4 دهه خدمت بیادعا به خلق خدا
سیدهکلثوم موسوی؛ خبرنگار
این متن، داستان مردی است که ایمان را نهفقط در نماز و نیایش که در کمک بیچشمداشت به خلق خدا هم معنا کرده است. گاهی آدمهایی هستند که حضورشان بیصدا اما اثرگذار است، نه روی تابلوها نامی از آنها هست و نه در رسانههای تصویری؛ اما رد لبخندشان روی لبان مردمی است که در روزهای سخت، سایهای از مهربانی را تجربه کردهاند. حاجعلی باقری یکی از همان آدمها در بازار تهران است.
پشت میز چوبیاش، در میان رفتوآمدهای روزانه، حاجعلی باقری از گذشته نقل میکند، درحالیکه نگاهش به دوردستها خیره میشود؛ «در بازار یکصندوق قرضالحسنه داریم که مردم برای موارد مختلف از آن وام میگیرند؛ از تهیه جهیزیه گرفته تا ودیعه مسکن یا درمان بیماری. برای ضمانت سختگیری نمیکنیم. بسیاری از بازاریان سرمایهای در اختیار صندوق گذاشتهاند و دیگر پیگیری نکردهاند. برخی از وامگیرندگان بهدلیل مشکلاتی مثل اعتیاد نتوانستهاند مبلغ را بازگردانند؛ اما ما در پی بازگشت پول نیستیم؛ رضای خدا را میخواهیم.»
لبخند آرامی بر لبش مینشیند وقتی از نوعروسهایی سخن میگوید که زندگی را با قابلمه و یخچال اهدایی آنها آغاز کردهاند. میگوید: «هرگاه احساس کنیم کسی واقعا نیازمند است، بیدرنگ کمک میکنیم، بدون اینکه نامی از ما برده شود. بارها پیش آمده که جهیزیهای کامل برای خانوادهای ارسال کردهایم، بیآنکه حتی بدانند از طرف چهکسی بوده است. همین گمنامی آرامشبخشتر است.» وقتی نام حاجعلی باقری به میان میآید، مکثی بر چهره معتمدان بازار مینشیند؛ مکثی از جنس احترام. حاجحسین زرینکیا، تاجر و معتمد خوشنام که بیش از 60سال با حاجعلی رفاقت دارد، میگوید: «افراد زیادی را دیدهام که کار خیر انجام میدهند؛ اما حاجعلی متفاوت است. اگر هزارنفر وسط بازار ایستاده باشند و یکی از آنها بیسروصدا کمک کند، آن یکنفر بدون شک حاجعلی است. هیچگاه نخواسته نامش مطرح شود یا در مرکز توجه باشد؛ اما همیشه رد مهر او در پایان کارها پیداست.» غلامرضا صفرنژاد، بازاری قدیمی و رئیس صنف بلورفروشان، از دوستان دیرین باقری، تأکید میکند: «در رفتارش صداقتی هست که انسان را جذب میکند. نه دنبال نام است، نه نفع شخصی. کمک میکند و بیصدا میگذرد؛ مثل نسیمی که از کوچهای میگذرد، اما خنکای آن در دلها میماند.»