• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 14 شهریور 1397
کد مطلب : 29472
+
-

حق‌‌السکوت، تهدید و باج‌خواهی، موضوع چه رمان‌‌ها و داستان‌‌هایی بوده‌اند؟

نویسنده‌های باج‌‌گیر و شخصیت‌‌های ترسیده

گریزی به چند داستان مشهور ایرانی و خارجی که تداعی‌کننده باج‌خواهی و تهدید هستند

نویسنده‌های باج‌‌گیر و شخصیت‌‌های ترسیده

نگار حسینخانی
وقتی کلبی تهدید می‌شد، بارتلمی فکرش را هم نمی‌کرد داستانی بنویسد که روزی بخواهد در دسته روایت‌های باج‌‌گیری، چپانده شود. «مدت‌ها بود که بعضی از ماها دوستمون کلبی رو به‌ خاطر رفتاری که در پیش گرفته بود تهدید می‌کردیم. و حالا که دیگه از حد گذرونده بود تصمیم گرفتیم دارش بزنیم. کلبی اعتراض کرد که صرف اینکه از حد گذرونده (انکار نمی‌کرد که از حد گذرونده) دلیل نمی‌شه به دار آویخته بشه. کلبی گفت از حد گذروندن، کاری‌یه که همه بعضی وقت‌ها مرتکبش می‌شن. ما به این استدلال چندان توجهی نکردیم. از کلبی پرسیدیم که دوست داره موقع دارزدنش چه نوع آهنگی نواخته بشه.» داستان «بعضی از ما دوستمان کلبی را تهدید می‌کردیم» از مجموعه داستان آماتورهای دونالد بارتلمی شاید یکی از نمونه‌ داستان‌هایی باشد که با محوریت تهدید، باج‌خواهی و حق‌السکوت نوشته شده است. پیداکردن چنین نمونه‌هایی در ادبیات داستانی کار چندان ساده‌ای نیست. آن هم به این خاطر است که نقد، بررسی و تحلیل چندان جامع و کاملی در مورد ادبیات، خصوصا در کشور ما یا وجود ندارد یا بسیار کم است. مردمی که در آخرین ساعات برنامه‌ریزی‌های روزانه خود هم وقت چندانی به خواندن کتاب اختصاص نمی‌دهند، چطور می‌توانند منتقد و تحلیلگر آن باشند؟ این موضوعات نیز مانند اتفاق‌های روزمره زندگی گاهی نقطه‌عطفی در داستان یا رمان قرار گرفته‌اند اما کمتر خط اصلی داستان را تشکیل داده و بیشتر تنها گرهی از گره‌های روایی داستان‌ها بوده‌اند.


باج‌خواهی آبروی 
در رمان «کوری» ژوزه ساراماگو زمانی که داستان کم‌کم خسته‌کننده می‌شد، با ورود تقریبا 200 نفر کورِ جدید به تیمارستان و پیرمردی که چشم‌بند سیاه داشت، به داستان روح تازه‌ای‌بخشید. قلدرهایی بین جمعیت بودند که کانتینرهای غذا را تحویل می‌گرفتند و اجازه‌ نزدیک‌شدن دیگر افراد را به کانتینرها نمی‌دادند. آنها غذا را جیره‌بندی می‌کردند و همه اشیای قیمتی افراد دیگر بخش‌‌های تیمارستان را برای غذادادن به آنها می‌گرفتند؛ در واقع باج‌گیری، برای چیزی که حق همه بود. نمونه این باج‌خواهی‌ها در داستان‌های ایرانی نیز وجود دارد؛ مثلا ابراهیم گلستان در کتاب «آذر، ‌ماه آخر پاییز» در داستان «شب‌دراز» می‌نویسد: «دختر دستش را باز کرد و حلقه نازک طلا را هم روی 2 اسکناس 10تومانی گذاشت. شانه‌اش سخت می‌لرزید. محمود دندان‌‌هایش را به هم چسبانده بود... می‌گفت: می‌گم فایده نداره. اینا فایده نداره. و دست دراز کرد و پول را برداشت... . محمود گفت: بیخود در میری. اگر می‌خوای بذارم براش غذا بیاری، همین که گفتم. اینا فایده نداره»؛ نوعی درخواست باج‌خواهی که با آبروی فرد مربوط است. اما این باج‌گیری‌‌ها در ادبیات کارآگاهی، پلیسی و ژانر بیشتر به چشم می‌خورد؛ بخشی از ادبیات که ما در ایران کمتر به آن پرداخته‌ایم. ادبیات ژانر که مدتی است با پیگیری و ممارست محمدحسن شهسواری در برگزاری کارگاه و... رنگ و بوی تازه‌ای به ‌خود گرفته، نیازمند چنین گره‌هایی است؛ مثلا خود شهسواری در کتاب «مرداد دیوانه» آقازاده‌هایی را روایت می‌کند که برای سرگرمی فیلم‌هایی از مردم، منتشر و از آنها باج‌خواهی می‌کنند. این آقازاده‌‌ها پلیس را سرگردان کرده‌‌اند. آنها با وجود درخواست‌های باج‌گیری و تهدید مردم، پولی دریافت نمی‌کنند.

گاهی این باج‌خواهی، ناآگاهانه و در قالب انتقام‌جویی صورت می‌گیرد؛ مثل آنجا که آصف از پسران هم‌طبقه امیر(راوی) چند روز پیش از مسابقه بادبادک‌پرانی قصد کتک‌زدن امیر را داشت تا او را ادب کند و حسن با تیر و کمانش چشم آصف را نشانه گرفت و اجازه نداد که امیر را بزند. آصف رفت و او را تهدید کرد که این مسئله برای هر‌دوی آنها گران تمام می‌شود؛ تهدیدی که چندان طول نکشید و باعث شد که دوستان آصف، حسن را نگه‌دارند تا آصف به او تعرض کند؛ انتقامی که از پوشش تهدید به سکوت حسن انجامید. خالد حسینی در رمان «بادبادک‌باز» خشونت‌ را بی‌پرده بیان می‌کند.

تهدید به مثابه مقدمه‌ای برای باج‌گیری 

ماجرا با نامه‌های افرادی مشکوک آغاز می‌شود که قصد دارند از صاحب یک شرکت ترابری باج‌خواهی کنند. اما او قرار نیست تسلیم باج‌خواهان شود و همین مسئله، گره‌های داستان را شکل می‌دهد. ماریو بارگاس یوسا در «قهرمان عصر ما»، به جامعه معاصر پرو پرداخته و 2 روایت موازی را به پیش می‌برد که گرچه در حوالی پایان اثر به هم می‌رسند، هرکدام دنبال‌کننده موضوع اجتماعی خاصی است. وکیل مردی ناشناس با فیلیپ مارلو تماس می‌گیرد و به او سفارش می‌دهد زنی را از ایستگاه قطار تا هر کجا که برود تعقیب کند. منشی وکیل، اطلاعات لازم را می‌آورد و مارلو راهی می‌شود. ریموند چندلر در کتاب «حق السکوت» صراحتا نام کتاب را به ‌گونه‌‌ای انتخاب کرده که می‌تواند پیش‌فرضی به خواننده بدهد و کمی حال و هوای داستان را برای او روشن کند، خلاف داستان‌هایی که باید در لایه‌های زیرین به‌دنبال چنین قصدی از سوی یکی از شخصیت‌های داستان بود. برای مثال رولان توپر در کتاب مستأجر می‌نویسد: «همیشه آدم‌هایی پیدا می‌شن که کاری جز آزار و اذیت دیگرون ندارن و اگه ما در مقابلشون نایستیم و از حقوق‌مون دفاع نکنیم، دست آخر این آدم‌ها از سر و کولمون بالا می‌رن» که شاید نوعی راهکار نویسنده برای خوانندگانش و پیشبرد داستان است. در «برفک» نیز دان دلیلو داستان مردی را روایت می‌کند که 3بار ازدواج ناموفق داشته. او 2بار ازدواج کرده و همسرانش جاسوس‌ بوده‌اند. آنها هر یک فرزندانی دارند که تعدادی از آنها با مادران‌شان و بقیه با مرد زندگی می‌کنند. دان دلیلو ،جهانی را روایت می‌کند که با شتاب به سمتش در حرکت است و بیشتر از جذاب و آرامش‌بخش بودن، ترسناک و دلهره‌آور است. او این جهان را چون تهدیدی می‌داند که باید از چنگش گریخت.

زندگی‌‌ام حراج؛ باج‌دادن برای یک عمر

«روح گریان من» داستان واقعی یک زن کره‌ای به نام کیم‌هیون‌هی که جاسوس است را روایت می‌کند. او را در نوجوانی از خانواده‌ جدا می‌کنند. کیم‌هیون‌هی سخت‌ترین آموزش‌های نظامی را از سر می‌گذراند و به‌عنوان جاسوس به بسیاری از کشورهای جهان سفر می‌کند و یکی از خوفناک‌ترین مأموریت‌های جاسوسی ممکن را به سرانجام می‌رساند. او در جایی از کتاب می‌نویسد: «از نیمه‌شب گذشته بود که پدرم به خانه برگشت و فهمید چه اتفاقی افتاده. هاج‌وواج بود و مدام یک سؤال را از من می‌پرسید؛ انگار جواب‌هایم را نمی‌فهمید. مدتی طولانی ساکت نشست و بعد با قبول این واقعه گفت: بشین ببین چی می‌گم هیون‌هی. من همیشه دلم می‌خواسته تو مثل بقیه ازدواج کنی و مادر خوبی واسه بچه‌هات باشی ولی همین که آدم عمرش رو وقف کشورش کنه افتخار بزرگیه. لطفا اینو همیشه به یاد داشته باش.... مادرم زد زیر گریه، و وقتی به اتاقم برگشتم احساس گناه می‌کردم.... به‌خودم گفتم هر بچه‌ای یک روز باید خانه را ترک کن..».

باج‌دادن به سیاست‌ یا سازمانی کلان که زندگی یک خانواده را نشانه گرفته نیز نوعی از تهدید در جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. ما مجبوریم باج بدهیم تا بخشی از سیستم باشیم یا جامعه ما را بپذیرد. این هم نوعی نگاه به باج‌خواهی در داستان‌ و رمان‌هایی از این دست است.

* باج‌دادن به سیاست‌ یا سازمانی کلان که زندگی یک خانواده را نشانه گرفته نیز نوعی از تهدید در جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. ما مجبوریم باج بدهیم تا بخشی از سیستم باشیم یا جامعه ما را بپذیرد. این هم نوعی نگاه به باج‌خواهی در داستان‌ و رمان‌هایی از این دست است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید