علیرضا مجمع روزنامهنگار
جنابخان در خندوانه هر وقت میخواهد خوشحالیاش را از رسیدن 2 نفر به هم ابراز کند، این شعر را میخواند: «آوردیمش، آوردیمش، دست دوماد سپردیمش!» در این جمله نوعی ناز کردن عروس و خجالت ناشی از رسیدن به داماد هست که با لحن جنابخان بهشدت شیطنتآمیز بهنظر میرسد. اینکه عروسخانوم با اجازه پدر و مادرش پیش آقای داماد آمده و اتفاقا اصرار بیش از حد داماد در خواستگاری از عروس مورد نظر که تا الان در دسترس نبوده، باعث شده عذاب زیادی را برای این وصال تحمل کند! برگشتن سردار آزمون به تمرینات تیم ملی حکایت این جمله شیطنتآمیز است که به طعنه پهلو میزند. سردار به تیمی برگشت که بعد از جام جهانی در بیانیه تندی آن را ترک کرده بود. کیروش هم بر خلاف اینکه به نظر میرسد یک اخلاق ضد بازیکنسالاری دارد، اتفاقا خیلی هم اینطور نیست، اخلاقی که دارد لجبازی با هر کسی است که دارد چیزی که او فکر میکند را نقد میکند. این هم یکی از آن لجبازیهاست.
بدعت بدی در تیم ملی گذاشته شد. سردار آزمون با هر اندازه بار فنی- که قطعا از خیلی بازیکنان همین لیگ خودمان هم بالاتر نیست- بهعنوان یک بازیکن حرفهای کاری کرد که هریک از بازیکنان دیگر اگر انجامش میدادند بیشک رنگ پیراهن تیم ملی را نمیدیدند. چرا راه دور برویم، این کار را انجام دادند. گوچی بعد از جام جهانی نامهای نوشت و از تیم ملی خداحافظی کرد؛ با اینکه هنوز آماده است و میتواند مؤثر بازی کند. مگر کیروش به همین نامه خداحافظی اکتفا نکرد؟ دیگر گوچی را در تیم ملی نمیبینید. چون اندکی در آن نامه رگههایی از نقد کیروش وجود داشت. در دعوت دوباره سردار اما نکاتی وجود دارد که شاید به زدوبندهای پشت پرده ربط داشته باشد. اینها رازهایی است که با رفتن کیروش از ایران احتمالا رو میشود.
سوی دیگر اینجور رفتارها را در بازی هفته قبل استقلال و نفت مسجد سلیمان دیدیم، در مواجهه دروازهبان آبیها با مربی خارجیاش؛ شفر. قهر و روبرگرداندن و مصاحبه رفتن و پستهای اینستاگرامی برادر و باقی قضایا نشان از نوعی آشفتگی در ساختار حرفهای بازیکن ما دارد. این همان نقطهای است که باید نشست و دربارهاش حرف زد. بازیکن حرفهای باید بیاید و تمرینش را بکند. در واقع برای تمرین است که باشگاه به او پول میدهد. بازی کردن یا نکردن در حیطه وظایف سرمربی است. همانطور که باشگاه حق ندارد بگوید تو بازی نکردی پس من به تو پول نمیدهم، همانطور هم بازیکن نمیتواند بگوید چون بازی نکردم نیمفصل میروم. کنترل نشدن این شکل یاغیگری تیم را از هم میپاشد. با نمکتر از این ماجرا اینکه دروازهبان رکورددار کلینشیت یکی از فکتهایی که میآورد ملیپوش بودن است، در حالی که در فصل جدید یکبار هم توی گل نایستاده است. این، همان جایی است که گفتم لجبازی کیروش با کسانی است که نقدش کردهاند. دروازهبانی که جلو دروازه تیمش نمیایستد چرا باید به تیم ملی دعوت شود؟ مگر کیروش میبیند که او چهجوری تمرین میکند؟ مأمور میفرستد سر تمرین استقلال؟ اصلا مگر خوب تمرین کردن در باشگاه ضامن رسیدن به تیم ملی است؟ این است که بازیکن خدا را بنده نیست و تو روی سرمربی- با هر کیفیت فنی- میایستد و ادعای ارث و میراث میکند. سرچشمه گلآلود است.
دلم نمیآید یادداشتم را تمام کنم و یادی از بهرام شفیع نکنم. مردی که در دهه 60 هر یکشنبه یک ربع فوتبال خارجی پخش میکرد و نسل ما خودش را میکشت که خوابش نبرد و دوشنبه صبح مدرسهاش دیر میشد اما آن فوتبال خارجی را میبلعید. گزارشگر شیرین فوتبالهای دهه60 ، به ابدیت پیوست و تنها نامش در تاریخ تلویزیون ایران ماند.
پنج شنبه 19 مهر 1397
کد مطلب :
33703
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/l00j
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved