• چهار شنبه 3 دی 1404
  • الأرْبِعَاء 4 رجب 1447
  • 2025 Dec 24
چهار شنبه 3 دی 1404
کد مطلب : 269620
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/JqQ7o
+
-

تعمیرکار صداهای خاموش

روایت این روزهای مردی که موزه‌دار و تعمیرکننده رادیوهای آنتیک است

گزارش
تعمیرکار صداهای خاموش

رابعه تیموری | روزنامه‌نگار 

از رادیو‌های رومیزی دوران جنگ جهانی دوم تا گرام‌های ترانزیستوری و هندلی در بساطش یافت می‌شود. لااقل نیم قرن از عمرش را لابه‌لای همین وسایل صوتی آنتیک گذرانده و آنقدر با آنها کلنجار رفته که چشم‌بسته می‌تواند بفهمد، موج‌های ساده و پیچیده رادیو‌های جدید و قدیمی چرا دچار اختلال و پارازیت می‌شوند یا کدام قطعه گرام را باید دستکاری کند تا دوباره صفحاتش به چرخش درآیند. همین مهارت ‌سیدحسین موسوی‌ در روبه‌راه‌کردن رادیو‌های قدیمی و موزه پروپیمانی که از رادیو‌ها، گرام‌ها و آپارات‌های جدید و عتیقه جمع‌آوری کرده، او خود را آخرین بازمانده از نسل تعمیرکاران رادیو‌های لامپی در ایران می‌داند.

یک خانه پر از گرام و رادیو
زیرزمین گل‌وگشاد خانه‌اش را به‌ کارگاه تبدیل کرده است، اما وسایل صوتی سن‌و‌سال‌داری مانند رادیو‌های جیوه‌ای، گرام‌های خودرو و صفحه گرام‌های سکه‌ای که در گوشه‌وکنار کارگاهش به چشم می‌خورند، به این فضا حال‌و‌هوای موزه داده‌اند. در کمد لباس، کابینت‌های آشپزخانه و همه گوشه‌وکنار کارگاهش پر از لامپ‌های چند پایه، کلید، آمپلی‌فایر و سرولوم و دیگر وسایل ریز‌و‌درشتی است که از دل و روده رادیو‌ها و گرام‌های تعمیری بیرون کشیده است. حسین‌آقا سیستم‌های ضبط صوت برند نا‌گرا را که سال‌ها پیش عصای دست نخستین نسل خبرنگاران صدا‌و‌سیما بودند و حالا در موزه‌ها یافت می‌شوند، در مزایده خریده و آنها را با عزت و احترام در گوشه کارگاهش نگهداری می‌کند. از تاریخ انقضای تعداد زیادی از ٣٠هزار لامپ رادیویی که در کشو‌های چوبی کارگاه تلنبار شده‌اند، چند دهه گذشته، اما هنوز بسیاری از آنها آکبند و استفاده‌نشده باقی مانده‌اند! گرامافون‌های هندلی کوچک و بزرگی که در گوشه‌وکنار آپارتمان چیده شده‌اند، وسایلی تزئینی به‌نظر می‌رسند، اما وقتی با تاباندن هندل‌های کوچک و بزرگ‌شان، صدای دلنشین موسیقی سنتی ایرانی در فضا پخش می‌شود، ذهن را به سال‌های یکه‌تازی رادیو‌های لامپی و گرام‌های صفحه‌ای می‌برند.

رادیوی نوستالژیک

ناف آقای تعمیرکار بوشهری را با آچار و پیچ‌گوشتی بریده‌اند و بی‌آنکه شاگردی کند یا آموزشی ببیند، در نوجوانی جوشکاری خبره بود. در ور‌رفتن و به‌هم‌تاباندن سیم و کابل‌های برقی هم جسور و پردل و جرأت بوده و در همان زمانی که خانه‌های اهالی روستای سعدآباد بوشهر با لامپ‌های نفتی روشن می‌شد، او خانه پدری‌اش را با دینام برق‌کشی کرده است. تا ٢٠‌سالگی که حسین‌آقا به استخدام نیروی دریایی درآمد، سهم او از دنیای رادیو و وسایل صوتی کوچک و بزرگ فقط رادیوی نقلی جمع‌و‌جوری بود که با چرخاندن پیچش می‌توانست موسیقی‌ای ملایم بشنود یا با کوتاه و بلند‌کردن امواجش از اخبار گوشه‌وکنار دنیا باخبر شود. حتی در سال‌هایی که به‌عنوان عضو نیروی دریایی ایران در فرانسه به سر می‌برد، کنجکاو نشد که بداند چرا آوازه رادیو‌های فرانسوی سنرا و سونوفون و اشنایدر تا ایران کشیده شده است. در سال‌های جنگ و جبهه هم رادیو فقط برای آقای رزمنده حکم خبررسانی را داشت که خبر در پیش بودن عملیات‌ها را به گوشش می‌رساند تا به‌سرعت برق و باد خودش را به مناطق عملیاتی برساند.

12 هزار تومان دستمزد خوشمزه

سال ١٣٦٤ که حسین‌آقا از نیروی دریایی بازنشسته شد، مسافرکشی کمک‌خرج زندگی‌اش بود، اما گاهی هم دست به آچار می‌شد و در کارگاه نقلی‌اش هر وسیله برقی اسقاطی‌ای را که به‌دستش می‌رسید، روبه‌راه می‌کرد: «اوایل دهه٧٠ که برای درمان فرزندم به تهران آمدم، با مسافرکشی و حقوق بازنشستگی زندگی‌ام را می‌گذراندم، ولی یک روز که یک‌گرام قدیمی را تعمیر کردم و به بازار بردم، با آنکه برای تعمیر این گرام زحمت زیادی نکشیده بودم، یکی از مشتریانم بابت خرید آن حاضر شد ١٢هزار تومان بپردازد. آن زمان ١٢هزار تومان درآمد چند روز مسافرکشی من بود و با گرفتن این دستمزد تصمیم گرفتم دوباره به تعمیر لوازم برقی بپردازم. آن روز همین‌که به خانه رفتم ١٢هزار تومان را روی سر مادرم پاشیدم و گفتم من از امروز فقط تعمیرکار رادیو هستم!» در آن سال‌ها کسادی بازار تعمیر رادیو و گرام باعث شده بود تا تعمیرکاران قدیمی یکی‌یکی در دکانشان را تخته کنند و پی کاسبی دیگری بروند: «تعمیرکاران قدیمی یکی‌یکی کرکره تعمیرگاه‌شان را پایین می‌کشیدند و‌ سراغ مشاغلی مثل مشاوره املاک یا نمایشگاه‌داری خودرو می‌رفتند. من هم توی شهر دوره می‌افتادم و همه آنها را می‌خریدم. گاهی وسایل این تعمیرکاران به چند کامیون می‌رسید که خرید آنها لوازم کار من را مجهز و کامل می‌کرد.» دهان به دهان گشتن پنجه‌طلابودن حسین‌آقا در راه‌اندازی لوازم صوتی اسقاطی و تخته‌شدن دکان سایر هم‌صنفانش باعث شده اسم و آوازه‌اش بلند شود: «من 30سال به جمع‌آوری رادیو‌های مختلف و تعمیر آنها مشغول بوده‌ام و در میان علاقه‌مندان لوازم صوتی به پدر رادیوی ایران شهرت پیدا کرده‌ام.»

500 یورو دستمزد
هیچ‌یک از فرزندان موسوی پا جای پای پدر نگذاشته‌اند و در وارسی دل و روده لوازم صوتی آنتیک سررشته‌ای ندارند. یکی از آنها هم مهاجرت کرده و وقتی پدر برای دیدار او به کشور آلمان سفر کرد، آنقدر مشتریانش فراوان شدند که نمی‌توانست دم و دستگاه کارش را زمین بگذارد: «اولین مشتری آلمانی‌ام صاحبخانه پسرم بود که یک گرام شیشه‌ای چندکیلویی خیلی قدیمی داشت و حسرت می‌خورد که از سال‌ها پیش بی‌صدا و خاموش مانده است. وقتی آن را راه انداختم، حسابی ذوق کرد و فرزندانش را دعوت کرد که آن را ببینند. بعد از آن آلمانی‌های دیگری هم که از مهارت من باخبر شدند، یکی‌یکی با رادیو‌ها و گرام‌های از‌کارافتاده‌ سراغم آمدند و تعدادشان آنقدر زیاد شد که در همان مدت کم‌ اقامتم در آلمان ۵٠٠ یورو دستمزد گرفتم!» 
از انحلال شرکت آلمانی تولیدکننده رادیو‌های تلفنکن بیش از ٦٠ سال گذشته، اما هنوز هم موسوی پیدا‌کردن عیب و ایراد رادیوی تلفنکن کرم‌رنگی را که از نونوار‌ترین وسایل کارگاهش است را شق‌القمر‌ترین هنرنمایی‌اش می‌داند: «هیچ رادیوی لامپی‌ای وجود ندارد که من نتوانم تعمیر کنم، اما پیدا‌کردن علت پارازیت‌های موج پیچیده این رادیو خیلی سخت بود.» او به تجربه متوجه شده لامپ‌های کم‌مصرف نقش زیادی در افزایش پارازیت‌های رادیویی دارند. یکی از حسرت‌های حسین‌آقا نداشتن شاگردی دست‌به‌آچار است که تجربیاتش را به او آموزش دهد. او می‌گوید: «من آخرین بازمانده نسل تعمیرکاران رادیو هستم...»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید