«بالای شهر و پایین شهر» از کجا آمد؟
داریوش شهبازی، تهرانپژوه، در برنامه تلویزیونی همشهری از ردپای یک دوگانگی در تاریخ پایتخت میگوید
الناز عباسیان | روزنامهنگار
در حافظه جمعی تهرانیها، «بالای شهر و پایین شهر» همیشه مفهومی آشنا بوده است، اما این دوگانگی از چه زمانی در فرهنگ پایتختنشینان ریشه گرفت؟ داریوش شهبازی، تاریخنگار و تهرانپژوه، در گفتوگو با مسعود فروتن در برنامه تلویزیونی همشهری از پشت پرده این تمایز در تاریخ پایتخت میگوید.
از خانه باباشیخ تا ارگ سلطنتی
داریوش شهبازی در ابتدای گفتوگو به تفاوتهای شمال و جنوب طهران قدیم استناد میکند و میگوید: «از همان روزی که تهران خانه و خان مستقل خود را داشت، تفاوت شمال و جنوب در آن پدیدار شد. در ابتدای قرن نهم، خان تهران شخصی به نام بابا شیخ بود. حدود ۶۰۰سال پیش، در دورهای که هنوز تهران پایتخت نشده بود، البته خانه او امروز دیگر وجود ندارد و در محل آن ارگ سلطنتی و کاخ گلستان قرار گرفته است. در آن زمان، کاخ گلستان در حصار صفوی و در بخش شمالی شهر جای داشت؛ بنابراین از همان آغاز، «بالای شهر» در جغرافیای تهران معنا یافت. خانهها در بخش شمالی ساخته میشدند تا آب زلالی که از کوههای شمال تهران میآمد، نخست به خانه خان برسد. این رسم تا سالها ادامه داشت و بعدتر، همان خانهها تبدیل به ارگ سلطنتی شدند.»
ناصرالدینشاه و تولد محلههای تازه
بهگفته این پژوهشگر تاریخ، تفاوت میان شمال و جنوب تا دوران ناصرالدینشاه چندان محسوس نبود. او تعریف میکند: «در آن زمان حصار صفوی حدود 4کیلومتر بود، اما در دوران ناصرالدینشاه با ساخت حصار ناصری، شهر گسترش یافت. رجال و سفارتخانههای روس و انگلیس به سمت شمال، یعنی محدوده دروازه دولت و میدان فردوسی امروزی، کوچ کردند. در همین زمان محله تازهای به نام دولت شکل گرفت و به محل زندگی اشراف و رجال سیاسی تبدیل شد. پیش از این تغییر، تهران تنها 4محله اصلی داشت: سنگلج، بازار، چالهمیدان و اودلاجان. در آن دوران، کسی سخن از شمال و جنوب شهر نمیگفت اما تفاوتهای طبیعی، بهویژه در جریان آب، سبب شد زندگی در جنوب سختتر باشد.» شهبازی یادآور میشود: «آب در مسیر خود از شمال به جنوب آلوده میشد. کارکنان سفارت انگلیس که در باغ ایلچی در جنوب بازار بودند، از آلودگی آب گله داشتند و همین باعث شد این سفارتخانه به شمال شهر منتقل شود.»
قوارههای بزرگتر، خانههای گرانتر
از نگاه شهرسازی نیز ریشههای تمایز تهران در همان زمان شکل گرفت. این تهرانپژوه با بیان این نکته میگوید: «در شمال شهر، زمینها و قوارهها بزرگتر بود و تنها ثروتمندان توان خرید آنها را داشتند؛ درحالیکه در جنوب، خانهها کوچکتر و ارزانتر بودند. بهتدریج همین تفاوت در اندازه و قیمت خانهها، به نمادی از شکاف طبقاتی بدل شد؛ شکافی که با گذر زمان پررنگتر شد.» شهبازی ادامه میدهد: « از زمان پهلوی اول این تفاوتها برجستهتر شد. انتخاب کاخ سعدآباد در شمال شهر، نشانه روشنی از تمایل دربار به منطقه شمال بود.تحصیلکردهها و رجال فرهنگی نیز از محلههای قدیمی چون چالهمیدان و اودلاجان به شمال کوچ کردند. خانههای بزرگ قدیمی تقسیم و کوچکتر شد و طبقات فقیر در همان محلهها ماندند. البته این دوگانگی در ابتدا چندان در گفتار مردم دیده نمیشد، اما بعدها با ورود سینما و رسانهها، موضوع «بالای شهر و پایین شهر» پررنگتر شد.»
تجربهای جهانی از دوگانگی فرهنگی
بهگفته شهبازی، پدیده شمال و جنوب شهر در شهرهای دیگر هم وجود دارد: «در اصفهان برعکس است و بخش جنوبی شهر محل زندگی ثروتمندان است؛ حتی در خارج از کشور نیز این تفاوت دیده میشود. در سفر به لسآنجلس هم شاهد دوگانگی فرهنگی شمال و جنوب شهر بودم.»
انگیزه مهمتر از امکانات
او در پایان گفتوگو، تفاوت فرهنگی این دو بخش را چنین توصیف میکند: «اگرچه بسیاری از خانوادههای بالای شهر بر ادب، تربیت و فرهنگ تأکید بیشتری داشتند، اما تاریخ نشان داده آنچه انسان را به موفقیت میرساند، نه امکانات، بلکه انگیزه است.» شهبازی برای نمونه به امیرکبیر اشاره میکند: «پدرش آشپز دربار بود، اما خود به مقام صدارت رسید و اصلاحات بزرگی انجام داد.»