشکلسازی بودند که با حذفشان در طول پخش سریال بتوانند نفس راحتی بکشند. این سنت هنوز هم ادامه دارد. بههمین دلیل نمیتوان امیدی به بهبود اوضاع داشت چون برخلاف ما، از نظر مدیران سازمان صدا و سیما اتفاقا سالهای اخیر دوران کمدردسر و خوبی در عرصه سریالسازیبوده است؛ نه مثل دوران پخش «شبهای برره» رئیس صدا و سیما ناچار شد برای پاسخ دادن به انتقادها و حاشیهها به مجلس برود و نه بلواهایی مثل پخش «سرزمین کهن» در سال92 گریبان مدیران را گرفته است. این یعنی باید همچنان منتظر موفقیتهای تصادفیای بنشینیم که امکان وقوعشان به دلایل بسیار از هر دورانی کمتر است.
دو شنبه 21 آبان 1397
کد مطلب :
37149
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/nVz7
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved