وقتی خیابانها نفس میکشیدند
این قاب، شبیه سکانسی از یک فیلم سینمایی کلاسیک است که با وسواس رنگآمیزی شده اما واقعیت محض تهران در سال ۱۳۴۷ است. دوربین جهانگرد خارجی در تقاطع خیابانهای «تختجمشید» (طالقانی فعلی) و «حافظ» کاشته شده تا لحظهای از نبض آرام پایتخت را ثبت کند؛ روزگاری که هنوز ترافیک، کلاف سردرگم اعصاب شهروندان نشده بود.
پیش از هر چیز، تابلوی بزرگ «داروخانه تختجمشید» در نبش چهارراه خودنمایی میکند؛ نمادی از معماری مدرن و تابلوهای دوزبانه که چهره شهر را در آستانه تحول نشان میداد اما ستارههای اصلی این صحنه، خودروها هستند. آن اتوبوس دوطبقه قرمزرنگ لیلاند که موقرانه در سمت راست تصویر ایستاده، انگار پادشاه خیابان است. در کنارش، تنوع رنگی ماشینها چشمنواز است؛ از فولکسهای قورباغهای و تاکسیهای نارنجی گرفته تا آن خودروی اسپرت سبزرنگ کروکی که با بیخیالی تمام، وسط خیابان جولان میدهد.
نکتهای که بیش از همه حسرتبرانگیز است، شفافیت هواست. در انتهای خیابان، ساختمانها در غباری از دود گم نشدهاند و آسمان، آبی مطلق است. نظم خطکشیها و خلوتی خیابان حافظ در این تصویر، برای مایی که امروز در همان نقطه ساعتها در ترافیک و دود اگزوز گرفتار میشویم، شبیه یک رویای دوردست است. این عکس، سندی است از تهرانی که هنوز فرصت داشت نفس عمیق بکشد؛ شهری که مدرنیته را تمرین میکرد اما هنوز زیر چرخدندههای شلوغی خودش له نشده بود.