رازهای آقای اسکورسیزی
جنبههای تازهای از زندگی و حرفه یک کارگردان کهنهکار در مستند 5قسمتی «آقای اسکورسیزی»
کیت کیلکنی| هالیوود ریپورتر| ترجمه: ناصر احدی
ثبت زندگی و کار مارتین اسکورسیزی مسئولیتی است که میتواند هر فیلمسازی را مرعوب کند. اما ربکا میلر خود را بیدرنگ درگیر آن کرد، آنهم پس از اینکه خودش برای انجام این پروژه پا پیش گذاشت. میلر که طی سالها چندینبار با این فیلمساز افسانهای برخورد داشته، با شریک تهیهکننده مستندهای او تماس گرفت تا ببیند آیا کسی مشغول ساخت مستندی دربارهاش هست یا نه. جواب شنید که کارگردانهای زیادی تلاش کردهاند، اما اسکورسیزی به هیچکدام چراغ سبز نشان نداده است. پس میلر تمایل خودش به این کار را ابراز کرد. او میگوید: «جلسهای برگزار کردیم و در پایان آن جلسه بهنظرم رسید که شاید واقعاً این فیلم را بسازیم.» و درنهایت همینطور هم شد. مستند 5قسمتی «آقای اسکورسیزی» مسیر زندگی این کارگردان را از دوران کودکیاش در محله لیتل ایتلی (ایتالیای کوچک) در پایین منهتن ـ جایی که ناظر بر اعمال تبهکارانی بود که بعدها الهامبخش فیلمهای گانگستری او شدند ـ تا مراحل آمادهسازی «قاتلانماه گل» در سال ۲۰۲۳ دنبال میکند. این مجموعه حاصل حدود ۲۰ ساعت مصاحبه با خود اسکورسیزی و همچنین گفتوگوهای بسیاری با چهرههای سرشناس زندگی و همکارانش است.
در مقام کارگردان، برای پرداختن به زندگی و آثار مارتین اسکورسیزی دلهره نداشتی؟
فکر میکنم بیشتر هیجانزده بودم تا مضطرب. اغلب وقتی کار میکنم، ترس را سرکوب میکنم، چون اگر بگذارم ترس بر من غلبه کند، هیچوقت کاری انجام نمیدهم. پس وانمود میکنم که نمیترسم. حالا که به گذشته نگاه میکنم، دلواپسم، اما خیلی خوشحالم که این کار را انجام دادم. با خودم گفتم فکر کنم بتوانم کاری انجام بدهم. از پسش برمیام و فقط باید قدمبهقدم پیش بروم.
اسکورسیزی از همان ابتدا راحت و روان حرف میزد یا زمان برد تا یخش آب شود؟
من اصلاً چیزی را تحمیل نکردم. با کنجکاوی محض وارد گفتوگو شدم. درباره زندگی خصوصیاش چیز زیادی نمیدانستم، اما فیلمهایش را بهدقت مطالعه کرده بودم و زمانه ساخت آنها را میشناختم. میدانستم هر سال چه فیلمهایی ساخته شده، صنعت سینما را میشناختم و از فرهنگ سینمایی دوره او باخبر بودم. اما بسیاری از مسائل شخصی برایم تازه و غافلگیرکننده بود؛ حتی جزئیات کودکیاش را نمیدانستم. پس بیشتر در حال کشف بودم و او هم تصمیم گرفته بود صادقانه صحبت کند.
فیلمهایی بود که بهنظرت در کارنامه اسکورسیزی قدر نادیده یا کمتر شناختهشدهاند و میخواستی در این مجموعه به آنها توجه کنی؟
بله، احساس میکنم فیلم «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» از آن فیلمهایی است که خیلیها ندیدهاند، اما واقعاً فیلمی درخشان است. همینطور «عصر معصومیت» شاید یکی از فیلمهای مورد علاقهام از اسکورسیزی باشد. مارک هریس در فیلم به نکته جالبی اشاره میکند؛ اینکه بهخاطر موفقیت عظیم فیلمهای گانگستریاش، مارتین بهعنوان «کارگردان مافیا» شناخته شد، اما درواقع موضوع اصلی آثار او «جهانها» است. او میخواهد وارد جهانهای متفاوت شود و آنها را بفهمد. بخشی از وجود مارتین، انسانشناسی است که میخواهد برای نسل بعدی بگوید: «ما در آن دوران به این شیوه زندگی میکردیم.» او واقعا به چیزهایی که اتفاق افتاده و کارهایی که آدمها کردهاند دقت میکند. این دقت در جزئیات را میتوان در همه فیلمهایش حس کرد.
در این مجموعه، جستوجوی اسکورسیزی میان نیکی و بدی بهخوبی برجسته شده است. آیا از ابتدا قصد داشتی روی این موضوع تمرکز کنی یا طی کار به آن رسیدی؟
از همان آغاز به چیزی که بهنظرم جنبه معنوی زندگی اوست علاقه داشتم، چون احساس میکردم این بُعد در فیلمهایش اهمیت زیادی دارد، اما چطورش را دقیق نمیدانستم. در بعضی آثار آشکارا مذهبی، این موضوع واضح است، اما این معنویت چطور با فیلمهایی مثل «گاو خشمگین» یا «رفقای خوب» ارتباط پیدا میکند؟ درنهایت میفهمی که پرسشهای بزرگ درباره خیر و شر در تار و پود همه آثار اسکورسیزی تنیده شده است. درواقع همین هم دروازه ورود من به جهان او شد.
سفری پرهیجان
با مارتین اسکورسیزی
جایی خواندم کسی گفته بود دیدن این مجموعه مثل سفری پرهیجان با بالون است: بالا میروی، سقوط میکنی، دوباره بالا میروی، فکر میکنی داری در آب سقوط میکنی و ناگهان بر فراز تپهها هستی. واقعاً هم همینطور است. میفهمی که بارها احساس کرده پایان کارش رسیده، به ته چاه سقوط کرده، اما دوباره برخاسته است. حتی چندبار تا لب مرگ پیش رفته. فکر میکنم این برای همه ما الهامبخش است، چون نشان میدهد همیشه راهی برای بازتعریف خود وجود دارد و شاید مهمتر از همه، این مجموعه مردم را دوباره به سمت فیلمهای او میبرد، چه برای بازبینی و چه برای کشف آثار کمتر شناختهشده. بسیاری فکر میکردند او را میشناسند، اما در این مجموعه جنبه تازهای را خواهند دید.