• پنج شنبه 22 آبان 1404
  • الْخَمِيس 22 جمادی الاول 1447
  • 2025 Nov 13
سه شنبه 20 آبان 1404
کد مطلب : 266865
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/KZ8J8
+
-

مهربان بود، عاقبت به‌خیر شد

مادر شهيدان عسگری، راضي به معاوضه پيكر پسرش با اسراي داعشي نشد

گزارش
مهربان بود، عاقبت به‌خیر شد

سیده کلثوم موسوی | روزنامه‌نگار 

ریشه و اصالت را در قاب صلابت مادری حفظ می‌کند. شیرزنی می‌شود تا بعد از مرگ شوهر هم خم به ابرو نیاورد؛ 5پسربچه را  مانند شیر بپروراند تا راهی میدان حق علیه باطل کند. از معصومه قربانی مي‌گوييم که زین‌العابدینش در کربلای 5 به شهادت رسید و فرزندان دیگرش جانباز از جبهه برگشتند. مهدی‌اش در سوریه به شهادت رسید و داعش برای پس‌دادن پیکرش درخواست پول و معاوضه با اسیر داعشی کرد، اما چون ‌ام‌وهب ایستاد و گفت: هدیه‌ای‌را که در راه خدا به حضرت زینب(س) داده‌ام پس نمی‌گیرم. در برنامه جان ایران از تلویزیون همشهری، پاي درددل‌هاي مادر شهیدان مهدی و زین‌العابدین عسگری نشستيم و صحبت‌هاي روايتگر دفاع‌مقدس ‌اسماعيل زمانی در‌‌باره سجاياي اخلاقي شهيد مهدي عسگري را هم شنيديم.‌

پسرم را از پاهایش شناختم 
شروع به صحبت می‌کند و از ناملایمتی‌ها طوری حرف می‌زند که آثاری از گله و شکایت در چهره و کلام معصومه قربانی دیده نمی‌شود. با لبخندی بر لب می‌گوید: «زمان دفاع‌مقدس 5پسرم با هم به جبهه رفتند. زین‌العابدینم به شهادت رسید و بقیه هم جانباز شدند. وقتی پیکر زین‌العابدین را آوردند اول گفتم نمی‌شناسم، صورتش کامل سوخته بود و انگشت وسط را نداشت. گفتم پوتینش را حداقل در بیاورید كه پاهایش را ببینم پسرم هست یا نه. پوتین را که درآوردند خم شدم پاهایش را بوسیدم و گفتم: این پسر خودم است. در امامزاده محمد کرج پیکرش را خاک کردیم.»

هدیه‌ای را که در راه خدا دادم پس نمی‌گیرم
درست است که سال‌هاست از شهادت پسرانش می‌گذرد اما مادر است دیگر،  برای همین رنج دلتنگی‌هایش را می‌توان به آسانی در چهره‌اش دید. او می‌گوید: «مهدی متولد سال 1358 بود. روز قبل از آنكه می‌خواست برای آخرین بار برای دفاع از حرم به سوریه برود، ناهار پیش من بود. برایم هدیه خرید اما به من نگفت که سوریه می‌رود. بعد زنگ زد و گفت: نخواستم اشک‌هایت را ببینم و پاهایم سست شود.» مادر شهیدان عسگری سواد ندارد، اما روانشناسی تربیتي را خوب بلد است که این‌طور از مهدی‌اش با افتخار صحبت می‌کند: «‌وقتی بچه بود پای مرا می‌بوسید. به او می‌گفتم: چرا پای مرا می‌بوسی؟ می‌گفت: معلمم گفته بهشت زیر پای مادران است. از بچگی مهربان بود. یک روز کبوتری را که بالش زخمی شده بود درمان کرد. وقتی که خوب شد هر جا که مهدی می‌رفت کبوتر هم دنبالش می‌رفت. برایش جفت خرید و آنها را به دوستش سپرد تا مراقبشان باشد. همین مهربانی‌ها عاقبت به خیرش کرد.  داعش برای پس‌دادن پیکرش پیشنهاد مبلغ بالا و آزادی افرادش را داد. قبول نکردم و گفتم: هدیه‌ای را که در راه خدا به حضرت زینب(س) داده‌ام پس نمی‌گیرم. برای مهدی‌ام یک مزار یادبود در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج درست كردم. هر وقت دلتنگش می‌شوم كنار مزار یادبودش خلوت می‌کنم.».
ایمان و عمل صالح 
اسماعیل زمانی، روایتگر دفاع‌مقدس برایمان از دوست شهیدش مهدی عسگری تعریف می‌کند: «‌از سال 96 با حاج‌مهدی مراوداتم زیاد بود. نکته برجسته‌ای که حاج‌مهدی داشتند علاوه بر آمادگی جسمانی از جهت روحی و معنوی  همیشه خودسازی می‌کردند. یک روز بین کار می‌خواست به مادرش سر بزند مرخصی ساعتی گرفت. به او ‌گفتند چرا مرخصی ساعتی می‌گیری دیدار خانواده شهید جزو وظایفت است اما او می‌گفت که این خانواده شهید مادرم هست و نمی‌خواهم به‌عنوان وظیفه ‌کاری به مادرم سر بزنم. صبح‌ها مسافتی طولانی را پیاده‌روی می‌کرد تا به محل کار می‌رسید از ماشین اداره استفاده نمی‌کرد و می‌گفت مال بیت‌المال است. مسافرت می‌رفت بین‌راه می‌خواست نماز بخواند در زمینی که می‌دانست امکان دارد صاحب داشته باشد نماز نمی‌خواند، کنار جاده نمازش را می‌خواند. اینها از ویژگی‌های برجسته حاج‌مهدی بود. ایمان و عمل صالح، در اصل توجه به آیه مثقال ذره 
خیرا یره... داشت.» 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید