رسول بهروش
السدیها بار و بندیلشان را جمع کردهاند و از دوحه به تهران آمدهاند تا پرسپولیسیها را بعد از 3هفته از آسمان پایین بکشند. همهشان هم مفصل رجزخوانی کردهاند؛ گفتهاند که شکست بازی رفت فقط یک اتفاق بود و چقدر زورشان بیشتر از پرسپولیس است.
خط و نشان کشیدهاند که دارند برای انتقام میآیند و قرار است با بلیت فینال برگردند. صدایشان را بالا بردهاند که «آقای آسیا» ما هستیم و بقیه باید بزنند گاراژ. فوتبالی که نگاه کنیم، شاید خیلی بیراه هم نگویند. بالاخره آنها ژاوی را دارند که الماس فوتبال اروپا در این سالها بوده، گابی را دارند که همین اواخر از دل چغرترین تیم اسپانیا بیرون آمده، بغداد را دارند که مثل مربا گل میزند و البته هیدوس و عفیف و سایر رفقا که از تیم ملی قطر هم سه، هیچ جلو هستند. همه اینها درست، اما پشت این همه عطش برای رسیدن به فینال چیست؟
اصلا بروید بالا و جام بگیرید که چه بشود؟ که ژاوی یکتکهآهن بدقواره بگذارد بغل ویترینی که تا خرخره پر از کاپهای رنگارنگ و ارزشمند است؟ که ستارههایی که خودبهخود در اسکناس دستوپا میزنند، یک چمدان پول دیگر پاداش بگیرند و با صفرهای ریال قدرتمند قطر به ریش ریال دردمند ما بخندند؟ اصلا این موفقیت چندنفر را شاد میکند؟ در دوحه چشم کدام آدمها به تهران است و دست کدام مادرها رو به آسمان دراز شده؟ در بهشت سرانه رفاه و درآمد، بازی پرسپولیس و السد برای چهکسی حکم مرگ و زندگی دارد و صعود به فینال آسیا لبخند را روی لبان خشکیده کدام دلشکستهای جاری خواهد کرد؟
آمار خردادماه صندوق جهانی پول میگوید هر قطری با میانگین درآمد 128هزار دلار در سال ثروتمندترین و مرفهترین آدم دنیاست؛ راستی فوتبال برای مردمی که سالی 2میلیارد تومان درآمد دارند، چه معجزهای قرار است داشته باشد؟ اینها اگر از زمین بازی سر بچرخانند، همه جا را به رنگ یاقوت خواهند دید، مردمان سرزمین من اما بریده از همه نادیدنیهای دنیا، چشم به مستطیل سبز دوختهاند تا شاید برای مدت کوتاهی غمشان را از یاد ببرند. شما بعد از 30روز التماس 3هزار نفر را به ورزشگاه کشانید و اینجا مردم ظرف 90دقیقه 90هزار بلیت را با اینترنت زغال سنگی ایران پیشخرید کردند. فینال آسیا اگر برای شما یک میانبرنامه متنوع یا چیزی شبیه سالاد کنار غذاست، برای میلیونها آدم روی این خاک، روزی از جنس تاریخ است، قیامت است، آخر دنیاست، با کمی ارفاق اصلا خود نان شب است.
شما که پیراهن سپیدتان به پر قو طعنه میزند، 2سال دیگر هم میتوانید مسی و رونالدو را به دوحه بکشانید و مثل آب خوردن به همین نقطه امروز برگردید، پرسپولیس اما برای رسیدن به اینجا 40سال خون دل خورده و برای همهچیزش معطل بوده؛ از پول بلیت هتل و طیاره و دلار نسیه دولتی تا حفظ اسمش که میلیونها نفر با چنگ و دندان برایش جنگیدند. شما که هواپیمای اختصاصیتان را سوار شدید و به ایران آمدید، کاش میدانستید تیم حریفتان اتوبوس قسطیاش را به خط تبریز- ارومیه فروخته تا برای این جدال نابرابر جان بگیرد. بچههای خردسال قطری، همانها که سر صف خوشبختی ایستادهاند، صبح چهارشنبه فارغ از هر نتیجهای که در تهران ثبت شده، وقت دارند با ژاوی کبیر چاقسلامتی کنند و حالش را ببرند. هوادار کوچک پرسپولیس اما پیشبندش را بهدست گرفته و در کهریزک انتظار این بازی را میکشد؛ همان که با شجاع قرار گذاشت بعد از قهرمانی پرسپولیس در آسیا هر دو با هم موهایشان را بتراشند. ما برای به باددادن این موها، سرمان را هم میدهیم.
شما فینال را میخواهید چه کار؟
در همینه زمینه :