جواد یحیوی از نخستین تجربه حضور در کنسرت ارکسترملی میگوید
حال خوبی دارم
نرگس قویزری
در هفته پیشرو قرار است کنسرت «وداع» با صدای حسامالدین سراج و اجرای ارکسترملی روی صحنه برود؛ اتفاق خوبی که مناسب روزهای آخر ماه صفر است. جالب این است که در این کنسرت قرار است جواد یحیوی، بازیگر تئاتر و سینما که ما بیشتر او را بهعنوان مجری جسور و توانمند سالهای دور تلویزیون میشناختیم، بهعنوان راوی حضور داشته باشد و به شعرخوانی روی صحنه بپردازد. یحیوی که حالا خیلی وقت است دست از اجراهای تلویزیونی کشیده و به بازیگری و اجراهای صحنهای روی آورده، برای نخستینبار است که در چنین پروژهای حضور دارد. با او درباره این تجربه و حالوهوایش گفتوگو کردهایم.
از کی قرار شد با ارکستر ملی همکاری کنید؟
یک هفته پیش با من صحبت شد و من هم پذیرفتم. دوستان فکر کردهاند این کار از عهده من برمیآید. روز چهارشنبه گذشته هم نخستین تمرینمان بود.
اجراهای قبلی را دیده بودید؟
2سال پیش فکر میکنم در سالن میلاد اجرایی بود که وحید جلیلوند در آن راوی بود. قبلا هم آقای فردی شعرها را خوانده بود؛ یعنی زمان ضبط آلبوم آقای فردی شعرها را خوانده اما برای اجرای صحنه که برنامهریزی شده بود هر دو ، سه باری که اجرا شد، وحید بهعنوان راوی همکاری کرده بود. امسال از آنجا که وحید درگیر نوشتن فیلمنامه و شاید کمی انگیزههای شخصیاش کمتر بود، دوستان به گزینههای دیگری فکر کردند و در نهایت کار را به من سپردند.
حضور شما پیشنهاد چهکسی بود؟
آقای سراج با من تماس گرفتند و آقای مرتضیپور که رهبر مهمان هستند هم حسننظر و لطف نسبت به حضور من در این کار داشتند و خدا را شکر فضایی مهیا شد تا من در کنار استادان باشم.
شرایط کار و تمرین تا الان چطور بوده ؟
همانطور که گفتم من یک جلسه تمرین رفتهام و امروز که جلسه دوم بود متأسفانه نتوانستم سر تمرین بروم و عذرخواهی کردم. آقای مرتضیپور درباره تمرینها خیلی جدی، بیتخفیف و بیگذشت هستند و دلشان میخواهد همه ما در تمرینها باشیم که البته واقعا نیاز هم هست. من پیش از این خیلی اجرا و شعرخوانی داشتهام؛ چه بیموسیقی چه با موسیقی. اما برای بار اول است که این میزان از هماهنگی شعر با موسیقی لازم است. در کارهای قبلی موسیقی بهگونهای بود که خیلی خودم را ملزم نمیدانستم که با فراز و فرود موسیقی خودم را همراه و هماهنگ کنم. به تشخیص خودم و گاهی با مشورت آهنگساز محدودهای برای شعرخوانی پیشبینی میشد. الان اما فرق دارد. هم آواز و هم قطعات فراز و فرودی دارد که برای این اشعار ساخته شدهاست. بنابراین فضای محدود و مشخصی دارم که گاهی برای مشخصشدن آن حتی به میزان شماری میافتم.
پس باید اطلاعات موسیقایی داشته باشید.
بله. باید موسیقی را بیشتر بشناسم و درک کنم و از استادان بیاموزم به چه ترتیبی با فراز و فرود هماهنگ شوم. البته پیشبینیهایی شده که خیلی به من سخت نگذرد اما کار به حداقلهای شناخت موسیقی نیاز دارد و من هم تعابیر اصطلاحاتی را دارم فی المجلس یاد میگیرم.
با توجه به نقش پررنگ موسیقی در کار و این ویژگیهایی که گفتید، چطور کار را پذیرفتید؟ نگران نیستید؟
میدانستم شانس تمرین و حضور کنار آدمهایی را دارم که بیدریغ به من کمک میکنند. سراج که استاد من است و سالهاست یکدیگر را میشناسیم و صمیمیتر و مهربانتر است در شعرخوانیهای متنوع حضور و اجراهای زیادی داشته است و خیلی میتواند کمکم کند. آقای مرتضیپور هم خیلی بیش از انتظار من و خیلی مهربان و صمیمی و باحوصله همین لطف را به من داشتند و کمک کردند که «آستهآسته» پیش بیایم. حالا هم شانس 2 تمرین دیگر را دارم و نگرانیای ندارم. چون استادان، من را در جمع خود پذیرفتند و به من اجازه دادند که این شانس را داشته باشم که در این اجرا حضور داشته باشم.
حالتان با شعرها و فضای کار چطور است؟
درباره مضمون کار حال خوبی دارم. اشعاری که من بهعنوان راوی باید اجرا کنم و بخوانم خوب است؛ هم از لحاظ واژه و هم وزن روان است و به شکلی است که با هیچ واژه متکلفی در آن روبهرو نیستید. تصویرهایی دارد که خیلی کمک میکند اجرای دقیقتر و حس درستتری داشته باشم. هم اینها و هم حضور دوستان و استادان دست بهدست هم داده تا حال خوبی داشته باشم. بچههای ارکستر ملی هم ترکیب جوانی هستند، البته نه به معنی بیتجربه که سالهاست به واسطه معاشرتهای فرهنگی برخی از آنها را میشناسم و میدانم چقدر باتجربه هستند. بنابراین ترکیب باانرژی و بانشاطی است و وقتی قرار است با 100نوازنده طراز اول همکاری کنی و آنها بنوازند تا تو شعر بخوانی قطعا لذتبخش است.
اشعاری که شما باید بخوانید از کیست؟
این شعرها از عمان سامانی است؛ شاعری که خیلی هم دور نیست. به 150سال پیش و زمان قاجار تعلق دارد. مرثیهنامهها و سوگوارهها و اشعار مذهبی طراز اولی دارد که سرآمدند. ممکن است در اشعار مذهبی ما فقط یک ترکیببند یا ترجیعبندی از شاعری را بشناسیم و یاد کنیم اما او در دایره گستردهتری این تجربه را داشته است.
اجرایتان چطور است؟ شبیه به اجرای آقای جلیلوند است یا قرار است اتفاق دیگری بیفتد؟
وحید سالهاست دوست من است. اجرایش را بهشدت دوست دارم. بهویژه در گویندگی کارش را بهشدت دوست دارم و فکر میکنم این کار را خیلی درست انجام میدهد و وسواس و تکنیک دقیقی دارد. در اینکه وحید درست شعر میخواند شکی نیست. شعرخوانیاش ویژگیهایی دارد که به این ویژگیها صدای فوقالعاده را هم باید اضافه کنید. برای این نوع شعر اجرای او ویژگی دیگری هم دارد که هر کس دیگری ندارد. باوری درباره این اشعار و فرهنگ دارد، ارادتی به امام حسین(ع) و عاشورا دارد که اشعار را باایمان میخواند. بنابراین اجرایش از کیفیتی برخوردار میشود که خیلی جذاب است. اما هیچ کدام باعث نمیشود که من سعی کنم شبیه او بخوانم. در اینکه باید همهما درست بخوانیم تردیدی نیست. همین باعث میشود به تفاهمی درباره کلمات برسیم و برای شناخت کلمات برویم مطالعه و بازنگری کنیم؛ برای مثال کلمهای در شعرهای این اجرا هست که من آن را تُنگ شِکر خواندم. حسام گفت به تَنگ شِکر هم فکر کن. من آمدم جستوجو کردم و دیدم تَنگ هم اینجا میتواند معنی داشته باشد. در دورهای به کیسه شِکر، تَنگ شِکر میگفتهاند. ضمن اینکه دهان تَنگ و شیرین یار هم میتواند باشد که جذابترش میکند. همه اینها قابل بررسی است و این همان جایی است که ممکن است به تفاهمی درباره کلمات برسیم یا برای مثال کلمه اصلاً که هم «اصلن» خوانده میشود و هم«اصلا». در بیتها این کلمه وجود دارد که آقای فردی هم «اصلا» خوانده است. من در لغتنامه دهخدا بررسی کردم و دیدم چه بسا« اصلا» درستتر از «اصلن» باشد. «اصلن» اشاره به ظرفیت و مقدار دارد اما «اصلا» به اصل و ماهیت اشاره دارد. به هر حال من همیشه در حال آموختن هستم. بهطوری که درباره شعر سامانی به واژهها و روایت جدیدی از آنها برخورد کردم که باعث شد دوباره بروم و بخوانم. اینجا ممکن است آدمها اشتراکاتی داشته باشند اما اینکه من شبیه وحید بخوانم تلاشی درباره آن وجود نداشته است. گاهی شیوه درست خواندن یک بیت تنها یک شکل است آن وقت حس و لحن و انرژی متفاوتی ممکن است وجود داشته باشد. ممکن است وحید «حسین» را طوری بگوید که حماسه دیگری در آن باشد و من «حسین» را شاعرانهتر و با ملودی متفاوتتری بگویم.
در این اجرا ارتباط بین راوی با قطعات موسیقی چطور اتفاق میافتد؟
آنطور که متوجه شدم و تا الان دریافت کردم میگویم؛ خیلی از شعرهایی که در آواز خوانده میشود همانهاست که در روایت آمده است.
به لحاظ فاصلهگذاری چه؟ روایت شما بین اجرای هر قطعه قرار دارد؟
نه. ضمن اجرای قطعه موسیقی هم راوی ابیاتش را میخواند و هم آواز خوانده میشود. گاهی من برمیگردم و قبل از آواز بیتی را تکرار میکنم که آواز میخواهد با آن شروع شود یا بیتی که آواز با آن ارتباط مضمونی دارد. گاهی همان را عینا تکرار میکنم که زمینه فراهم شود و گاهی به شکل دیگری. البته تجربههای قبلی اجرای این کنسرت خیلی بخشها را مشخص کردهاست و اینکه چطور پیوند بین آواز و موسیقی و ابیات حفظ شود.
بین قطعات و وقتی اجرا ندارید از صحنه خارج میشوید یا در تمام زمان اجرا روی صحنه هستید؟
در 2 قطعه فکر میکنم که شعر نمیخوانم و فقط آواز است، یک قطعه هم بیکلام است و نه شعر دارد و نه آواز. یک قطعه فقط شعر است و آواز ندارد. با این شرایط فکر میکنم خروج از صحنه جذابیتی نداشته باشد. در اجرا با ارکسترهای بزرگ بارها این اتفاق میافتد که بخشی از سازها آف میشوند بنابراین من هم بهعنوان راوی میتوانم مانند آنها روی صحنه منتظر بمانم.
قرار است فقط یک اجرا روی صحنه برود؟
صحبتهایی هست که ممکن است در مشهد هم این کنسرت اجرا شود اما فعلا فقط درباره یک اجرا در 14آبانماه ساعت 8شب حرف زدهایم.
فکر میکنید علت انتخاب شما بهعنوان راوی این کنسرت جز همان ماجرای لطف و دوستیای که گفتید، چه بوده؟ آیا شناخت ما از شما بهعنوان یک مجری جسور در انتخاب آنها تأثیر داشته؟
ما درباره این وجه ماجرا حرفی نزدیم اما ماجرا این است که من شعرخوانی را خیلی دوست دارم. دوستان من همه میدانند که من آنقدر شعرخواندن را دوست دارم که برای خانوادهام، برای دوستانم و هرجا فرصتی پیش بیاید شعر میخوانم. شاید این موضوع آنها را ترغیب کرده اما الان که شعرها را میخوانم فکر میکنم فضای مضمونی و نوع شعر که سوگنامه و مرثیه بهنظر میرسد در عین حال حماسه، شکوهمندی، ایثار، جریانی از زندگی و همه اینها را دارد که با روحیه آدمی مثل من ناسازگار نیست؛ یعنی اگر همانطور که شما گفتید من آدم جسوری باشم خب، یک آدم جسور باید شعری را که رفتار جسورانه دارد بخواند. این عصیان علیه شرایط را که در شعر است باید چنین آدمی بخواند؛ همان عصیانی که بهترتیبی در مکتب عاشورا هم هست. بنابراین اگر این پاتکس نسبت به من در ذهن شما وجود دارد میتواند یک لایه برای یک پرفرمنس و اجرا باشد.
جز این کنسرت دیگر مشغول چه کاری هستید؟
چندکار موازی انجام میدهم؛ در سریال «رقص روی شیشه» مهدی گلستانه که قرار است از شبکه نمایش خانگی پخش شود بازی میکنم. در یک تئاتر مشغول تمرین هستم که اواخر آبان روی صحنه میرود. در هفتههای گذشته هم 2 متن را در سالن شهرزاد نمایشنامهخوانی کردیم.
کار کردن در مدیومهای مختلف بهصورت همزمان مشکلساز نیست؟ بهویژه در این کنسرت.
شانس من این بود که استادان اهل موسیقی منظم و دقیق هستند و سرساعت تعیین شده تمرین را شروع میکنند. از طرفی تمرینهای کنسرت صبح است اما تمرینهای تئاتر عصر و غروب است. حجم کارم در سریال هم فعلا زیاد نیست چون الان مشغول فیلمبرداری قسمتهای اول هستند و نقش من ابتدای فیلم زیاد نیست و قرار است در ادامه حضور این نقش پررنگتر شود.
اشعار عمان سامانی با صدای اصغر فردی و وحید جلیلوند
آلبوم «وداع» نخستین بار سال 1382منتشر شد. حسامالدین سراج خوانندگی این آلبوم بر عهده داشته و ملودیهای آن را سیدمحمد میرزمانی ساخته است و اصغر فردی اشعاری از عمان سامانی را در آن دکلمه کرده است. این آلبوم شامل 2 بخش است که هر دو بخش آن، از 8قطعه موسیقی تشکیل شده است. اشعار آلبوم موسیقی وداع توسط علیرضا قزوه، غلامرضا کافی، ابراهیم درویش و عمان سامانی سروده شده است. غریب آشنا، آیینه عشق، گریه خون، غریبه، راز، یک دل و یک یار، سرخیل مستان، سر حق و شوخ شیرین چند قطعه از آلبوم وداع را که در مدح کاروانیان کربلا تولید شده است، تشکیل میدهد. در این آلبوم موسیقی عاشورایی همچنین قطعههایی در وصف امام حسین(ع) و حضرت علیاکبر(ع) تولید شده است. بهزاد فروهری (نی)، کورش بابایی (کمانچه)، مجید اخشابی (سنتور)، جمال جهانشاه (عود)، مسعود حبیبی (دف)، ناصر رحیمی (فلوت)، محمدحسین پورمعین (کلارینت)، ارسلان کامکار (ویولن و ویولا)، مازیار ظهرالدینی و همایون رحیمیان (ویولن)، عماد نکویی (ویولا)، کریم قربانی (ویولنسل)، علیرضا خورشیدفر( کنترباس)، محمود منتظمصدیقی و کورش بزرگپور (ضربی و کوبهای) نوازندگان این آلبوم موسیقی را تشکیل میدهند.
آلبوم موسیقی وداع در 30 آبان سال 94برای بار دوم منتشر شد. سیدحسام الدین سراج همچنین در سال 1391و بهصورت 2 سال پیاپی، در کنسرتی عاشورایی، قطعههای آلبوم وداع را با ارکستری به رهبری سیدمحمد میرزمانی در برج میلاد تهران روی صحنه برد. در این اجراها وحید جلیلوند راوی بود.