خبرنگار تخریبچی!
جعفر طهماسبی؛ راوی
شهید علیاکبر طحانی اهل شهریار بود؛ معلم آموزشوپرورش، متأهل و پدر 2 فرزند. در جبهه، خبرنگار افتخاری روزنامه کیهان هم بود. همیشه ساک کوچکی همراه داشت که درونش یک دفترچه چهلبرگ کاهی و یک دوربین ۱۳۵ میلیمتری با برچسب مؤسسه کیهان بود. عکسهایش سیاهوسفید بودند و شبها، بعد از عملیات، مینشست و با خطی تند و نامرتب، خاطرات روز را مینوشت.
سال ۶۷ از نودشه وارد بیاره عراق میشدیم. کنار آبشاری توقف کردیم تا ناهار بخوریم و دعای تحویل سال را بخوانیم. طحانی دفترچهاش را بیرون آورد و نوشت: «الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا ناهار بخوریم و دعای سال تحویل را بخوانیم.»
به او گفتم: «برادر، بگذار غروب بنویسی.» لبخند زد و گفت: «معلوم نیست تا غروب باشیم...»
در مسیر، صحنهای تلخ دیده بودیم؛ چوپانی با گوسفندانش وارد میدان مین شده و انفجار مینها صحنهای جانسوز ساخته بود. همان تصویر، تا مدتها ذهن علیاکبر را رها نکرد.
چند روز مانده به عملیات بیتالمقدس ۴، دیدم چهرهاش درهم است. گفت: «دوربینم نیست. از اینکه در نگهداری بیتالمال کوتاهی کردهام ناراحتم.» گفتم: «انشاءالله پیدا میشه، فقط مواظب دفترچهات باش.»
یازدهم فروردین ۶۷، گروهی از تخریبچیها برای مینگذاری وارد منطقه شاخ شمیران شدند و طحانی هم همراهشان رفت؛ دنبال ثبت لحظات، با نگاهی تیزبین به جزئیات. دشمن از صبح آتش سنگینی میریخت و فرماندهان دستور عقبنشینی موقت دادند.
تازه نیروها به عقبه برگشته بودند که هواپیماهای دشمن برای بمباران آمدند. یکی از راکتهای شیمیایی، چادر بچههای تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) را هدف گرفت و همانجا، معلم و خبرنگار جبهه، علیاکبر طحانی، به شهادت رسید؛ دومین شهید خانواده طحانی.
بعد از شهادتش، نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه چهلبرگش؛ همان دفترچهای که پر بود از یادداشتها، گزارشها و لحظههای ناب جبهه.