جنون خرید ناشی از هراس از آینده
بررسی دلایل افزایش تب خرید بین برخی از مردم در گفتوگو با جعفر بای، محقق و پژوهشگر اجتماعی
کامران بارنجی/خبرنگار
تصاویری که از قفسههای خالی برخی فروشگاههای بزرگ در پایتخت، گوشی به گوشی میچرخد عجیب و غیرباور است. انگار یکباره طوفانی آمده و برخی کالاهای مورد نیاز را با خود برده است. دستمال کاغذی، نواربهداشتی و پوشک بچه در رده پرفروشترین محصولات فروشگاهها در هفته پیش بودند. دیگر کمتر کسی را میتوان حین خرید پیدا کرد که در سبدش انبوهی از این کالاها نباشد. دکتر جعفر بای در تحلیل این موج خرید میگوید:«رسانهها و مسئولان، مردم را دیوانه خرید کردهاند». او معتقد است: تا زمانی که فشار روانی ناشی از قحطی کالاها از روی دوش مردم برداشته نشود این سونامی خرید آرام نخواهد شد که هیچ، بلکه روزبهروز بیشتر میشود.
زمانی خریدکردن بیشتر شبیه به یک ژست اجتماعی بود. مردم از اینکه در فلان روز و فلان ساعت خرید رفتهاند به همدیگر پز میدادند و حالشان خوب میشد. اما این روزها چیزی که ما از خرید مردم میبینیم نه نشانی از لذت دارد و نه شبیه تفریح است؛ یک هجوم گسترده به قفسههای مغازهها و فروشگاههاست و اکثر مردم با چهرهای عبوس و غمگین در حال درو کردن کالاها هستند. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
عادت به خرید بهعنوان یک عادت دیرین در فرهنگ مردم ما همیشه وجود داشت و بهعنوان یک رفتار نشاطآور، بهخصوص در خانمها خودش را نشان میداد. اما چیزی که ما امروز نسبت به خریدکردن از خانوادهها میبینیم تفاوت زیادی با آن نگاه سابق به مقوله خرید دارد. من خودم تا به امروز با چنین پدیدهای مواجه نبودهام. با اینکه بحرانها و اتفاقات زیادی در طول این سالها، از قبیل انقلاب و جنگ و فراز و فرودهای زیادی را دیدهام اما رفتاری که مردم در این چندوقت اخیر نشان دادهاند عجیب است و حتما باید مورد بررسی قرار گیرد. از نظر من این بحران اقتصادی اخیر باعث ترسی در جامعه شده که حس دلشوره و نگرانی از آینده را در خانوادهها بهشدت افزایش داده است؛ بهطوریکه خانوادهها دست به هر کاری میزنند تا این احساس امنیت را بازگردانند. در این بین هم یک عده اپورتونیسم (فرصتطلبها) برنامهریزی میکنند تا از احساسات مردم بهنفع مادی و رانتی خودشان بهره ببرند و با چاشنی شایعه، فضایی ایجاد میکنند که ترس مردم نهتنها کمتر نمیشود بلکه لحظهبهلحظه افزایش پیدا میکند، به همینخاطر تعبیری که من دارم این است که مردم خودشان را دارند آتش میزنند. اصلا این حجم از خرید دیوانگی است و هیچ منطقی ندارند. حتی به نیازشان نگاه نمیکنند. جایی برای انبار کردن ندارند ولی باز خرید میکنند. آخر این موضوع این است که میگویند اگر خریدیم و استفاده نکردیم در این سایتها با سود بیشتر میگذاریم برای فروش.
این شایعهسازی که میگویید خیلی نکته کلیدیای در تحلیل این بحث است، چون الان مردم مثلا دچار قحطی نان یا آب نشدهاند که به فکر انبارکردن چیزی باشند تا از گرسنگی نمیرند. الان موج خرید سمت پوشک بچه و نواربهداشتی میچرخد؛ یعنی کالاهایی که بالاخره هر طور باشد در بازار میشود پیدا کرد و اصلا لزومی به این همه دلهره نیست.
