
«گوزنهای اتوبان» بدمن ندارد
گفتوگوی مسعود فراستی با ابوالفضل صفاری، کارگردان «گوزنهای اتوبان»

گروه 24
«گوزن های اتوبان» چهارمین ساخته بلند سینمایی ابوالفضل صفاری،پس از حضور در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، این روزها روی پرده سینما آمده است. «گوزن های اتوبان» در برنامه هفته گذشته«کات» نقد و بررسی شد و پس از آن مسعود فراستی مقابل ابوالفضلصفاری، کارگردان فیلم نشست و با او به گفتوگو پرداخت. آنچه پیش رو دارید گزیده ای از این گفتوگو است.
در کنار ابوالفضل صفاری هستیم، کارگردان «گوزنهای اتوبان». من یک فیلم ازت دیدم. کاش میتوانستم دوباره فیلمهایت را ببینم و دوره کنم تا برسم به الان.
خوشحالم که در خدمت شما هستم. اصلا دلیل آمدن من این برنامه شماست. این نخستین باری است که در ایران مصاحبه تلویزیونی میکنم. اولین فیلم من «انتهای زمین» بود. دومین فیلم من هم «از تهران تا به بهشت» بود.
کمی راجع به فیلمی که الان روی پرده داری حرف بزنیم. فیلمنامه «گوزنهای اتوبان» چقدر مال توست و چقدر دیگران در آن سهم دارند؟
دوستی دارم به نام باقر سروش که نمایشنامهنویس فوقالعادهای است. ما با هم ۳سال روی فیلمنامه کار کردیم. میتوانم بگویم که سهم من و سروش در فیلم کاملا 50- 50 است. ما در «گوزنهای اتوبان» با مسئلهای طرفیم که معضل اساسی جامعه ماست. به این دلیل میگویم معضل کشور ماست که اینستاگرام در اروپا اصلا مخاطب ندارد. میتوانید ببینید که چقدر مخاطب دارد و چقدر میتواند کارکرد لب مرزی داشته باشد و بهدلیل زرد بودنش شما را به پایین پرت کند یا برعکس بالا ببرد. اگر دقت کنید، ساختار فیلم «گوزنهای اتوبان» هم اینگونه است. یعنی ما با شخصیتهای ایموجی طرفیم که نمونههایش را در جامعه ایران زیاد میبینیم. اینکه کاراکتری در عرض ۳۰دقیقه با یک حرف بسیار احمقانه یا برعکس با یک حرکت بسیار خوب به مشهورترین شخصیت ایران تبدیل میشود. این را ما در فیلم، هم در ساختار و هم در شخصیتپردازی میبینیم. حالا بگذریم از اینکه جاهایی ممیزی به ما اجازه نمیداد. ولی کلا ما در این فیلم روی مرز بسیار دشواری حرکت میکردیم که اگر حواسمان نبود، فیلم کلا نابود میشد.
این چیزی که میگویی خیلی اساسی است. منتها این موضوع در فیلم هدر شده که من نمیدانم چقدرش خودسانسوری است و چقدرش از مسائل دیگر ناشی شده. آن چیزی که در «گوزنهای اتوبان» در مورد مسئله مهم فضای مجازی در جامعه ایران و بهخصوص جوانهای ما مطرح شده درست گسترش نیافته و یکجورهایی در فیلم ول شده. فیلم با آن تیزیای که شروع میشود ادامه پیدا نمیکند، در صورتی که میتوانست به من یک هشدار جدی در مورد فضای مجازی بدهد که آقاجان، این دنیا مجازی است، واقعیت نیست.
فیلم «گوزنهای اتوبان» در مورد فضای مجازی نیست. در مورد حال و روز شخصیتهای امروز جامعه ماست. تهران با حضور پررنگ پیکهای موتوری خیلی شبیه سائوپائولو برزیل است...
وسط حرفت بگویم دوربینت در صحنههای خارجی و جایی که در خیابان میآیی خیلی خوب است. در لانگشاتهای اتوبان چیزی از دستت درنمیرود...
پیکموتوریها خاصترین آدمهای تهران هستند. غذا برایت میآورند، مسافر جابهجا میکنند، جوان و مدرن هستند و موبایل بخشی از زندگی و کارشان است... در فیلم من «بدمن»ی وجود ندارد. اینجا همه کاسب هستند.
کاسبی که میخواهد طرف مقابل را بخرد و در بازی شریک کند.
آفرین! کاراکترها کاریکاتورند، چون در فضای مجازی هم همینجور است.
نکته اساسیای گفتی. اینکه کاراکترهای فیلم کاراکتر به معنای واقعیاش نیستند. آدم نیستند، همهشان ایموجی هستند. این چیزی که میگویی اگر درآمده بود کولاک بود. اینها را باید با قدرت و با تصویر به من بگویی. فیلم این کار را نمیکند.
آقای فراستی! فیلم دقیقا همین کار را میکند و همین را میگوید.
من فیلم را با دقت 2بار دیدم. یک بار در جشنواره و یک بار هم در اکران عمومی.
گاهی باید نگاهتان را به فیلم تغییر بدهید... بینندهای که آلوده این فضاست از این فیلم متنفر است و شاید با ناراحتی از سینما بیرون بیاید، ولی از آن تأثیر میپذیرد. مخاطبی که درگیر فضای مجازی نیست احتمالا آن را دوست خواهد داشت. شاید به آن نقد داشته باشد، ولی مقابلش جبهه ندارد.