هفت
سمفونی گناه
ریچارد دایر در کتابی که درباره فیلم «هفت» نوشته، فیلم دیوید فینچر را مطالعهای در باب گناه دانسته که علاوه بر آن فیلمی جنایی که با دقت و وسواس ساخته شده نیز هست. آنچه این ویژگیهای ژانری و سبکی را به هم میپیوندد مفهوم گناه است. فیلم هفت، گناه کبیرهای است که فینچر در قالب فیلمی کارآگاهی به آن پرداخته است. دایر، در انتهای تحلیلش از فیلم، آن را چشمانداز یأس و سمفونی گناه مینامد. آنچه باعث شده فیلم هفت میان انبوه فیلمهای جنایی که سالانه ساخته میشود، متمایز جلوه کند، دستمایه غنیاش است که از ارجاعات مذهبی تا واکنشهای سیاسی و نکات روانشناختی را شامل میشود.
دیوید فینچر در فیلمی مهیج و پرحادثه که خط داستانیاش هم تکراری است (2 کارآگاه در جستوجوی قاتلی زنجیرهای هستند) مفاهیم مورد نظرش را کاملا به داستانی که روایت میکند تنیده است. فیلم هفت، مستعد این بود که به فیلمی فضلفروشانه تبدیل شود که خوشبختانه نشده. دیوید فینچر جوان و خوشقریحه، در کار با فیلمنامه اندرو کوین واکر، فیلم پرحادثه پلیسیاش را به مطالعهای در باب گناه و شناخت زوایای تاریک انسان بدل کرده است؛ فیلمی ساخته شده در سال۱۹۹۵ که همچنان میتواند قصه این روزگار هم باشد.
ماجراهای فیلم از این قرار است که شخصیت کارآگاه ویلیام سامرست قرار است بازنشسته شود و باید جای خود را به دیوید میلز بدهد. آنان برای کشف یکسری قتل فراخوانده میشوند. سامرست کشف میکند که قتلها کار یک نفر است و مقصود او کشتن 7نفر بر مبنای 7گناه کبیره است. آنان نشانی قاتل را پیدا میکنند، اما او فرار و بعدتر خود را تسلیم میکند. او اعتراف میکند خارج از شهر مقتول دیگری هست. میانه راه بستهای برای دیوید میرسد. در بسته، سر بریده تریسی، همسر باردار دیوید است. قاتل واقعیت گناه تریسی را میگوید. میلز تحملش را از دست میدهد و قاتل را میکشد. دیوید فینچر درباره این فیلم گفته است: بهنظریه مؤلف اعتقادی ندارم، چون فکر نمیکنم کسی توان این را داشته باشد که بتواند لحظهای خلق کند که تمام افراد در آن لحظه، در خدمت ایده او باشند و برای رسیدن به ایدهاش، تلاش کنند. بهنظرم ساخت یک فیلم، بیشتر از آنکه به جراحی مغز و اعصاب شباهت داشته باشد، به مسابقات ماشینهای ویرانگر شباهت دارد. اگر شخصی را دیدم که توانست ایده خود را به کاملترین شکل ممکن برای ۸۵نفر توضیح دهد و آن ۸۵نفر نیز دقیقا ایدههای او را انجام دادند، آنموقع آن شخص را مؤلف و خالق صدا خواهم زد، اما حقیقت این است که یک مجسمهساز بسیار بااستعداد نیز گاهی اشتباه میکند؛ اشتباهات و ایراداتی که برای رفع آنها تلاش خواهد کرد. در نهایت ساخت فیلم، یک پروژه دستهجمعی است. در ضمن یک جمله معروف در سینما هست که میگوید: «ساخت یک فیلم تمام نمیشود، بلکه ساخت آن رها میشود.»