وقتی کسی منافع خودش و خانوادهاش را در معرض خطر میبیند دیگر نگاه نمیکند این وضعیت بهخاطر آب بهوجود آمده یا پوشک. مردم ما دچار اختلال هراس شدهاند؛ برای همین چیزی که الان با آن مواجهیم میل به خرید نیست بلکه جنون خرید است و وقتی هم این جنون ایجاد شد هرکسی هرکاری بکند ملت حریصتر میشوند برای خرید؛ مثلا من همین هفته پیش در فروشگاهی بودم که مردم روغن نباتی و روغن مایع میخریدند. یکدفعه یکی از کارکنان فروشگاه آمد و گفت که هر کس فقط دوتا روغن بردارد. بعد از این حرف که معلوم نبود چرا گفته شد و از کجا گفته شد، هجومی به سمت روغنهای خوراکی شکل گرفت که واقعا حیرتآور بود؛ حتی خانوادهای حسرت میخوردند که چرا بچههایشان را نیاوردهاند که آنها هم دو تا روغن بردارند. من میگویم این فضا منتظر یک جرقه است و عدهای این جرقهها را در جاهای مختلف میزنند تا مردم هرساعت ولع بیشتری برای خرید و انبار کردن کالا داشته باشند. مسئولها هم به جای اینکه فضا را آرام کنند در فحوای کلامشان به چیزهایی اشاره میکنند که مردم آن اشارات را متوجه میشوند. بالاخره مردم در این سالها هوشیار شدهاند و میدانند چه حرفی از کجا زده میشود. حتی ما وزیری داشتیم که گفته از آبانماه بدبختیهایمان بیشتر میشود. خب، این حرفها غیر از اینکه مردم را عجولتر و حریصتر برای خرید کند چه فایده دیگری دارد؟
بالاخره شایعه روشی است که پیش از این هم جواب داده است.
بله. زیرساخت ترس و وحشت با عنصری مانند شایعه وقتی در یکدیگر حل میشود هر جامعهای را منفجر میکند و در این فضا فقط این مردم هستند که ضرر میکنند چون کارخانهداران و فروشندگان، کالاهایی که بازاری ندارند را با همین چاشنی اضطراب بهراحتی و با قیمت بالاتر میفروشند. در این میان تعجب من از صداوسیماست که به این شایعات دامن میزند. رسانه ملی در جایی که وظیفه دارد فضای ملتهب را آرام کند یکدفعه میآید و با مصاحبههای غیرکارشناسی و طرح مباحث کوچه بازاری و خیابانی، آن فضای هراس و وحشت را بیشتر ترویج میدهد. علتش هم در اکثر مواقع از روی غرضورزی آقایان نیست، بلکه این است که رویکرد علمی و کارشناسانه در شرایط بحران ندارند یا اصلا نمیخواهند داشته باشند. همین میشود که در اوج بحران به جای اینکه عالمانه موضوع را انعکاس بدهند موج موجود را خام و بدون بررسی منعکس میکنند.
حتی در یک بخش خبری قفسههای خالی نشان داده شد.
خب، ببینید! وقتی افکار عمومی ملتهب خرید است و برای خالیکردن قفسهها منتظر یک جرقه است این چهکاری است که یک بخش خبری مهم انجام میدهد. خب، وقتی رسانه باعث میشود جنون خرید بین مردم زیاد شود معلوم است که تولیدکننده، کالای مورد نیاز را تزریق نمیکند تا کالاهای در انبارماندهاش خالی شود. بعد آن وقت خود تولیدکننده برای عدمتولیدش بهانهای به جامعه تزریق میکند که التهاب بیشتر شود؛ مثلا میگوید نایلون برای بستهبندی نداریم. آنوقت مردم پیش خودشان میگویند وقتی برای فلان محصول نایلون برای بستهبندی ندارند پس هیچچیزی ندارند و صداوسیما هم همین بهانههای الکی برای عدمتولید را نشر میدهد.
البته فقدان نظارت هم به این فضای ملتهب دامن میزند.
من حرفم همین است. میخواهم این زنجیرهای که مردم را دارد هرروز دیوانهتر میکند بشناسید. من خودم در حوزه دارو شاهد بودم بسیاری از بیماران برای چندسالشان دارو خریدند. اصلا به تاریخ تولید و انقضا هم کاری ندارند. میگویند امروز بخریم بهتر از فرداست. چرا بهتر از فرداست؟ چون نظارتی بر قیمتها وجود ندارد و هر کس هر چیزی را با هرقیمتی که دوست دارد میفروشد.
این وسط مردم هم انگار به همدیگر رحم نمیکنند؛ درحالیکه همه میگویند زمانی مردم از برنج و روغن خانه خودشان میزدند و به رزمندهها در جبههها میرساندند. ولی دیگر چیزی از آن حس و حال گذشت و فداکاری نمانده است.
