سلبریتی های مجازی ما را به کجا می برند؟
سلبریتی ها می توانند مرجع باشند؟محمد غضنفری روانشناس پاسخ می دهد
عطیه رضایی/خبرنگار
مهمترین وجهی که یک سلبریتی در دنیای امروز خود را ملزم به رعایت آن میداند، دامنزدن به خواست عمومی مردم است. در این میان فضای مجازی این فرصت را به آنها میدهد تا هم رسانهها وارد زندگی خصوصی آنها شوند و هم خود زندگی شخصیشان را به اشتراک بگذارند، بهطوری که هر روز اخبار زیادی پیرامون آنها مخابره شود. به لطف شبکههای اجتماعی، سلبریتیها هر روز در قالبهای متفاوتی عرضه میشوند و افراد زیادی نیز پیگیر اخبار و اطلاعات آنها هستند. در مورد اینکه سلبریتیها از چه ویژگیهای روانی برخوردار هستند و چگونه بر سبک زندگی و سلامت روان کاربران فضای مجازی تأثیر میگذارند با محمد غضنفری، تحلیلگر و روانشناس بالینی دانشگاه علوم پزشکی ایران گفتوگو کردهایم.
چه تعریفی را میتوانیم برای یک فرد سلبریتی قائل شویم؟تفاوت او با یک فرد مشهور در چیست؟
بحث سلبریتی را از دیدگاههای مختلف میتوان بررسی کرد. ممکن است فردی در زمینه خاصی مهارت داشته باشد و آن مهارت باعث شود که افراد زیادی طرفدار او باشند و به واسطه آن مهارت و هنر متفاوت، شهرت خاصی به دست آورد ولی عده دیگری هستند که بدون داشتن مهارت خاصی تبدیل به سلبریتی میشوند. این دسته از افراد را میتوان ذیل عنوان کاریزما، طبقهبندی کرد. مشهور شدن این افراد، بیشتر به دلیل ویژگیهای ظاهری یا شخصیتی است و همین موضوع باعث میشود که طرفداران زیادی داشته باشند و مشهور شوند بدون اینکه ویژگیهای دسته اول را داشته باشند.
در کشور ما کدام دسته از سلبریتیهایی که نام بردید طرفدار دارند؟
بهدلیل اینکه مردم ما بیشتر تحتتأثیر رسانههای دیداری هستند، بازیگران و بهطور کلی هنرمندان جزو دسته سلبریتیها محسوب میشوند، درصورتی که در کشورهای دیگر افراد با ویژگیهای خاصتری جزو این طیف محسوب میشوند؛ مثلا فردی که ناتوانی ذهنی دارد بهدلیل رفتار و ویژگیهای خاص و مهارتهایی که دارد جزو افراد مشهور یا همان سلبریتیها به شمار میآید.
مفهوم سلبریتی در ایران چه ویژگیهایی دارد و تفاوت رفتار سلبریتیهای ایرانی و خارجی در چیست؟
فرهنگی که مردم یک جامعه در آن نفس میکشند در ویژگیهای شخصیتی افراد آن جامعه خود را نشان میدهد، ولی در کل مکانیزم زیربنایی رفتار سلبریتیها در کل دنیا یکی است و از نظر آسیبشناسی در مفهوم احساس خودشیفتگی طبقهبندی میشود. امروزه در بیشتر نقاط جهان بهدلیل فراگیر شدن موضوع سلبریتیها و تأثیرگذاری آنها، بحث آسیبشناسی آن نیز بهشدت دنبال میشود و همایشهای علمی متعددی در این زمینه برگزار شده است. آن چیزی که بهشدت در فضای مجازی جامعه ایرانی مشهود است و دلایل فرهنگی را میتوان برای آن قائل شد، بحث نوعدوستی و کمک به مردم است. ولی بسیاری اوقات، این ویژگی پسندیده خود را در لباس وجدان افراطی نشان میدهد؛ رفتاری که ما در روانشناسی آن را تحت عنوان ارضای جانشینی میشناسیم. به این صورت که چون مثلا نوعدوستی و کمک به مردم ویژگی پسندیدهای در فرهنگ و باورهای ماست، سلبریتیای که خود دچار نقص در دیده شدنهای دوران کودکی است، از این طریق بهدنبال دیده شدن است تا تأیید و تحسین دیگران را جلب کند.در دنیای امروزه بسیاری از واژگان بار معنایی خود را از دست دادهاند.، مثل همین مفهوم نوعدوستی در فرهنگ ما و استفاده ابزاری که بسیاری از سلبریتیهای فرهنگی، ورزشی و سیاسی از آن میکنند. فضای مجازی «قدرت متوهمگونهای» از مفهوم تأثیرگذاری را در جامعه و روزگار فعلی ما بهوجود آورده و افراد احساس میکنند بهدلیل تعداد فالوئرهای بالا، فرد خاصی هستند و صرفا با گذاشتن پستی راجع به یک اتفاق ناگوار اجتماعی این قدرت تأثیرگذاری را دارند و میتوانند تغییرات عظیم اجتماعی را بهوجود بیاورند.
آیا اساسا سلبریتیها میتوانند بهعنوان گروه مرجع یا به زبان سادهتر الگوی جامعه محسوب شوند؟
باور عموم جامعه بر این است که افراد سلبریتی باید الگو و گروه مرجع یک جامعه درنظر گرفته شوند و مثلا در نوع پوشش و گفتار و رفتار، الگوی قشری از جامعه مثلا نوجوانان و جوانان باشند. از نظر من اطلاق این عنوان الگو یا گروه مرجع به سلبریتیها و پیرو آن انتظار رفتار در قالب یکسری باید و نبایدها از آنها کار اشتباهی است، هر چند که این تلقی غلط از این افراد در جامعه ما وجود دارد.
تأثیر کمپینهایی که توسط سلبریتیها در فضای مجازی تبلیغ میشود تا چه حد است؟ مثلا بعد از حادثه ساختمان پلاسکو کمپینی در رسانهها شروع شد تحت عنوان نه به چهارشنبهسوری و چهارشنبهسوری بدون ترقه ولی عملا این موضوع رعایت نشد و در شهر تهران وضعیتی خلاف آن اتفاق افتاد.
همراهی افراد مشهور و معروف در این کمپینها اتفاق خوبی است ولی نکته مهمی که هم افراد مسئول و هم سلبریتیها باید به آن دقت کنند این است که هدف از حضور این افراد در چنین کمپینهایی، جلب مشارکت و همراهی مردم است و نه کارشناسی تخصصی آن حوزه. یک سلبریتی باید بداند که در حیطه فعالیت خود اعم از سیاسی، هنری یا ورزشی فرد مشهوری محسوب میشود و نباید در موضوعات دیگری که در آن تخصص ندارد، اظهارنظر کند. ما در همه ادوار تاریخی افرادی را داشتهایم که بهدلیل درجه بالای علمی و یا علم الهی این قدرت را داشتهاند که در مورد سبک زندگی و بایدها و نبایدها به افراد آموزش دهند و بهعنوان گروه مرجع شناخته میشدند ولی امروزه ما با هنرمندان و ورزشکارانی مواجه هستیم که این حق موعظه و پند اخلاقی دادن را برای خود قائل هستند. ما در بسیاری از کمپینهای سالهای گذشته با پدیدهای شبیه «مدهای زودگذر» روبهرو بودهایم. در کل بهدلیل اینکه این کمپینها فاقد هرگونه سازماندهی مشخص و کارشناسی شده هستند تأثیرگذاری مطلوب درازمدتی نخواهند داشت. بهدلیل همان پدیده مدگونه، این رفتارها چون اصالت ندارد و از خود واقعی آن سلبریتی نشأت نمیگیرد، در درازمدت تأثیرگذاری فراگیری بر مردم ندارد و بسیاری از افراد برای شهرت خود دچار این پدیده میشوند. بسیار پسندیده است که ما در موضوعات مهمی که باعث سوگ جمعی ملتی میشود، واکنش نشان دهیم و ابراز همدردی کنیم؛ ولی اگر از دیدگاه تحلیلی به ماجرا نگاه کنیم، معمولا انگیزههای ناخودآگاه دیگری باعث این دست پدیدهها میشود. الزاما فردی که پستی را از یک واقعه ناراحتکننده در فضای مجازی به اشتراک میگذارد فرد نوعدوست و همدردی نیست و کسی هم که این کار را نمیکند و مثلا عکس پروفایل خود را در واکنش به یک اتفاق جمعی ناراحتکننده تغییر نمیدهد فرد بیتفاوتی نیست.
رفتار دوگانه ما نسبت به سلبریتیها از کجا نشأت میگیرد؟ مثلا در قضیه زلزله کرمانشاه به بسیاری از آنها که اعلام کردند در حال کمک هستند کمک مالی کردیم و در شرایطی دیگر مثلا بهخاطر انتشار یک عکس یا یک رفتار اشتباه به آنها ناسزا میگوییم.
مردم ما با یک سری تصورات ذهنی مثبت خودساخته، پیگیر و علاقهمند سلبریتیها میشوند و زمانی که مشاهده میکنند این افراد در زندگی و ظاهر واقعی خود آن چیزی نیستند که بروز میدهند دچار نوعی تناقض می شوند. ما ابتدای امر باید این آگاهی را در افراد جامعه بهوجود بیاوریم که هر چقدر من علاقهمند به یک ورزشکار و بازیگر هستم، خودم دارای یک هویت و فردیت مستقلی هستم که نباید تحتتأثیر این افراد مشهور قرار بگیرم. افراد مشهور و معروف نیز مانند بسیاری از مردم عادی این حق را دارند که اشتباه کنند و یا در زندگی شخصی خود دچار مسائلی مثل طلاق شوند. اگر فردیت هر شخصی را بهصورت وجوه خوب و بد توأمان درنظر بگیریم دیگر با به وجود آمدن یک نکته منفی در زندگی یک سلبریتی، او را مورد هجمه و ناسزا قرارنمیدهیم. بسیاری از تأیید و تحسینهای افراطی ما از سلبریتیها در فضای مجازی اصیل و واقعی نیست و چون پایدار نیست سریع تغییر فاز میدهد و تبدیل به فحش و ناسزا میشود.
واکنش ما نسبت به این پدیدهها باید به چه صورتی باشد و برای آسیبندیدن سبک زندگی خود و فرزندان نوجوان و جوانمان چه گزینههایی در پیش داریم؟
سیستمهای آموزشی و مدیریتی باید این نکته را درنظر بگیرند که هم انتقادکردن به خود سلبریتیها و هم الگو قرار دادن آنها بدون هیچ برنامهریزی خاصی در درازمدت هیچ تأثیری نخواهد داشت و شاید رفتار درستی که باید انجام شود سرمایهگذاری برای تحکیم هویت فردی بدون هیچ پیشزمینه اخلاقی و باید و نباید کردن است. من کاربر فضای مجازی نیز باید آگاه باشم که سلبریتیها به هر دلیل این قدرت را دارند که بهصورت ناخودآگاه تأثیرات مختلفی بر ما بگذارند و من باید از این تأثیرگذاری آگاه باشم و زندگی یک سلبریتی را برای خود در همان وجهی که شاخص است بپذیرم و نه مسائل حاشیهای زندگی او؛چون در این حالت هم من دچار تعارض روانی میشوم و هم فرد سلبریتی دچار حالت خشم و برانگیختگی میشود و نفرت دو گروه از یکدیگر بیشتر میشود.
علت گرایش مردم به اخبار و صفحات مجازی سلبریتیها
افراد 2 نیاز مهم دارند که در کودکی باید برآورده شود؛ نیاز به دیده شدن از طرف پدر و مادر و اطرافیان و نیاز به ایدهآلسازی و بزرگپنداری پدر و مادر. وقتی که ویژگیهای مثبت کودکی به درستی دیده و شناخته نمیشود و از طرف دیگر پدر و مادر این خصوصیت و قدرت را ندارند که از طرف کودک فرد ایدهآلی شناخته شوند، این احساس حقارت در کودک بهوجود میآید و در بزرگسالی میخواهد با رفتارهایی که انجام میدهد جبران کمبودی را بکند که در کودکی دریافت نکرده است.یک سلبریتی که با رفتارهای افراطی، خود را در فضای مجازی عرضه میکند، نیاز به دیدهشدن خود را جبران میکند و این یک رفتار آسیبشناختی است. به همین دلیل میگوییم که این دیده نشدن برای این افراد مرگ روانشناختی را بهدنبال دارد چون هویت آنها را به خطر میاندازد. از سوی دیگر کسانی که این سلبریتیها را تأیید و تحسین میکنند در نیاز به ایدهآلسازی پدر و مادر خود در دوران کودکی دچار مشکل هستند.