علتش این است که نتوانستیم آن فرهنگ را نهادینه کنیم. یک زمان برای ایجاد ارتباط، مردم میآمدند پای کیوسکهای تلفنهایی که سکه میانداختند داخلش. در همان صف که محدودیت زمانی مکالمه بود، نگرانی و استرس از وضعیت فرزندان در جبههها بود و...، باز هم مردم جا برای کسی باز میکردند که دلهره بیشتری دارد تا او بتواند زودتر صحبت کند؛ حتی سکه خودشان را در اختیارش میگذاشتند. ما مثال برای اینکه بگوییم فرهنگ گذشت و فداکاری داشتیم کم نداریم اما این موج وحشتناک استفاده از رانتها و سوءاستفاده مالی مثل سونامی افکار عمومی را ویران میکند و مانند پتکی بر سر مردم کوبیده میشود. وقتی خبر اختلاس 3هزار میلیاردی منتشر میشود یا مسئله مؤسسات مالی برملا میشود، همه اینها اعتماد اجتماعی را از بین میبرد؛ اتفاقا آدمهایی این رانتها را استفاده کردهاند و بیت المال را از بین بردهاند که اصلا به ظاهرشان نمیآید. وقتی صورت طرف را میبینی فراتر از حضرت ابوذر(ع) است اما به باطن که میرسی پوچ و فاسد. ما این شکافی که بین مردم ایجاد کردیم را هیچگاه ندیدیم، برای همین من معتقدم ما امروز دچار یک فرهنگ شفاهی هستیم که میبینیم و گاهی بسیار ضعیف و زشت است و یک فرهنگ مکتوب که پر از الهامات اخلاقی و ارزشمند و فاخر که کسی از آن استفاده و بهرهای نمیبرد.
علت بهوجود آمدن این بخش شفاهی ضعیف و زشت چه بوده؟
اخبار منفی که رسانهها منتشر میکنند. ما متأسفانه هنوز سنجشی مبنی بر اینکه ببینیم سطح ویرانگری ناشی از اخبار منفی رسانه بر افکار عمومی چقدر است نداشتهایم اما اگر تقریبی نگاه کنیم میبینیم هر روز 60تا70درصد اخبار رسانههای ما بهشدت منفی است که رفتار عمومی مردم را تحتتأثیر قرار میدهد و ویران میکند؛ اصلا سبک زندگی و روحیه مردم را تغییر میدهد. خبرهای ملتهب روحیه یک جامعه را میکُشد. فکر کنید مردم ما سالها در معرض اخباری هستند که القا میکند مسئولینی که هستند دزدند وخائن و مفسد؛ این جناح و آن جناح هم ندارد. وقتی مردم احساس کنند بین عدهای مسئول غارتگر زندگی میکنند فکر میکنید خودشان به فکر غارت نمیافتند؟ خب، این خریدهای روزهای اخیر نشان داد عدهای از مردم ما آماده غارت هستند و این تفکر خطرناکی است که بر مغز مردم مینشیند.
نمونهاش همین انتشار خبر دستگیری سلطان سکه است که مردم واقعا با چیزی به اسم غارت در بازار طلا مواجه شدند.
بله. اگر آن آقای مؤسسه مالی و اعتباری، پول مردم را غارت کرد، این آقا طلای بیتالمال را به غارت برده و با تدارک نظام خویشاوندی در مدت خیلی کوتاه چه بلایی بر سر مردم آورده است. کاش این افراد اصالت و ریشه داشتند و از طریق ارث به اینجا رسیده بودند ولی اکثرشان آدمهای پاپتی بودهاند که از فقدان نظارت سوءاستفاده کردهاند و با زنجیرهای از رانتها به این فساد بزرگ دست زدهاند. قربانیان این اخبار و این افراد از قربانیان زلزله و... هم بیشتر است. یا همین فیلمهای پسر فلان سفیر که دست بهدست بین مردم میچرخد، میدانید چه بلایی بر سر مردم میآورد؟ این ویژهخواریهایی که خودش کرده و ویژهخواریهای دیگران که نشر میدهد چقدر جامعه ما را به تباهی و بدبختی میکشاند؟ به مردم هم نمیتوانیم بگوییم که نبینید چون دیگر دنیا دنیای شفاف و شیشهای است، اما مسئولین وظیفه دارند این فضا را تحلیل کنند چون اعتقادات ایمانی و اخلاقی جامعه را به نابودی میکشاند.